درس هایی که بازاریاب ها از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می گیرند (بخش دوم)

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و نتایج غافلگیر کننده آن بسیاری از کارشناسان و ناظران سیاسی را در سراسر جهان در بهت و حیرت فروبرده است. در حالی که اغلب مردم و رسانه ها هیلاری کلینتون را پیروز احتمالی این انتخابات می دانستند، مردم آمریکا در نهایت دونالد ترامپ را به عنوان رئیس جمهور بعدی آن برگزیدند.

نامزد جنجالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که به دلیل حاشیه های پررنگ زندگی شخصی اش و همچنین اظهارنظرهای جنجالی وی در ارتباط با سایر کشورهای جهان از دید بسیاری از کارشناسان شانس چندانی برای ورود به کاخ سفید نداشت، هم اکنون رئیس جمهور منتخب آمریکاست.

در ادامه سعی خواهیم کرد تا با کنارگذاشتن تحلیل های سیاسی به بررسی نحوه عملکرد تیم تبلیغاتی آقای ترامپ پرداخته و درس هایی را که بازاریاب ها می توانند از کمپین انتخاباتی رئیس جمهور منتخب آمریکا بیاموزند مورد بررسی قرار خواهیم داد.

عدم استفاده از کلمه مشتری: بسیاری بر این باورند که کلمه مشتری واژه تحقیرآمیزی است که معنای مردمی را که فاقد قدرت درک و تصمیم گیری و منتظر انتشار اخبار و اطلاعات از جدیدترین محصولات برندها در جهان هستند به ذهن متبادر می کند.

هیچ موجود صرفا مصرف کننده ای در جهان وجود ندارد، بلکه ما با انسان هایی طرف هستیم که از پیچیدگی های خاصی برخوردار بوده و هر روز دست به انتخاب های متعدد و متنوعی می زنند. بنابراین در نظر گرفتن مشتریان به عنوان انسان های مستقل و دارای حق انتخاب موجب افزایش احتمال موفقیت ما در زمینه بازاریابی خواهد شد.

استفاده از روش های زیرکانه: عمده ترین چالش پیش روی ما در حال حاضر نوآوری های فیس بوک یا نحوه هزینه کردن مشتریان به هنگام خرید اینترنتی نیست. بزرگ ترین خطری که این روزها صنعت بازاریابی را تهدید می کند قطع ارتباط میان بازاریابان و مشتریانی است که به صورت پیوسته آنان را به خرید و هزینه کردن دعوت می کنیم.

فراموش نکنید که ما تنها زمانی می توانیم مردم را به انجام کاری متقاعد کنیم که شناخت نسبتا کاملی از شخصیت و سبک زندگی آنان داشته باشیم. به این منظور باید محصولات و ایده هایی را تولید کنیم که مردم به آنها علاقه نشان می دهند چراکه امروزه صرف جلب توجه کارساز نبوده و باید به حوزه علاقه افراد وارد شویم.

از پیله افکار قدیمی مان خارج شویم: جمع آوری و انتشار حجم قابل توجهی از اطلاعات در صفحات و حساب های کاربری کسب و کارمان در شبکه های اجتماعی و اینکه فکر کنیم همه مخاطبان ما از این داده ها استقبال کرده و آن را مطالعه می کنند کار بسیار ساده ای است. انسان ها عموما حرکت دسته جمعی را ترجیح می دهند. در چنین شرایطی بهترین راه آن است که خود را به مردم، مکان ها و بحث هایی نزدیک کنیم که شرایط را برای ما دشوار می کنند.

به این منظور از شهر خود خارج شده و مردم نقاط مختلف بازار هدف تان را بررسی کرده با افرادی که تفاوت های بسیاری با شما دارند معاشرت کنید. خارج شدن از محیط کار و مطالعه دقیق افراد از اهمیت بسیار زیادی برای کسب و کارها برخوردار است چراکه شناخت دقیق از جمعیت هدف موجب تولید کالاها و خدمات موردنظر آنان خواهد شد.

استفاده کمتر از رسانه های پولی برای تبلیغات: در صنعت بازاریابی و تبلیغات این کمیابی است که موجب نوآوری می شود. هنگامی که منابع مالی مان محدود است باید سخت تر کار کنیم تا محصولات و خدمات مان مورد توجه مردم قرار گیرد. محدودیت در منابع مالی سبب می شود تا کمتر از رسانه های پولی برای تبلیغات استفاده کنیم و این موضوع سبب می شود تا شناخت بهتری از احساسات و سبک زندگی مردم پیدا کرده و آنان را به چشم خریداران و مصرف کنندگان صرف در نظر نگیریم.

اطلاعات آرامش خاصی را به ما منتقل می کند چراکه در نهایت به فرآیند تصمیم گیری ما کمک شایانی کرده و درصد شکست را به میزان قابل توجهی کاهش خواهد داد. با این وجود اطلاعات تنها حکم یک نیروی کمکی را داشته و قطعیتی را ایجاد نمی کند در چنین شرایطی ارتباط با جمعیت هدف و شناخت افراد به ما کمک می کند تا اطلاعات صحیح و دقیقی را در اختیار داشته و تصمیمات خود را براساس آن اتخاذ کنیم.