تحول نقش زن و افزایش مشارکت وی در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی، یکی از شاخصهای توسعه کشورها به شمار میرود. لذا کشورهای توسعهیافته به توسعه منابع انسانی بهویژه زنان توجه بیشتری نشان میدهند. در کشور ما نیز این شاخصه با توجه به نوع نگاه و جایگاه ارزندهای که زنان در اسلام و ایرانزمین داشته و دارند اهمیت بسزایی پیدا میکند. اما آیا در دنیا و ایران از این ظرفیت ممتاز استفاده در خور توجهی شده است؟ امروزه مدیریت زنان نهتنها در کشورهای در حال توسعه که در کشورهای توسعهیافته نیز از مقولههای مهمی است که مورد توجه صاحبنظران علوم مختلف قرار گرفته است و در سطح جهانی نیز سازمانهای بینالمللی توجه ویژهای به جایگاه زنان در کشورهای مختلف دارند. از این رو، همواره مقوله زنان و بهویژه مشارکت آنان در تصمیمگیریها و مشاغل سطوح عالی مورد توجه بوده است.
یکی از شاخصهای مهمی که بهعنوان معیار توسعه جنسیتی و نیز توانمندسازی زنان مورد توجه قرار میگیرد، میزان مشارکت زنان در تصمیمگیریهای کلان کشور و همچنین حضور آنان در پستهای مدیریتی است. با وجود برنامهریزیهایی که در این حوزه انجام شده است حضور زنان در پستهای مدیریتی هنوز چشمگیر نیست و به نظر میآید که زنان در مسیر پیشرفت شغلی خود در سطوح مدیریتی با مسائل و مشکلات زیادی روبهرو هستند که این موضوع نهتنها در کشورهای در حال توسعه که در کشورهای توسعهیافته نیز هنوز در حد یک مسئله باقی مانده است و صاحبنظران نتوانستهاند آنگونه که باید و شاید پاسخی برای آن بیابند. از این رو، در این گزارش تلاش شده است با بررسی آمارهای مربوط به توسعه جنسیتی در ایران و مقایسه آن با شاخصهای مربوطه در کشورهای توسعهیافته، وضعیت توسعه جنسیتی در ایران بهطور عام و وضعیت زنان در مدیریت بهطور خاص تحلیل و بررسی شود و درنهایت با توجه به برنامههای توسعه و توانمندسازی زنان در ایران راهکارهایی در این راستا ارائه شود.
در دو دهه گذشته در تحقیق و در عمل توجه خاصی به زنان در نقش رهبری شده است. «باس» (نظریهپرداز اجتماعی) در یک تحلیل جامع که رهبران زن را از جنبههای مختلف مورد مطالعه قرار داد نتیجه گرفت که هنوز در باور همگانی یکی از خصوصیات فردی که ضامن مدیریت اثربخش است مذکر بودن است. در همین زمینه و برای تسهیل شرایط حضور زنان در ساختار مدیریتی دستگاههای دولتی، شورای عالی اداری مصوبهای را در یکصدمین جلسه خود تصویب کرد که به موجب آن، عالیترین مقام هر دستگاه، مسئول حسن اجرای ضوابط انتخاب و انتصاب مدیران و ارتقای مشارکت بانوان در سطوح مدیریتی شناخته میشود. در عین حال این مصوبه مدیران دستگاههای اجرایی را موظف میکند تا برنامهریزی و اقدامات لازم را برای شناسایی بانوان در سطوح مدیریتی انجام دهند به نحوی که همه ساله حضور بانوان در پستهای مدیریتی افزایش یابد.
نگاه تطبیقی به وضعیت مدیریتی زنان در ایران و سایر کشورها نیز نتایج قابل تاملی را به دست میدهد که چندان بهتر از بررسی وضعیت داخلی نیست. از حیث نرخ فعالیت اقتصادی زنان بهعنوان درصدی از نرخ فعالیت مدیران درسال ۱۹۹۵ ایران پس از کشورهایی که با کمترین میزان فعالیتهای زنان قرار داشتهاند قرار دارد. درصد مدیران اجرایی زن در سالهای1996-1992 در بین ۷۶ کشور جهان نیز حاکی از این امر است که ایران پس از کشورهای امارات متحده عربی، سوریه، کره و... در زمره کشورهای دارای پایینترین سطح حضور زنان در سطح مدیریتی قرار گرفته است.زنان جمعیت را افزایش میدهند ولی به ندرت دیده میشود که آن را اداره کنند، چرا باید چنین باشد؟ یافتههای تحقیقات نشان میدهد که نیروهای قدرتمند و زیرکی مانع از پیشرفت زنان در محیط کار میشوند.
سازمان بینالمللی کار (ILO) اخیراً گزارشی را در مورد موقعیتها و مراتب شغلی در کشورهای مختلف جهان منتشر کرده است. یکی از بخشهای جالب این گزارش میزان حضور زنان در موقعیتهای مدیریتی در کشورهای مختلف است. طبق نتایج گزارش سازمان بینالمللی کار، اگر در کشور جاماییکا مشغول به کار باشید، احتمال اینکه مدیر و سرپرست کاری شما یک خانم باشد از بقیه نقاط دنیا بیشتر است. آمارها نشان میدهد تقریباً 60 درصد پستهای مدیریتی در این کشور جزیرهای در اختیار زنان این کشور است. کشور کلمبیا با حضور 53درصدی زنان در پستهای مدیریتی این کشور رتبه دوم را در این لیست به خود اختصاص داده است. سنت لوسیا نیز یک کشور جزیرهای دیگر محسوب میشود که با حضور 53 درصدی زنان در پستهای مدیریتی رتبه سوم را در لیست دارد.
این میزان برای کشور آمریکا حدود 43 درصد است. در میان 106 کشوری که توسط سازمان بینالمللی کار مورد مطالعه قرار گرفتهاند، پاکستان و یمن هرکدام به ترتیب با 3 و 2.1 درصد کمترین میزان حضور زنان را در پستهای مدیریتی در کشور خود دارند. در مقیاس سازمان بینالمللی کار، کشور ایران در بین 106 کشور مورد مطالعه با حضور 14.6 درصدی زنان در پستهای مدیریتی رتبه هشتادوششم در دنیا را به خود اختصاص داده است. با روی کار آمدن دولت فعلی، زمانی که زنان از رییسجمهور منتخب آقای روحانی توقع داشتند که یک وزارتخانه را به آنها بدهد، پاسخ داد که ظرفیت مدیریتی زنان بیش از یک پست است. در عمل زنان در دولت یازدهم، سهم بیشتری از مدیریت را به خود اختصاص دادند. نشریه کلید ملی در تازهترین شماره خود بررسیهایی از سهم زنان از مدیریت در ایران داشته است که آن را بهصورت یک اینفوگرافی منتشر کرده است.
این اینفوگرافی در حالی است که به گزارش ایرنا، شهیندخت مولاوردی، معاون رییسجمهور در امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در نشست خبری تیرماه سالجاری خود با بیان اینکه در اواخر دولت دهم پیشنویس سند تأمین اجتماعی زنان و کودکان آماده شده بود، گفت: پس از تغییر دولت به دلیل تغییر رویکردهای آن، پیشنویس مورد توجه قرار نگرفت و چون امنیت در روابط اجتماعی مورد تأکید بود مسئولیت تدوین آن به وزارت کشور سپرده شد اما ما هنوز پیشنویس آن را ملاحظه نکردهایم. وی با بیان اینکه ما در مسیر تدوین این سند به این نتیجه رسیدیم که باید یک مرجع ملی برای صیانت از زنان در برابر خشونت وجود داشته باشد، اظهار کرد: به این نتیجه رسیدیم که پیشنهاد و تشکیل این مرجع با سند تأمین امنیت زنان ادغام شود که جمعبندی آن به کمیسیون لوایح نیز ارائه شده است تا بتوانیم تدابیر بازدارنده پیشگیرانه و تدابیر حفاظتی و حمایتی و تشدید مجازاتها را در این سند بگنجانیم و آن را در هیأت دولت ارائه دهیم.
نظر معاون رییسجمهور در امور زنان و خانواده ریاست جمهوری را البته مشاور وزیر صنعت و معدن در امور زنان و خانواده نیز به نوع دیگری بیان کرده است. سهیلا جلودارزاده معتقد است: حضور زنان در سرمایهگذاری و مدیریت در بخش صنعت بسیار کم است! وی در گفتوگو با ایلنا در مورد میزان حضور زنان در بخش صنعت گفت: در حال حاضر زنان در سه سطح، زنان صاحب ایده و دانش، زنان مدیر و سرمایهگذار و نیروی کار فعال در بخش صنعت حضور دارند که این حضور بهعنوان نیروی کار یعنی کارگر ساده و متخصص بیش از دیگر سطوح است و حدود ۱۷ تا ۱۸ درصد از شاغلان این بخش را تشکیل میدهد.
زنان بهعنوان نیمى از جمعیت فعال كشور تنها ۱۲درصد از فعالیت اقتصادى جامعه را برعهده دارند. این سهم اندك طى ۴۰ سال گذشته حدود ۱۰ درصد بوده است. این وضعیت بهگونهاى پیش رفته كه به گفته كارشناسان تعداد زنان شاغل در ۲۰ سال اخیر تغییر نكرده است تا سهم آنان از تعداد بیكاران كشور دو برابر سهم آنان در كل اشتغال كشور باشد. یك بررسى آمارى نشان مى دهد درصد شاغلان زن نسبت به كل شاغلان ۹/۴ درصد است. در این بررسى مشخص شده كه زنان شاغل در بخش عمومى نسبت به كل زنان با رقم ۳۹/۵ درصد، در صدر قرار دارند. این در حالى است كه سهم زنان شاغل در گروه مدیران عالىرتبه به كل زنان شاغل در بخش عمومى تنها ۴/۹ درصد است. دادههاى موردنظر به این نكته اشاره مىكنند كه درصد شاغلان زن كارفرما و كاركنان مستقل در بخش خصوصى نسبت به كل زنان شاغل در بخش خصوصى ۳۷/۱ درصد و درصد شاغلان زن در تعاون به كل زنان شاغل تنها ۴/۹ درصد است. نتایج این تحقیقات در مورد سهم مدیریتى زنان در بخش تعاونى باز هم به ارقامى اشاره مىكند كه چندان امیدواركننده نیست. این رقم تنها 18/۱ درصد را شامل مىشود.
با این حال همه مشكلات مدیران زن و میزان موفقیت یا عدم موفقیت آنها به این نكات محدود نمىشوند. كمبود فرصت شغلى مناسب براى مدیران زن در جامعه یكى دیگر از موضوعاتى است كه زنان مدیر را با تنگنا مواجه كرده است. این وضعیت بهگونهاى است كه در حال حاضر شمار مدیران مرد در كشور ما ۳۵ برابر مدیران زن افزایش یافته است. با قطع نظر از برخی دیدگاههای فقهی درخصوص انتصاب زنان به سمتهای مدیریتی و رهبری کلان جامعه، اشکالی که در اینگونه اظهارنظرها وجود دارد غلبه نگرش کمیتگرایی محض است. برحسب این نگرش، همانگونه که برخی مجامع و سازمانهای بینالمللی ترویج میکنند، سطح پیشرفت و توسعه کشورهای مختلف بر پایه شاخصهایی مانند میزان مشارکت زنان در عرصههای مدیریتی و برنامهریزی تعیین میشود و نتیجه روشن این نگرش آن است که هیچ کشوری به توسعه نمیرسد مگر زمانی که مناصب مدیریتی سازمانها، نمایندگی مجلس، وزارت و معاونت به تعداد مساوی بین مردان و زنان توزیع شده باشد. این در حالی است که بر نقش و جایگاه محوری زنان در خانواده نیز تأکید میشود و لذا این پرسش را باید مطرح کرد که آیا ایفای نقشهای خانوادگی توسط زنان درصورتیکه بخواهد به نحو مطلوب انجام شود، هیچ تأثیری بر کیفیت مشارکت سیاسی زنان به جا نمیگذارد؟ به نظر نمیرسد بتوان این تأثیر را انکار کرد و از این رو میتوان انتظار داشت که حتی اگر همه زمینهها و شرایط مشارکت زنان فراهم شود، باز هم فاصله قابل توجهی بین زنان و مردان باقی بماند.
بنابراین باید با کنار گذاشتن تحلیلهای کمیتگرایانه، توسعه قابلیتهای زنان در عرصههای مختلف و حفظ اصالت خانواده و اهمیت نقشهای خانوادگی برای زنان، محور کار قرار گیرد و از تشویق افراطی زنان به مناصب و مشاغل اجتماعی وسیاسی خودداری شود. به این ترتیب، زنان برحسب شرایط خود میتوانند به انتخاب معقولانهای برسند و انتخاب آنان نیز نه با معیارهای کمی بلکه با معیارهای کیفی ارزیابی شده و محترم خواهد بود. آلبرت اینشتین زمانی گفته بود: «مشکلات مهمی را که امروز با آن مواجه هستیم نمیتوانیم با کمک افکاری که آنها را به وجود آورده است، حل کنیم.» باید گفت که زنان با اندیشهای متفاوت از مردان، روح همکاری، مهارتهای مذاکره، قوه تخیل بالا و علاقه به ایجاد محیط اجتماعی پیچیده، میتوانند آن تفکر لازم را برای حل مسائل و مشکلات دنیای امروز با خود بیاورند.در واقع اگر دنیا تا به حال به زنان فرصت میداد که برای بشریت کاری انجام دهند، مسلما شاهد قدرتی بود که هرگز تصورش را هم نمیکرده است.