نقشه گنج کارآفرینی: چگونه یک کارآفرین واقعی شویم؟

جامعه ما به طور فزاینده ای مجذوب داستان کارآفرینان است. ما به چهره هایی مانند استیو جابز، بیل گیتس یا ایلان ماسک به چشم اسطوره های دوران مدرن نگاه می کنیم؛ افرادی که با یک جرقه نبوغ دنیا را تغییر دادند. این روایت های پرزرق و برق این تصور را ایجاد می کنند که کارآفرینی مسیری برای یک عده خاص و برگزیده است که با یک ایده انقلابی یک شبه ره صدساله را طی می کنند. اما این تنها یک رویای هالیوودی است.

واقعیت بسیار متفاوت و البته بسیار قابل دسترس تر است. کارآفرینی بیش از آنکه به یک ایده ویرانگر نیاز داشته باشد، به یک فرآیند سیستماتیک، سخت کوشی و انعطاف پذیری ذهنی نیاز دارد. این یک سفر پرفراز و نشیب است که در آن توانایی حل مسئله و یادگیری از شکست، بسیار مهمتر از داشتن یک ایده بی نقص است.

بسیاری از موفق ترین کارآفرینان دنیا کار خود را نه با هدف ساختن یک امپراتوری، بلکه با تلاش برای حل یک مشکل کوچک و شخصی آغاز کردند. آنها چیزی را دیدند که آزارشان می داد و با خودشان گفتند راه بهتری هم باید وجود داشته باشد. این مقاله نقشه راه شما برای تبدیل شدن از یک فرد رویاپرداز به یک خالق ارزش است. سفری که چهار مرحله کلیدی دارد. خب منتظر چه هستید؟ همین حالا با ما همراه شوید تا این مسیر را طی کنیم. 

مرحله اول: جرقه ذهنی و تغییر نگاه

نقطه شروع هر کسب و کار موفقی یک مشکل است، نه یک ایده. این مهمترین حقیقتی است که باید در همان ابتدا آن را بپذیرید. بسیاری از کارآفرینان مشتاق، ماه ها و سال ها منتظر می مانند تا یک ایده بزرگ و بی نقص به ذهن شان خطور کند. در حالی که کارآفرینان واقعی، در زندگی روزمره خود به دنبال ناکارآمدی ها، ناامیدی ها و نیازهای برآورده نشده می گردند.

مطلب مرتبط: انواع استارت آپ: نقشه گنج کسب و کارآفرینی!

درو هیوستون، بنیانگذار دراپ باکس، ایده کسب و کار چند میلیارد دلاری خود را زمانی پیدا کرد که برای چندمین بار حافظه یو اس بی خود را فراموش کرده بود و نمی توانست به فایل هایش دسترسی داشته باشد. مشکل او ساده بود: چگونه می توان به فایل ها از هر جایی دسترسی داشت؟ این سوال، او را به سمت خلق راه حلی برای میلیون ها نفر دیگر هدایت کرد.

بنابراین، به جای اینکه از خود بپرسید چه چیزی می توانم بفروشم؟ از خودتان بپرسید چه مشکلی را می توانم حل کنم؟ با دوستان تان صحبت کنید، به اطرافیان تان گوش دهید و ببینید از چه چیزی بیشتر گله دارند. آیا فرآیندی وجود دارد که بتوان آن را ساده تر کرد؟ آیا محصولی هست که بتوان آن را بهتر ساخت؟ 

وقتی نگاه تان را از پیدا کردن ایده به پیدا کردن مشکل تغییر دهید، ناگهان دنیایی از فرصت ها را در مقابل خود خواهید دید. کارآفرینی یک شغل نیست؛ یک نوع نگاه کردن به جهان است.

مرحله دوم: از خیال تا واقعیت با ساختن نقشه راه

یک ایده تا زمانی که در ذهن شماست، بی نقص و فوق العاده به نظر می رسد. اما بازار واقعی، جای بسیار بی رحمی برای ایده های خام است. مرحله دوم سفر، بیرون کشیدن ایده از ذهن و آزمودن آن در دنیای واقعی است. این مرحله پلی میان خیال پردازی و واقعیت است و بسیاری از شکست ها در همین نقطه رقم می خورد، چون کارآفرین عاشق ایده خود می شود و به بازخوردهای واقعی توجه نمی کند.

اولین ابزار شما در این مرحله، یک طرح کسب و کار یا بیزنس پلن است. به این طرح نه به چشم یک سند خسته کننده برای ارائه به بانک، بلکه به عنوان یک ابزار تفکر نگاه کنید. این طرح به شما کمک می کند تا به سوالات اساسی پاسخ دهید: مشتری من دقیقا کیست؟ چگونه به او دسترسی پیدا کنم؟ هزینه های من چقدر خواهد بود و چگونه کسب درآمد خواهم کرد؟ این فرآیند، نقاط ضعف ایده شما را پیش از آنکه هزینه گزافی برای تان بتراشد، آشکار می کند.

مهمتر از طرح کسب و کار، اعتبارسنجی ایده شما در بازار است. یعنی بفهمید آیا کسی حاضر است برای راه حل شما پولی پرداخت کند یا نه. نیک سوینمورن، موسس فروشگاه آنلاین زاپوس، با همین روش کار خود را شروع کرد. او می خواست بداند آیا مردم حاضرند کفش را بدون امتحان کردن، آنلاین بخرند؟ به جای اجاره انبار و خرید هزاران جفت کفش، او به فروشگاه های کفش محلی رفت، از کفش ها عکس گرفت و آنها را در یک وب سایت ساده قرار داد. 

هر وقت سفارشی ثبت می شد، او به فروشگاه می رفت، آن کفش را می خرید و برای مشتری ارسال می کرد. او با حداقل هزینه، بزرگ ترین ریسک کسب و کارش را آزمود و پاسخ مثبت گرفت. ساختن یک محصول حداقلی قابل ارائه (MVP) به شما کمک می کند تا با کمترین هزینه، بیشترین اطلاعات را از بازار به دست آورید.

مطلب مرتبط: نقشه راه کارآفرینی و مدیریت کسب و کار های کوچک

مرحله سوم: ساختن ماشین کسب و کار

پس از آنکه مطمئن شدید مشکلی برای حل کردن و مشتریانی برای خدمت رساندن دارید، نوبت به ساختن موتور کسب و کارتان می رسد. این مرحله شامل دو بخش کلیدی است: توسعه محصول یا خدمت اصلی و سر و سامان دادن به مسائل مالی.

در توسعه محصول کمال گرایی می تواند بزرگ ترین دشمن شما باشد. بسیاری از کارآفرینان آنقدر درگیر ساختن یک محصول بی نقص با تمام ویژگی های ممکن می شوند که هرگز آن را به بازار عرضه نمی کنند. در حالی که بهترین رویکرد، عرضه هرچه سریع تر یک نسخه اولیه اما کارآمد است. 

رید هافمن، بنیانگذار لینکدین، می گوید اگر از نسخه اولیه محصولی که عرضه کرده اید خجالت زده نیستید، یعنی آن را خیلی دیر عرضه کرده اید. هدف این است که محصول را به دست کاربران واقعی برسانید و از بازخوردهای آنها برای بهبود مستمر آن استفاده کنید. محصول شما باید به مرور زمان و در تعامل با مشتریان، تکامل پیدا کند.

همزمان، باید مانند یک نگهبان از منابع مالی خود محافظت کنید. شما باید درک دقیقی از تمام هزینه های ثابت و متغیر خود داشته باشید و بدانید با سرمایه فعلی، تا چند ماه می توانید دوام بیاورید. این مفهوم که به آن باند فرودگاه می گویند، برای بقای هر استارت آپی حیاتی است. 

بسیاری از کسب وکارها نه به خاطر ایده بد، بلکه به دلیل تمام شدن پول نقد، شکست می خورند. چه تصمیم به استفاده از سرمایه شخصی یا بوت استرپینگ داشته باشید و چه به دنبال جذب سرمایه گذار باشید، درک دقیق اعداد و ارقام کسب و کارتان، مهمترین وظیفه شماست.

مرحله چهارم: پرده برداری و آغاز گفت وگو با جهان

شما بهترین محصول دنیا را برای حل یک مشکل واقعی ساخته اید. حالا چگونه می خواهید دنیا را از وجود آن باخبر کنید؟ بازاریابی، مرحله ای نیست که پس از آماده شدن محصول به آن فکر کنید. بازاریابی از روز اول و همزمان با شناخت مشتری آغاز می شود و در مرحله عرضه، به اوج خود می رسد.

به جای اینکه بودجه خود را صرف تبلیغات گسترده و بی هدف کنید، روی کانال هایی تمرکز کنید که می دانید مخاطبان هدف شما در آنجا حضور دارند. اگر شما محصولی برای توسعه دهندگان نرم افزار می فروشید، حضور در کنفرانس های تخصصی یا تبلیغات در وبلاگ های برنامه نویسی، بسیار موثرتر از یک بیلبورد در سطح شهر است. بازاریابی مدرن، به معنای ایجاد یک گفت وگو و ارائه ارزش به مخاطب است، پیش از آنکه حتی چیزی از او بخواهید. با تولید محتوای مفید، به مخاطبان تان کمک کنید تا مشکلات شان را بهتر درک کنند؛ به این ترتیب، زمانی که آماده خرید باشند، شما اولین گزینه ای خواهید بود که به ذهن شان می رسد.

مطلب مرتبط: نقشه راه کارآفرینی

لحظه عرضه، پایان راه نیست، بلکه آغاز یک فصل جدید است. این لحظه ای است که شما رسما درهای کسب و کار تان را به روی جهان باز می کنید و شروع به دریافت بازخوردهای واقعی در مقیاس بزرگ می کنید. از این بازخوردها استقبال کنید، به مشتریان تان گوش دهید و آماده باشید تا به سرعت تغییر کرده و خود را با نیازهای بازار تطبیق دهید.

سخن پایانی

همانطور که دیدید مسیر کارآفرینی یک دستور پخت مشخص ندارد، اما یک نقشه راه کلی دارد. این سفر پر از چالش های غیرمنتظره، شب های بی خوابی و لحظاتی از تردید عمیق است اما در عین حال، یکی از رضایت بخش ترین تجربه هایی است که یک فرد می تواند داشته باشد. این مسیر، پاداشی است برای کسانی که شجاعت دنبال کردن کنجکاوی خود را دارند، انعطاف پذیری برای یادگیری از اشتباهات شان را بلدند و اشتیاقی سیری ناپذیر برای ساختن چیزی ارزشمند در این دنیا دارند. کارآفرینی در نهایت هنر تبدیل عدم قطعیت به فرصت است.

منابع:

https://www.shopify.com

https://onlinedegrees.sandiego.edu