هر کسب و کار جدیدی با یک رویا آغاز می شود. رویای حل کردن یک مشکل، خلق ارزشی جدید یا ساختن محصولی که زندگی مردم را بهتر کند. کارآفرین غرق در این رویا با اشتیاقی بی پایان ماه ها و گاهی سال ها برای توسعه محصول یا خدمت خود وقت می گذارد. او تمام جزییات را بی نقص می کند، طراحی را به اوج می رساند و بالاخره روزی فرا می رسد که با افتخار ساخته خود را به دنیا عرضه می کند. البته گاهی اوقات در این میان پس از این همه تلاش و زحمت هیچ اتفاق روشنی روی نمی دهد.
این کابوس داستان واقعی هزاران کسب و کار نوپاست که هر سال با امید فراوان متولد می شوند و در سکوت از بین می روند. آنها محصولی عالی در دست دارند، اما یک بخش حیاتی از معادله را به کل فراموش کرده یا دست کم گرفته اند: بازاریابی.
بازاریابی یک لایه تزئینی یا کاری که بعدا به آن فکر می کنیم، نیست. بازاریابی پلی است که محصول شما را به مشتری نیازمند آن متصل می کند. اگر این پل سست و لرزان باشد، بهترین محصول دنیا نیز در جزیره ای متروک، تنها خواهد ماند.
بسیاری از کارآفرینان بازاریابی را یک دنیای غیردقیق و حتی فریبنده می دانند. اما این یک اشتباه مرگبار است. بازاریابی مدرن یک علم دقیق و یک هنر ظریف است. نادیده گرفتن اصول این علم مانند حرکت کردن با چشم بسته در یک میدان مین است. در ادامه، به پنج مورد از این مین های پنهان و مرگبار می پردازیم که می توانند سفر کارآفرینی شما را، پیش از آنکه واقعا شروع شود، به پایان برسانند.
تله اول: فریاد زدن در یک استادیوم خالی
گاهی اوقات بازاریاب ها از خودشان می پرسند مشتریان شان چه کسانی هستند و سریع جواب می دهند: همه!
مطلب مرتبط: اشتباهات مهلک بازاریابی و تبلیغات
این پاسخ کوتاه و ساده، شاید خوش بینانه به نظر برسد، اما در واقع اولین میخ بر تابوت کسب و کار شماست. هیچ محصولی در دنیا وجود ندارد که برای همه مناسب باشد.
وقتی شما سعی می کنید با همه صحبت کنید، در نهایت صدای شما به هیچ کس نخواهد رسید. این مانند اجاره کردن یک استادیوم 100 هزار نفری و فریاد زدن در آن است، در حالی که مخاطب واقعی شما، در یک کافه کوچک در آن سوی شهر نشسته است.
بازاریابی موثر با یک تمرکز بی رحمانه بر روی یک بخش مشخص از بازار آغاز می شود. شما باید بدانید مشتری ایده آل شما دقیقا کیست. چند سال دارد؟ چه شغل و دغدغه هایی دارد؟ چه چیزی او را خوشحال و چه چیزی او را ناامید می کند؟ تنها زمانی که این تصویر را با وضوح بالایی در ذهن داشته باشید، می توانید پیامی خلق کنید که مستقیما با قلب او صحبت کند.
ساختن یک پرسونای خریدار دقیق، که بر پایه تحقیق واقعی و نه حدس و گمان بنا شده، مهمترین کاری است که در همان روزهای اول باید انجام دهید. به یاد داشته باشید، بهتر است پادشاه یک روستای کوچک باشید تا یک سرباز گمنام در یک امپراتوری بزرگ.
تله دوم: بازاریابی بدون توجه به بازار
بسیاری از کارآفرینان عاشق محصول شان می شوند. آنها آنقدر شیفته ویژگی های فنی، طراحی بی نظیر و پیچیدگی های هوشمندانه ساخته خود هستند که یک حقیقت اساسی را فراموش می کنند: مشتریان به محصول شما اهمیتی نمی دهند. آنها فقط به مشکلات خودشان اهمیت می دهند.
یک اشتباه رایج، ساختن یک محصول در خلأ و سپس تلاش برای پیدا کردن بازاری برای آن است. این یعنی شما یک کلید بسیار زیبا و پیچیده ساخته اید و حالا در خیابان ها به دنبال قفلی می گردید که شاید به آن بخورد. این رویکرد، از آخر به اول است. بازاریابی بزرگ، با درک عمیق یک «مشکل دردناک» در بازار شروع می شود. سپس، شما محصول خود را نه به عنوان مجموعه ای از ویژگی ها، بلکه به عنوان «مسکن» و راه حل آن درد، معرفی می کنید.
مردم برای یک دریل یک چهارم اینچی پول نمی دهند؛ آنها برای سوراخ یک چهارم اینچی روی دیوار پول می دهند. آیا پیام بازاریابی شما در مورد مشخصات فنی دریل صحبت می کند یا در مورد اینکه چگونه می توان به راحتی و زیبایی، یک قاب عکس خانوادگی را به دیوار آویخت؟ از محصول تان فاصله بگیرید و از نگاه مشتری به دنیا نگاه کنید. این تنها راه برای ساختن پیامی است که شنیده می شود.
مطلب مرتبط: بازاریابی و چالش شناخت اشتباه بازار هدف
تله سوم: هدر دادن یکباره سرمایه
اینستاگرام، لینکدین، تیک تاک، یوتیوب، پادکست، وبلاگ و لیست ایمیل فهرست کانال های بازاریابی امروز هستند که بی پایان به نظر می رسد. یک کارآفرین تازه نفس با دیدن این فهرست ممکن است وسوسه شود که برای دیده شدن باید در تمام این کانال ها به طور همزمان حضور داشته باشد. این یک دستورالعمل قطعی برای فاجعه است. این کار مانند یک ژنرال بی تجربه است که ارتش کوچک خود را به ده ها جوخه تقسیم کرده و آنها را به طور همزمان به صدها کیلومتر مرز دشمن می فرستد. نتیجه، شکست در تمام جبهه هاست.
هر کانال بازاریاب، زبان، فرهنگ و مخاطب خاص خود را دارد. استاد شدن در هر یک از آنها به زمان، انرژی و منابع نیاز دارد. یک استارتآپ نوپا هیچ کدام از اینها را به وفور در اختیار ندارد. راه حل تمرکز است. براساس تحقیقاتی که روی مخاطب هدف خود انجام داده اید یک یا حداکثر دو کانالی را پیدا کنید که مشتریان ایده آل شما بیشترین وقت خود را در آنجا می گذرانند. سپس تمام انرژی خود را صرف کنید تا در همان یک یا دو کانال، به بهترین شکل ممکن حضور داشته باشید. وقتی در آنجا به موفقیت رسیدید، آنگاه می توانید به سراغ فتح جبهه های جدید بروید.
تله چهارم: انتظار بازگشت سرمایه سریع
بازاریابی، به خصوص بازاریابی محتوا و ساختن برند، مانند کشاورزی است. شکارچی انتظار دارد که در همان روز با دست پر به خانه برگردد، اما کشاورز با صبوری بذر را می کارد، به آن آب می دهد، از آن مراقبت می کند و می داند که ماه ها طول می کشد تا زمان برداشت فرا برسد.
بسیاری از کارآفرینان، این صبر استراتژیک را ندارند. آنها یک وبلاگ راه می اندازند و انتظار دارند در ماه اول، هزاران بازدیدکننده داشته باشند. آنها یک کمپین تبلیغاتی اجرا می کنند و اگر در هفته اول به فروش انفجاری نرسند، آن را یک شکست کامل تلقی کرده و متوقفش می کنند. این نگاه کوتاه مدت، ریشه بسیاری از کسب وکارهای نوپا را می خشکاند.
مطلب مرتبط: بازاریابی دیجیتال و اشتباهات آن
ساختن اعتماد و اعتبار در بازار، به زمان نیاز دارد. شما باید با ارائه مداوم ارزش، به مخاطبان تان ثابت کنید که به فکر آنها هستید، نه فقط جیب تان. نتایج بازاریابی را نه با نگاه روزانه، که با یک دیدگاه ماهانه و فصلی تحلیل کنید. آیا ترافیک سایت شما در حال رشد است؟ آیا تعامل در شبکه های اجتماعی تان در حال افزایش است؟ اینها نشانه هایی هستند که می گویند شما در مسیر درست قرار دارید، حتی اگر هنوز به مقصد نهایی نرسیده اید.
سخن پایانی
بازاریابی اکسیژن کسب و کار شماست. بدون آن، حتی قوی ترین قلب ها نیز از تپش باز خواهند ایستاد. عبور موفق از این میدان مین به بودجه های کلان نیاز ندارد. در عوض به تمرکز، انضباط و یک تغییر نگاه اساسی نیاز دارد. به جای اینکه از خودتان بپرسید «چگونه می توانم محصولم را بفروشم؟»، از خودتان بپرسید «چگونه می توانم به مشتری ام خدمت کنم؟». پاسخ به این سوال شما را به سلامت از تمام این تله های مرگبار عبور خواهد داد و به سرزمینی خواهد رساند که در آن، کسب وکارها نه تنها زنده می مانند، بلکه برای سالیان دراز، شکوفا می شوند.
منابع: