زنان پیشرفت زیادی در بازار کار کردهاند اما هنوز حقوق کمتری میگیرند و شغلهای رده بالای کمتری نسبت به مردان در اختیار دارند. شاید بخشی از این تبعیض از روزهایی آب میخورد که زنان تازه وارد بازار شده بودند و حاضر شدند برای حضور در اقتصاد از دستمزد برابر چشم بپوشند. گرچه این تفاوت در تاریخ ریشه دارد اما تاریخ هنوز ادامه دارد.
داستانهای زنان شاغل
اکونومیست داستان یکی از زنانی را روایت میکند که تجربهاش را در محیط کار بیان کرده است: «وقتی هیلدا سولیس در دبیرستان بود یک مشاور شغلی به مادرش گفته بود دختر او به درد دانشگاه نمیخورد و باید منشی شود. هیلدا اما اهداف بلندپروازانهای داشت و به دانشگاه رفت. در کالیفرنیا حقوق خواند و حالا در همین رابطه کار میکند. او اولین فرد از اهالی آمریکای لاتین است که توانسته در دولت آمریکا پست مهمی را تجربه کند.»
تارجا هالونن هم یکی از زنانی است که تجربه مشابهی داشته. در اولین روز کاری زمانی که در دپارتمان حقوقی یک نهاد تجاری مشغول کار بود به تلفن مردی جواب داد که وقتی صدای تارجا را شنید گفت میخواهد با یکی از وکیلها صحبت کند. هیلدا به او گفت که دارد با یک وکیل صحبت میکند. شاید بسیاری از زنان مانند او باید چنین توضیحی را به مردانی که انتظار برخورد با یک مرد دیگر را دارند بدهند. بعد از آن او توانست به عنوان وکیل در پارلمان فنلاند بیش از 20 سال حضور پیدا کند و از سال 2000 رئیسجمهور این کشور شد.
قدرت 70درصدی
رویدادهای مشابه بسیاری در جریان است و زنان ناچارند در شرایطی رو به رشد حرکت کنند که مردان زیادی آنها را باور ندارند. در بسیاری از بازارهای نوظهور هنوز زنان درجه دوماند و از حقوق اولیه برخوردار نیستند. در دنیای پیشرفتهتر دعواها حقوقیتر و سیاسیتر شده و بعضی از آنها به نفع زنان تمام شده است. در کشورهای توسعه یافته هم آنها تنها چند دهه است که در بازار کار قدرتمند شدهاند. از 1970 شمار زنانی که در بازار کار حقوق دریافت کردهاند در کشورهای توسعه یافته از 48درصد به 64درصد رسیده است. از کشوری به کشور دیگر تفاوتهای بسیاری وجود دارد. در بخشهایی از جنوب و شرق اروپا تنها نیمی از زنان کار میکنند اما در اغلب کشورهای شمالی این قاره بیش از 70درصد زنان شاغلند و آماری نزدیک به وضعیت اشتغال مردان رقم زدهاند. در مجموع آمار اشتغال زنان در اغلب کشورها رو به افزایش است.
تولد زوجهای شاغل
کلودیا گولدین استاد اقتصاد در دانشگاه هاروارد تاریخچه اشتغال زنان آمریکایی را مطالعه کرده است و میگوید: «حضور جمعی زنان در بازار کار در دهه 1970 مثل یک انقلاب بود. البته همیشه زنانی بودهاند که خارج از خانه کار میکردند اما اعداد و ارقام بسیار کوچکتر بود. تا دهه 1920 زنان کارمند بیشتر جوان و مجرد بودند و در کارخانهها یا رستورانهای محلی کار میکردند. کارهایی که نیاز به تحصیلات و دانش زیادی نداشت. از دهه 1930 دختران بیشتری به دبیرستان و دانشگاه رفتند و توانستند در دفاتر کار پیدا کنند.
در دهه 1950 شمار زیادی از زنان متاهل هم به سمت کار سوق پیدا کردند اما بیشتر در کسوت منشی، معلم، پرستار و مشاغل اجتماعی پذیرفته میشدند. اغلب آنها نیمه وقت کار میکردند و هنوز وظایف مهمتری داشتند که باید زمانی را صرف آنها میکردند. تا دهه 1970 دختران آنها مادرانشان را دیده بودند که سر کار میرفتند و تصمیم گرفتند الگوی مشابهی را عملی کنند. بسیاری از آنها هم دیده بودند که مادرانشان درآمد خود را دارند و وابسته به مردان نیستند. همچنین میتوانستند تولد فرزند در زمان مناسب را کنترل و برای حرفهشان برنامهریزی کنند. تا 1980 زنان آمریکایی به تعداد مساوی مردان تحصیلات دانشگاهی داشتند و از آن زمان بر تعداد آنها غلبه کردند. آنچه در آمریکا اتفاق افتاد کم و بیش در تمام دنیا تکرار شد. به خصوص در کشورهای صنعتی دیگر. زوجهای شاغل متولد شده بودند.
نیروهای تازه برای اقتصاد
این تغییرات جدید به نفع اقتصادها هم بود. اقتصادهای ملی نیروی کار اضافهای پیدا کرده بودند که تا پیش از آن فقط مصرفکننده بود. بعضی از این نیروها حاضر بودند به قیمت دریافت دستمزد کمتر شاغل شوند تا اختیار زندگی خود را در دست بگیرند. این نیروهای جدید پول خرج میکنند، مالیات میدهند و اقتصاد را به چرخش در میآورند. دلیل دیگری که بازار از آنها استقبال کرد کاهش باروری بود که باعث شده بود جمعیت جوان کمتری به بازار راه پیدا کند. حالا زنان خود به جای فرزندانی که میتوانستند به دنیا بیاورند مشغول به کار شده بودند.