اجرای استراتژی و مشکلات آن

در ایده قبل اهمیت در اختیار داشتن یک استراتژی منسجم را بیان کرده و به بررسی فرآیند تهیه آن پرداختیم. ایده حاضر یک مرحله جلوتر رفته و قصد بررسی شرایط اجرای استراتژی و مشکلات احتمالی را دارد. بر این اساس قصد دارم مطلب را با یک موضوع مهم آغاز کنم. تلاش برای تهیه یک طرح قابل اجرا و واقع گرایانه همیشه منجر به نتیجه مطلوب در مرحله عملیاتی نخواهد شد.

به عبارت بهتر باید در نظر داشت که شما سوپرمن نیستید و تنها قادر به انجام تعداد مشخصی از فعالیت ها در یک بازه زمانی هستید. تیم اجرایی که در اختیار دارید نیز توان اجرایی محدودی دارد. بر همین اساس، اگرچه در مرحله تهیه، روی دیدگاه واقع گرایانه تاکید شد، اصلاح استراتژی جاری سازمان از اهمیت زیادی برخوردار است.

تاکید بر اصلاح برنامه سازمان به معنای اقدام شخصی برای انجام این کار نیست. در واقع مانند هر فعالیت دیگری این امر هم نیازمند آگاهی از شیوه انجام و دریافت آموزش های لازم است. بر این اساس استفاده از توصیه های مشاوران و استخدام دستیار ضروری به نظر می رسد. در ادامه به بررسی چند نکته مهم در فرآیند اجرای استراتژی سازمانی خواهیم پرداخت.

محتوای برنامه های اجرایی به طور معمول شامل تحلیل شرایط بازار و تعیین اهداف مشخص در مدت زمان محدود است. با این حال توجه داشته باشید که عامل تعیین کننده موفقیت یک استراتژی به توانایی شرکت برای بهبود خدمات بستگی دارد.

به عبارت ساده، اجرای هرگونه برنامه و طرحی بدون در نظر گرفتن ارتقابخشی به محصولات غیرممکن است. آنچه در این میان باید به دنبالش باشید، خلق یک ارزش اضافی برای محصول شرکت است. در حالت طبیعی، محصول شرکت های مختلف در یک سطح قرار دارند. رقابت و برتری محصولات بر یکدیگر زمانی شروع می شود که یک برند دست به نوآوری زده و مزیت قابل توجهی را به مخاطب عرضه کند. بر همین اساس اگر در استراتژی شرکت تان جایی برای ارتقای کیفیت یا سایر مشخصات رقابت پذیر پیش بینی نشده است، در مرحله اصلاح این مورد را به برنامه اضافه کنید.

ایراد بسیاری از استراژی ها محاسبه غلط رابطه با مشتریان است. عضویت خریدار در سایت شرکت، ارائه تخفیف های مختلف و تبریک تولد و سایر روزهای مهم پایان راه تعامل با مشتریان نیست. آنچه یک شرکت برای جلب نظر مشتری اش نیاز دارد، اضافه کردن ارزشی جدید به زندگی آنهاست. بر این اساس برنامه شما باید بسیار وسیع تر از صرف فروش محصول به مخاطب باشد. در واقع مسئله مهم در اینجا انتخاب میان شرکت معمولی یا عامل تعیین کننده بودن در زندگی افراد است.

نمونه مناسب یک شرکت تعیین کننده را می توان در برند نوتلا یافت. بر اساس آمارهای ارائه شده در اروپا حدود 60 درصد خانواده ها از محصول این شرکت استفاده می کنند. چنین امری به معنای موفقیت نوتلا در ایجاد تغییر در سبک زندگی افراد و خلق مشتریان دائمی برای خود است. دستیابی به چنین موفقیتی بدون شک حاصل استراتژی دقیق این مجموعه است. با این حال تصور آنکه برنامه شرکت های بزرگ بدون هیچ اصلاح و بازبینی به موفقیت ختم شده، دیدگاهی است که نیازمند تصحیح است.

برند PayPal یکی از نمونه هایی است که پس از اعمال تغییرات متعدد توانست به جایگاه فعلی خود به عنوان یک درگاه پرداخت اینترنتی معتبر دست یابد. بر اساس آنچه در کتاب یادداشت های موسس این برند آمده است، استفاده از چندین شیوه پرداخت متعدد و آنالیز ایرادات آنها در نهایت منجر به طراحی یک سیستم نوین با مشکلات کمتر شد. به همین ترتیب شاید شما نیز نیازمند آزمون و خطا و اصلاح استراتژی تان باشید. با این حال توجه داشته باشید که اصلاح یک برنامه در بازه های زمانی کوتاه میزان ضرر دریافتی را تا حد زیادی کاهش خواهد داد.

هنگامی که از نخست وزیر بریتانیا، هارولد مک میلان، در مورد بزرگ ترین چالش دوران زندگی اش پرسیدند، پاسخ وی «تغییر شرایط» بود. نکته ارزشمندی در پاسخ مک میلان نهفته است. در واقع هیچ فرمول جادویی و یگانه ای برای کسب  موفقیت وجود ندارد. استراتژی هایی که زمانی باعث کسب موفقیت برندی خاص شده اند، اندکی بعد کارایی خود را از دست داده و اصلاح شان اجتناب ناپذیر خواهد شد.

به عنوان مدیر یک سازمان توجه به شرایط متغیر کسب وکار و اعمال آنها در استراتژی جاری شرکت یکی از وظایف راهبردی تان است. چنین ضرورتی استفاده از اطلاعات پردازش شده را به ارمغان خواهد آورد. بر همین اساس توصیه من استفاده از دستیاران و بازاریاب های متخصص به منظور گردآوری و تحلیل داده برای کمک به بهبود تصمیم گیری تان است.