اینترنت را یک کتابخانه بی نهایت بزرگ تصور کنید که هر کسب و کار یک کتاب در یکی از قفسه های آن است. بعضی کتاب ها در قفسه های بالایی و پر رفت وآمد قرار دارند و برخی دیگر در گوشه های تاریک و فراموش شده. حالا گوگل را کتابدار اصلی این مجموعه در نظر بگیرید؛ فردی که مردم برای پیدا کردن کتاب مورد نظرشان اول از همه به سراغ او می...
تصور کنید موتورخانه یک کشتی غول پیکر دچار آتشسوزی شده است. در میانه آشوب، دود و فریاد ناخدای کشتی با چهره ای مصمم و آرام دستورها را صادر می کند، تیمش را هدایت می نماید و با مجموعه ای از تصمیمات سریع و شجاعانه آتش را مهار کرده و کشتی را از خطر نابودی نجات می دهد. در این لحظه او یک قهرمان است؛ سرزنده، متمرکز و سرشار...
آیا تا به حال برای تان پیش آمده که وارد فروشگاهی شوید و از همان بدو ورود، حس خوبی به شما دست بدهد؟ شاید به خاطر لبخند گرم فروشنده، چیدمان زیبای محصولات، موسیقی ملایمی که پخش می شود یا حتی رایحه دلپذیری که در فضا پیچیده است. یا برعکس، تجربه خرید آنلاینی را به یاد بیاورید که آنقدر روان و ساده بوده که از انجامش لذت برده ا...
شاید تاثیرگذارترین معلمی که در زندگی حرفه ای خود داشته اید، همان کسی باشد که بیشترین آسیب را به انگیزه و اعتماد به نفس شما زده است. این یک گزاره تلخ و متناقض است، اما در قلب آن یک حقیقت قدرتمند و رهایی بخش نهفته است. ما در فرهنگ عامه و کتاب های مدیریتی دائما در حال ستایش رهبران الهام بخش و کاریزماتیک هستیم؛ آن مدیران ا...
یک لحظه به این نمادها فکر کنید: یک کمان طلایی غول پیکر در کنار یک بزرگراه. یک سیب نقره ای گاز زده در پشت یک لپ تاپ. یک منحنی سفید مواج روی پس زمینه ای مشکی. نیازی به گفتن نام هیچ شرکتی نیست. مغز شما در کسری از ثانیه، این نشانه های بصری را پردازش کرده و آنها را نه تنها به یک نام تجاری، بلکه به مجموعه ای کامل از احساسات،...
مسیر رسیدن یک محصول از کارخانه به دست شما برای دهه ها یک جاده طولانی و پر از واسطه بود. یک برند، محصولی را طراحی و تولید می کرد، آن را به یک عمده فروش می فروخت، عمده فروش آن را به قفسه های یک فروشگاه زنجیره ای بزرگ می رساند و در نهایت شما آن را از آن قفسه برمی داشتید. در این مدل سنتی برندها تقریبا هیچ ارتباط مستقیمی با...
اولین روز کاری یک کارمند جدید را در نظر بگیرید؛ او شب قبل را با ترکیبی از هیجان و اضطراب به صبح رسانده، بهترین لباسش را پوشیده و با ذهنی پر از امید و انگیزه برای تاثیرگذاری از در شرکت وارد می شود، اما در آنجا با چه روبهرو می شود؟ یک میز خالی، یک کامپیوتر که هنوز راه اندازی نشده، یک مدیر سرشلوغ که به سختی سرش را از...
برای دهه ها کسب و کارها براساس یک سنت ثابت اما عمیقا معیوب ساخته می شدند: خلق یک نقشه جامع برای آینده. مدیران ارشد هفته ها در اتاق های دربسته بر روی پیش بینی های خطی و بودجه های دقیق کار می کردند تا سندی بی نقص برای سال پیش رو تدوین کنند. این نقشه مانند یک ریل قطار مسیر حرکت سازمان را با دقتی ماشینی مشخص می کرد. ...
دنیای مدیریت مالی شخصی برای اکثر ما شبیه به یک اقیانوس ناشناخته، مه آلود و ترسناک است. ما خود را سوار بر یک قایق کوچک و لرزان حس می کنیم که بی هدف با هر موجی از هزینه های پیش بینی نشده و فشارهای اجتماعی به سویی پرتاب می شود. ما به افق نگاه می کنیم و جز آب های بی کران و هیولاهایی به نام تورم، بدهی و آینده نامعلوم، چیزی...
روزگاری نه چندان دور قوانین بازی در دنیای دیجیتال ساده به نظر می رسید. موفقیت آنلاین به یک استراتژی مشخص خلاصه می شد: بهینه سازی برای موتورهای جست وجو. هنر این بود که با تکرار هوشمندانه کلمات کلیدی، ساختن لینک هایی از سایت های دیگر و کمی جادوی فنی خودتان را به صفحه اول نتایج جست وجوی گوگل برسانید. این یک مسابقه قابل فه...
در سال ۲۰۰۱ جهان شاهد رونمایی از یک اختراع انقلابی بود؛ ماشینی آنچنان هوشمند و پیشرفته که مخترع اش با اطمینان پیش بینی می کرد که شهرها برای تطبیق خود با آن معماری شان را تغییر خواهند داد. این اختراع سگوی (Segway) نام داشت. یک شگفتی مهندسی که با سرمایه گذاری سنگین از سوی معتبرترین نام های سیلیکون ولی پشتیبانی می ش...
نقشه راه موفقیت حرفه ای در طول قرن بیستم شبیه یک بزرگراه مستقیم و کاملا مشخص بود. شما تحصیل می کردید، به یک شرکت بزرگ می پیوستید، با وفاداری و سخت کوشی از نردبان ترقی بالا می رفتید و در نهایت با یک حقوق بازنشستگی مطمئن از بازی خارج می شدید.
شغل یک هویت یکپارچه و سنگین بود؛ یک قرارداد بلندمدت که در ازای ثبات، مال...
در میدان بزرگ و پرزرق و برق کسب و کار یک افسانه خطرناک و فلج کننده وجود دارد؛ افسانه ای که می گوید موفقیت در بازاریابی نیازمند جیب های پرپول و بودجه های هنگفت است. این افسانه هر روز در گوش هزاران کارآفرین خلاق و صاحب کسب وکار کوچک نجوا می کند و به آنها می گوید: «تا زمانی که به اندازه رقبای بزرگ خود پول نداش...
تصور کنید در یک اتاق جلسه پرتنش هستید. یک بحران غیرمنتظره رخ داده است. یک رقیب حرکتی غافلگیرکننده انجام داده یا یک پروژه کلیدی از مسیر خود خارج شده است. اضطراب در هوا موج می زند. صداها رفته رفته بالا می رود، افراد حرف یکدیگر را قطع می کنند، انگشت های اتهام به سمت هم نشانه گرفته می شود و یک حس فزاینده از وحشت و هرج و مر...
صندوق ورودی ایمیل تان را برای یک لحظه تصور کنید. انبوهی از پیام های فراموش شده در آنجا آرام گرفته اند؛ از قبض های خدماتی و رسیدهای خرید آنلاین گرفته تا نوتیفیکیشن های بی پایان شبکه های اجتماعی. در میان این هیاهوی دیجیتال هر روز چندین ایمیل تبلیغاتی ناخوانده نیز از راه می رسند؛ پیام هایی که با بی تفاوتی از کنارشان می گذ...
یکی از اولین و بزرگ ترین سوالاتی که ذهن هر صاحب کسب و کاری را، از مدیر یک شرکت بزرگ گرفته تا صاحب یک فروشگاه آنلاین کوچک، در هنگام فکر کردن به تبلیغات دیجیتال به خود مشغول می کند این است که تبلیغات در گوگل چقدر برایم آب می خورد؟ این سوال، درست مانند پرسیدن «قیمت یک خانه چقدر است؟» یا «هزینه یک ماشین چ...
دیوید یک مدیر بازاریابی موفق در یک شرکت فناوری بزرگ است. او از خانه کار می کند، در جلسات ویدئویی بی شماری شرکت کرده و پروژه هایش را با دقت و در زمان مقرر تحویل می دهد. از نظر تمام شاخص های عملکردی او یک ستاره است، اما اگر می توانستیم به پشت صفحه نمایش لپ تاپ او نگاهی بیندازیم، تصویری کاملا متفاوت را می دیدیم.
دی...
یک پارادوکس عجیب در قلب هر کسب و کاری وجود دارد. دقیقا زمانی که بیش از هر وقت دیگری به یک نقشه دقیق و قابل اعتماد نیاز دارید (همان دوران عدم قطعیت اقتصادی، نوسانات و تغییرات ناگهانی بازار) همان زمانی است که تمام نقشه های موجود بی اعتبار و منسوخ به نظر می رسند.
رانندگی در یک مه غلیظ را تصور کنید که در آن دید شما...
در سال ۲۰۳۵ دفتر مرکزی یک شرکت فناوری مثل گوگل دیگر یک ساختمان شیشه ای غول پیکر در مرکز شهر نیست. این یک شبکه نامرئی است؛ شبکه ای از خانه ها، فضاهای کاری مشترک و هاب های کوچک خلاقیت که در سراسر جهان پراکنده شده اند. دفتر کار دیگر یک مکان فیزیکی نیست؛ بلکه یک اکوسیستم دیجیتال و انسانی است. این تصویر آینده نگر، تنها یک ف...
زمانی نه چندان دور در دنیای اینترنت موفقیت برای یک کسب و کار به معنای دیده شدن در یک مقیاس جهانی بود. شرکت ها میلیون ها دلار هزینه می کردند تا وقتی کسی در هر کجای دنیا کلمه ای کلیدی مانند «بهترین کفش» را جست وجو می کند، نام آنها در صدر نتایج ظاهر شود. این کار مانند نصب یک بیلبورد غول پیکر در یک اتوبان بین ا...