وقتی صحبت از تبلیغات و بازاریابی می شود، تقریبا هیچ چیز به اندازه ویدئو تاثیرگذار نیست. کاربران شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام، تیک تاک، یوتیوب و حتی لینکدین به شدت به محتوای ویدئویی واکنش نشان می دهند، اما نکته مهم اینجاست که زمان توجه مخاطب محدودتر از همیشه شده و کمتر کسی حاضر است بیش از چند ثانیه برای بررسی یک ویدئوی تبلیغاتی وقت بگذارد.
در این شرایط رقابت برای تولید ویدئوهای بازاریابی کوتاه، اما اثرگذار به اوج خود رسیده است. هر روز هزاران ویدئو در فضای آنلاین منتشر می شود، اما فقط درصد اندکی از آنها به دل مخاطب می نشیند و وایرال می شود. چه چیزی باعث موفقیت این ویدئوها می شود؟ در بسیاری از موارد، این موفقیت حاصل استفاده از تکنیک هایی حرفه ای در ساختار، روایت، اجرا و تدوین ویدئو است. تکنیک هایی که تیم های بازاریابی برندهای موفق سال ها صرف آزمون و خطا برای کشف آنها کرده اند. البته مهمتر از همه اینها، ماهیت کوتاه ویدئوهاست. ماجرا جالب شد، نه؟
اگر شما هم به دنبال خلق ویدئوهایی هستید که ظرف چند ثانیه پیام برندتان را منتقل کنند و توجه کاربران را جلب نمایند، این مقاله دقیقا برای شماست. ما در ادامه به سراغ بررسی چند تکنیک کاربردی و حرفه ای برای تولید ویدئوهای بازاریابی کوتاه خواهیم رفت؛ تکنیک هایی که رعایت آنها می تواند معادله بازی را برای برند شما تغییر دهد. خب اجازه دهید ماجراجویی مان را شروع کنیم.
تکنیک اول: شروع توفانی
در بازاریابی ویدئویی با فرمت کوتاه اولین ثانیه ها همه چیز هستند. اگر کاربر در سه ثانیه ابتدایی با محتوای شما ارتباط برقرار نکند، بدون تردید صفحه را اسکرول کرده، دنبال محتوای دیگری می رود. بنابراین باید یاد بگیرید چگونه در همان ابتدا مخاطب را غافلگیر کنید یا کنجکاوی او را برانگیزید.
مطلب مرتبط: بازاریابی ویدئویی بدون کلیشه ها
یکی از روش های متداول در این زمینه استفاده از تصویر یا جمله ای شوکه کننده در ابتدای ویدئو است. مثلا شروع ویدئو با جمله ای مثل «۹۰ درصد مردم این اشتباه را هر روز مرتکب می شوند!» یا یک صحنه غیرمنتظره بصری، باعث توقف نگاه مخاطب می شود.
در کنار محتوای غافلگیرکننده، موسیقی نیز نقش کلیدی در ایجاد حال وهوای مناسب دارد. انتخاب یک موسیقی ریتمیک یا متفاوت، کمک می کند ذهن کاربر روی محتوای ویدئو متمرکز شود. نکته مهم دیگر در شروع قدرتمند، حفظ وضوح پیام است. هیچ چیز بدتر از شروع مبهم و نامفهوم نیست. کاربر باید دقیقاً بفهمد قرار است درباره چه چیزی صحبت شود.
پس یادتان نرود، شروع یک ویدئوی تبلیغاتی نباید شبیه مقدمه کتاب درسی باشد؛ باید توفانی و تحریک کننده باشد. همان چیزی که در ویدئوهای موفق برندهایی مثلا دولینگو یا نایک به وضوح دیده می شود.
تکنیک دوم: استفاده از داستان های کوتاه
مردم عاشق داستانند؛ این یک حقیقت غیرقابل انکار است. حتی در ویدئوهای تبلیغاتی بسیار کوتاه، اگر بتوانید یک روایت ملموس و ساده خلق کنید، شانس موفقیت تان چند برابر خواهد شد.
ویدئویی که قصه می گوید، بهتر در ذهن باقی می ماند. نیازی نیست داستان شما پیچیده باشد. مثلاً داستان یک مشتری ناراضی که با استفاده از محصول شما خوشحال شده یا داستانی خیالی درباره یک موقعیت روزمره اما خلاقانه، کافی است. برندهایی مثل اپل یا پپسی بارها ثابت کرده اند که حتی در قالب ۳۰ ثانیه هم می شود داستان گفت. نکته مهم این است که شخصیت و موقعیت در همان چند ثانیه اول به خوبی معرفی شود.
در این نوع ویدئوها، پایان باید رضایت بخش و قانع کننده باشد. مثل نقطه اوج یک لطیفه یا پایان یک شعر؛ مخاطب باید حس کند دیدن ویدئو ارزشش را داشته است. استفاده از داستان های کوتاه و احساسی علاوه بر جلب توجه، باعث شکل گیری ارتباط عاطفی با برند شما می شود و این همان چیزی است که برند را در ذهن مخاطب حک می کند.
تکنیک سوم: طراحی بصری مینیمال و چشم نواز
در عصر بمباران اطلاعات چشم انسان به دنبال محتوایی است که هم ساده باشد و هم از نظر بصری لذت بخش. به همین دلیل طراحی بصری در ویدئوهای بازاریابی کوتاه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. شما فرصت زیادی برای نمایش ندارید؛ پس باید هر ثانیه، هر رنگ، هر فونت و هر عنصر گرافیکی با وسواس انتخاب شود. استفاده از رنگ های برند، کنتراست بالا و المان های ساده اما هدفمند، به شما کمک می کند مخاطب در همان نگاه اول حس کند با محتوای حرفه ای و قابل اعتماد مواجه شده است.
مطلب مرتبط: ویدئو مارکتینگ با جدیدترین ترندها
مینیمالیسم در طراحی به معنای خالی بودن تصویر نیست، بلکه به معنای انتخاب دقیق هر عنصر برای ایجاد بیشترین اثرگذاری است. فضای سفید مناسب، تایپوگرافی واضح و آیکون ها یا انیمیشن های تمیز و مشخص، همه و همه باعث می شوند پیام برند شما با وضوح بیشتری منتقل شود. فراموش نکنید که پیچیدگی بیش از حد یا شلوغی تصویر، نه تنها تمرکز کاربر را از بین می برد، بلکه حس آماتور بودن را نیز منتقل می کند.
برندهایی مثل اسپاتیفای و آمازون در این زمینه سرآمدند. آنها با استفاده از رنگ های مشخص برند، فونت های یکتا و انیمیشن های ساده اما زیبا توانسته اند حتی در یک کلیپ ۱۵ ثانیه ای، هویت برند را به طور کامل منتقل کنند. توجه به جزییات طراحی، باعث می شود حتی بدون صدا هم پیام ویدئو قابل درک باشد. این نکته خصوصاً در شبکه هایی مثل اینستاگرام که بسیاری از کاربران در حالت بی صدا ویدئو می بینند، اهمیت دوچندان پیدا می کند.
طراحی بصری هوشمندانه همچنین باعث افزایش تعامل مخاطبان می شود. زمانی که ویدئویی از لحاظ رنگ، حرکت و فرم به چشم کاربر زیبا بیاید، احتمال تماشای کامل آن بیشتر می شود. همین موضوع یکی از عوامل کلیدی در نرخ نگهداری (Retention Rate) محتواست؛ معیاری که الگوریتم های شبکه های اجتماعی نیز براساس آن تصمیم می گیرند یک ویدئو را بیشتر نمایش دهند یا خیر. در نهایت، طراحی ویدئویی باید بازتابی از برند شما باشد. هماهنگی بصری میان ویدئوهای مختلف برند، به تقویت هویت برند کمک می کند و باعث می شود کاربر، حتی بدون دیدن لوگو، حدس بزند این محتوا متعلق به شماست. این سطح از شناسایی، چیزی نیست که به راحتی به دست بیاید، اما با رعایت اصول طراحی بصری، به آن خواهید رسید.
تکنیک چهارم: فراخوان به اقدام (Call To Action) هوشمندانه
ممکن است یک ویدئوی کوتاه از نظر خلاقیت، داستان گویی و طراحی بصری در سطح بالایی قرار داشته باشد، اما بدون یک فراخوان به اقدام (CTA) مناسب کل زحمت تیم بازاریابی به هدر می رود. هدف اصلی از ساخت ویدئوی بازاریابی ایجاد تغییری مشخص در رفتار مخاطب است؛ حال می خواهد این تغییر کلیک روی لینک، دنبال کردن صفحه، دانلود اپلیکیشن یا خرید محصول باشد. بنابراین فراخوان به اقدام یا دعوت به عمل در حکم آخرین میخ طلایی است که ویدئو را به موفقیت واقعی می رساند.
یک دعوت به عمل موفق باید واضح، قابل فهم و خلاقانه باشد. منظور از خلاقانه بودن این است که مخاطب دقیقا بداند با چه هدفی باید اقدام کند و چرا باید آن را همین حالا انجام دهد. استفاده از عباراتی مثل «همین حالا امتحان کن»، «این فرصت را از دست نده» یا «وارد دنیای جدید شو» اگر با لحن برند و محتوای ویدئو هماهنگ باشد، تاثیر زیادی خواهد داشت. ضمن اینکه مخاطب باید احساس کند با یک کلیک، چیز ارزشمندی به دست می آورد.
یکی از اشتباهات رایج در طراحی فراخوان به اقدام، قرار دادن آن فقط در انتهای ویدئوست. در حالی که تحقیقات نشان داده اند قرارگیری دعوت به عمل در بخش های میانی یا حتی ابتدایی ویدئو، گاهی عملکرد بهتری دارد؛ خصوصا زمانی که می دانید احتمال زیادی وجود دارد که کاربر کل ویدئو را تماشا نکند. در چنین مواردی می توان از روش های غیرمستقیم نیز استفاده کرد؛ یعنی ایجاد حس نیاز یا کنجکاوی به گونه ای که کاربر خود به دنبال راه حل بگردد.
مطلب مرتبط: بازاریابی ویدئویی چه سرنوشتی خواهد داشت؟
مثال های موفق از دعوت به عمل در برندهایی مثل کانوا یا دراپ باکس به وفور دیده می شود. این برندها معمولا از CTAهای ساده اما بسیار ترغیب کننده استفاده می کنند؛ مثل «شروع طراحی رایگان» یا «آزمایش بدون ریسک». چنین عباراتی نه تنها مخاطب را دعوت به اقدام می کنند، بلکه نوعی اطمینان و امنیت نیز منتقل می کنند. همین موضوع نقش بزرگی در افزایش نرخ تبدیل خواهد داشت.
در مجموع، اگر تمام اجزای ویدئو به خوبی چیده شده باشد اما در پایان (یا میانه) مسیر از کاربر نخواهید که کاری انجام دهد، عملاً یک فرصت طلایی را از دست داده اید. CTA هوشمندانه، خط پایان یک مسابقه نیست؛ بلکه پلی است به سوی تعامل بیشتر، ارتباط بلندمدت با مشتری و در نهایت، رشد برند شما.
تکنیک پنجم: استفاده از عنصر تعلیق برای حفظ توجه مخاطب
در دنیای امروز که کاربر فقط چند ثانیه برای تصمیم گیری درباره تماشای کامل یک ویدئو فرصت می گذارد، عنصر تعلیق تبدیل به ابزاری نیرومند برای نگه داشتن آنها شده است. تعلیق در ویدئوهای کوتاه به معنای ایجاد حس کنجکاوی و پرسشی حل نشده در ذهن بیننده است؛ حسی که باعث می شود تا پایان ویدئو را دنبال کند. در این تکنیک، شما با هوشمندی داستان را نه کامل، بلکه قطره چکانی روایت می کنید، درست مانند یک تیزر سینمایی.
برای نمونه، بسیاری از برندهای موفق در شبکه هایی مانند اینستاگرام یا تیک تاک، ویدئوی خود را با پرسشی یا ادعایی تحریک آمیز شروع می کنند: «تا حالا همچین چیزی ندیدی...» یا «بذار یه راز مهم درباره قهوه بهت بگم...». این شروع، مخاطب را درگیر می کند و او منتظر می ماند تا پاسخ این کنجکاوی را در ادامه بیابد. این تکنیک می تواند با جلوه های بصری خاص یا تدوین سینمایی همراه شود تا تأثیرگذاری اش بیشتر شود.
یکی از نکات کلیدی در استفاده از تعلیق، رعایت زمان بندی است. ویدئو نباید بیش از حد طولانی شود یا در میانه راه ریتم داستان افت کند، وگرنه مخاطب خسته می شود و صفحه را ترک می کند. همچنین باید در پایان تعلیق، حس رضایت را در مخاطب ایجاد کرد. اگر تعلیق منتهی به یک پایان بی معنا یا تبلیغی گل درشت شود، نتیجه اش دلزدگی خواهد بود. برندهایی مثل نایک در کمپین های خود گاهی از تعلیق برای روایت داستان های کوتاه استفاده می کنند. در یک ویدئو، می بینیم که ورزشکاری نفس زنان در خیابانی تاریک می دود، دوربین فقط چهره اش را نشان می دهد، تا اینکه در پایان، نور بالا می آید و مشخص می شود در حال فرار از شک و تردیدهای ذهنی اش بوده. این تعلیق ساده اما تأثیرگذار، پیام برند را با احساسی قوی همراه می کند. عنصر تعلیق اگر با ظرافت و خلاقیت به کار گرفته شود، یکی از مؤثرترین ابزارها برای افزایش نرخ تماشای کامل ویدئو خواهد بود؛ چراکه مخاطب همیشه به دنبال داستانی است که ذهنش را درگیر کند و او را به نقطه ای غیرمنتظره برساند.
مطلب مرتبط: ویدئو مارکتینگ و 5 دلیل اهمیت استفاده از آن
تکنیک ششم: بهره گیری از موسیقی و صداگذاری هدفمند
ویدئوی بدون صدا شاید از لحاظ تصویری بی نقص باشد، اما بدون موسیقی مناسب یک چیز کم دارد و آن احساس است. موسیقی و صداگذاری درست می توانند کیفیت یک ویدئو را چند برابر کنند و باعث شوند مخاطب درگیر فضای احساسی آن شود. یک ریتم مناسب می تواند حس هیجان، آرامش، اضطراب یا حتی شوخ طبعی را به درستی منتقل کند، حتی پیش از آنکه مخاطب بفهمد پیام برند چیست.
برخی از موفق ترین کمپین های تبلیغاتی فقط با انتخاب درست یک قطعه موسیقی در ذهن ها ماندگار شده اند. کافی است به صدای تپش مانند تبلیغات اپل یا موسیقی مینیمال و الهام بخش کمپین های ایر بی ان بی فکر کنید. این صداها به مرور به بخشی از هویت برند تبدیل می شوند و وقتی کاربران آنها را می شنوند، ناخودآگاه به یاد آن برند خاص می افتند. برای ساخت ویدئوهای کوتاه، انتخاب موسیقی باید با پیام و هدف کمپین هماهنگ باشد. اگر برندتان می خواهد پیام شاد و پرانرژی منتقل کند، موسیقی باید تمپو بالایی داشته باشد. در مقابل، اگر هدف ایجاد حس اعتماد یا آرامش است، استفاده از سازهای نرم و ملودی های آرام، منطقی تر است. همچنین استفاده از افکت های صوتی ساده (مانند صدای کلیک، گام های سریع، یا صدای بارش) می تواند به ایجاد فضای واقعی تر و جذاب تر کمک کند.
نباید فراموش کرد که صداگذاری نامناسب هم می تواند کل زحمت تیم تولید را زیر سؤال ببرد. صدای بلند یا نویزدار، موسیقی نامناسب یا افکت های بی ربط، مخاطب را سردرگم یا حتی عصبی می کند. پس حتماً در مراحل تدوین، بخش صدا به اندازه تصویر مورد توجه قرار گیرد. به بیان ساده، در دنیای پرسرعت و رقابتی ویدئو مارکتینگ، موسیقی همان «جان» محتوای بصری است. برندی که از این جان برای زنده کردن پیامش استفاده نکند، شانس زیادی برای جلب توجه مخاطب نخواهد داشت.
تکنیک هفتم: استفاده از چرخش زاویه دید
یکی دیگر از تکنیک های قدرتمند برای ساخت ویدئوهای بازاریابی کوتاه بازی با زاویه دید روایت است. چرخش زاویه دید به این معناست که ماجرا را از دیدی متفاوت از آنچه انتظار داریم روایت کنیم؛ دیدی که می تواند غافلگیرکننده، انسانی یا حتی طنزآمیز باشد. این کار باعث می شود مخاطب با ذهنی تازه به موضوع نگاه کند و ویدئو در حافظه اش حک شود. برای مثال، به جای اینکه یک برند غذایی ویدئو را با تمرکز بر غذا آغاز کند، می تواند داستان را از دید حیوان خانگی صاحب غذا روایت کند یا برند لوازم التحریر، به جای نشان دادن مستقیم یک خودکار، داستان یک نامه مهم را از نگاه خودکار روایت کند. این تغییر زاویه دید روایت را انسانی تر، متفاوت تر و در نتیجه ماندگارتر می سازد.
این تکنیک به ویژه در دنیایی که ویدئوهای مشابه و قابل پیش بینی فراوان است، نقش کلیدی دارد. مخاطب وقتی متوجه می شود زاویه دید ویدئو متفاوت از انتظارش است، ناخواسته کنجکاوتر می شود. این کنجکاوی، او را تا پایان ویدئو با خود می برد و همین باعث افزایش نرخ تعامل می شود.
مطلب مرتبط: معیارهای ارزیابی بازاریابی ویدئویی
برندهایی مانند داو یا آیکیا بارها از این تکنیک بهره برده اند. در یک ویدئوی معروف از آیکیا داستان از دید یک گربه روایت می شود که در خانه ای به تازگی چیده شده پرسه می زند و با شگفتی همه چیز را بررسی می کند. این ویدئو هم طنز داشت، هم خلاقیت و هم کاملا پیام برند را منتقل می کرد. بی شک تغییر زاویه دید یک تمرین خلاقانه است که اگر با ظرافت اجرا شود، ویدئوهای برند را به تجربه ای تازه برای مخاطب تبدیل می کند. تجربه ای که فقط دیده نمی شود، بلکه حس می شود.
منابع: