وقتی تصمیم گرفتم به شمال ایران سفر کنم، نمی دانستم چه ماجراجویی در انتظارم است. جاده ها، هوای نمناک جنگل، صدای امواجی که به ساحل می کوبیدند، همه مرا به دنیایی دیگر بردند. این سفر برای من نه فقط گردش در طبیعت، بلکه کشف قصه هایی پنهان در میان جنگل ها و شهرهای کوچک بود. در طول این مسیر، سه اقامتگاه من، هر کدام تجربه ای خاص و خاطره انگیز را رقم زدند: هتل نارنجستان در نور، هتل میزبان در بابلسر، و هتل پارسیان خزر در چالوس.
پس از ساعت ها رانندگی در جاده های پیچ درپیچ چالوس، به شهری رسیدم که همیشه از آن به عنوان نگین طبیعت مازندران یاد می کنند: نور. مقصد اول من، هتل نارنجستان، جایی میان آبی دریا و سبزی جنگل بود. هوای مه آلود صبحگاهی و رایحه جنگل، اولین چیزهایی بودند که به استقبالم آمدند.
تصور کنید که وارد هتلی می شوید که انگار از دل قصه ها بیرون آمده است؛ محوطه ای پر از درختان کهن سال، ساختمان هایی با معماری مدرن و در عین حال صمیمی، و صدای پرندگان که در پس زمینه می پیچد. وقتی به لابی هتل رسیدم، گویی به دنیای دیگری پا گذاشته بودم. نور ملایمی که از پنجره های بزرگ به داخل می تابید، فضایی دل نشین و آرامش بخش را به وجود آورده بود.
اتاق من در طبقه ای بود که پنجره هایش به جنگل نور باز می شد. شب هنگام، وقتی چراغ های محوطه خاموش می شدند، تنها صدای طبیعت بود که گوشم را پر می کرد. چیزی که بیشتر از همه توجه مرا جلب کرد، رستوران هتل نارنجستان بود. در اینجا، مزه واقعی مازندران را چشیدم: ماهی سفید تازه که با دستان هنرمند آشپزها پخته شده بود، همراه با سبزی های محلی و برنج شمالی که عطرش هنوز در ذهنم مانده است.
بعد از دو شب اقامت در نور، به سمت بابلسر حرکت کردم. بابلسر شهری است که در آن زندگی آرام، با طبیعت زیبا گره خورده است. مسیر من به سمت هتل میزبان، از کنار شالیزارهای سبز و رودخانه هایی که در جاده ها جریان داشتند، عبور می کرد. با هر قدمی که به این شهر نزدیک تر می شدم، حس می کردم جادویی در انتظارم است.
هتل میزبان نه فقط یک اقامتگاه، بلکه محلی بود که با روحیه ای گرم و صمیمانه از من پذیرایی کرد. از لحظه ورود، کارکنان با لبخندی که از ته دل بود، به استقبال آمدند. دکوراسیون داخلی هتل، ترکیبی از عناصر سنتی و مدرن بود؛ دیوارهایی با نقوشی که به تاریخ مازندران اشاره داشتند و مبلمانی که راحتی را در کنار زیبایی به ارمغان می آوردند.
اتاق من پنجره ای داشت که به رودخانه بابلرود باز می شد. هر روز صبح با صدای جریان آب بیدار می شدم و شب ها، وقتی ماه کامل بود، بازتاب نور آن روی آب، نمایشی شاعرانه خلق می کرد. رستوران این هتل، نقطه اوج اقامتم بود. خورش فسنجان با گردوی تازه، همراه با ترشی های محلی و نان داغ، طعمی داشت که برای همیشه در خاطرم خواهد ماند.
وقتی از بابلسر به سمت چالوس حرکت کردم، جاده ای که از دل جنگل می گذشت و گهگاه به دریا نزدیک می شد، مرا در سکوت و عظمت طبیعت غرق کرد. مقصد نهایی من، هتل پارسیان خزر بود؛ اقامتگاهی که بسیاری آن را نماد تجمل و آرامش در شمال ایران می دانند. اینجا جایی بود که طبیعت بکر و امکانات مدرن دست در دست هم داده بودند تا تجربه ای فراموش نشدنی خلق کنند.
هتل پارسیان خزر از دور، با نمای سفید و باشکوه خود که در میان انبوهی از درختان قرار گرفته، چون نگینی می درخشد. وقتی به محوطه هتل رسیدم، باد خنک دریا همراه با رایحه درختان جنگلی، به من خوشامد گفت. ورودی هتل با چراغ های زیبا و باغچه های سرسبز، جایی بود که حس می کردم به بهشتی کوچک وارد شده ام.
اتاق من در بالاترین طبقه قرار داشت. وقتی وارد شدم، چشم اندازی خیره کننده به دریا در یک سو و جنگل در سوی دیگر، تمام خستگی راه را از تنم بیرون کرد. طراحی داخلی اتاق با استفاده از رنگ های ملایم، پرده های حریری و تختی نرم و راحت، فضایی را خلق کرده بود که حتی یک روز اقامت در آن می توانست آرامش کامل را به من برگرداند.
یکی از بخش های جذاب اقامت در هتل پارسیان خزر، تجربه غذاهای آن بود. رستوران دریایی هتل با منویی که شامل ماهی تازه، میگو و خرچنگ بود، برای من که عاشق غذاهای دریایی هستم، یک رؤیا بود. در یکی از شب ها، کباب ماهی قزل آلا همراه با سبزیجات گریل شده را امتحان کردم که طعمی بی نهایت تازه و دلچسب داشت.
از طرفی، کافی شاپ هتل با تراسی که به دریا مشرف بود، بهترین مکان برای صرف یک فنجان قهوه در غروب بود. دیدن آفتاب که آرام آرام در دل دریا غروب می کرد، تجربه ای بود که هیچ عکسی نمی توانست زیبایی آن را به تصویر بکشد.
صبح یکی از روزها، تصمیم گرفتم به دل جنگل های اطراف هتل بروم. این جنگل ها که بخشی از میراث جهانی یونسکو هستند، با درختان کهن سال و هوای خنک، جایی برای پیاده روی و تنفس هوای پاک بودند. راهنمای محلی که مرا همراهی می کرد، از گیاهان و حیوانات بومی این منطقه برایم قصه هایی تعریف کرد.
هتل پارسیان خزر یک ساحل خصوصی دارد که به دور از شلوغی و هیاهوی سواحل عمومی، جایی بی نظیر برای استراحت و لذت بردن از صدای دریاست. صبح زود، وقتی آفتاب تازه طلوع کرده بود، با قدم زدن روی شن های نرم و دیدن امواجی که به آرامی به ساحل می رسیدند، حس عمیقی از آرامش را تجربه کردم.
برای کسانی که عاشق هیجان هستند، این هتل امکانات تفریحات آبی مثل جت اسکی، قایق سواری و پاراسل را فراهم کرده است. من که همیشه شیفته ارتفاع و مناظر گسترده هستم، پاراسل را انتخاب کردم. لحظه ای که بر فراز دریا پرواز کردم و تمام جزیره را از بالا دیدم، یکی از خاص ترین لحظات سفرم بود.
سفر به شمال ایران، چیزی فراتر از دیدن مناظر زیباست. اینجا، قصه ای در هر گوشه نهفته است؛ از جنگل های اسرارآمیز گرفته تا مردمانی که با قلبی باز به شما خوشامد می گویند. در این سفر، هر سه هتل، هر کدام به نوعی تجربه ای متفاوت و خاص را برایم رقم زدند. اگر روزی قصد سفر به شمال داشتید، پیشنهاد می کنم این اقامتگاه ها را تجربه کنید و لحظه های شگفت انگیز خودتان را بسازید.