پنجشنبه, ۹ فروردین(۱) ۱۴۰۳ / Thu, 28 Mar(3) 2024 /
           
فرصت امروز

معنای بازار سنتی و بازارهای قدیمی را نمی‌فهمید مگر اینکه سری بزنید به دل بازار بزرگ تهران و راسته‌های بی‌شمارش. بازاری که هنوز هم اهمیتی را که در اقتصاد تهران دارد، به خوبی حفظ کرده است. این را هم می‌توان از اخبار و رسانه‌ها دید و شنید و هم با حضور در این بازار فهمید. جمعیت عظیمی که هر روز راهی بازار می‌شوند صحنه‌های شگفت انگیزی از خریدوفروش و به طور کلی کسب‌وکار را رقم می‌زنند و معمولا هم تصاویری از دهانه ورودی بازارهای معروف بازار بزرگ تهران منتشر می‌شود. اما در این گزارش قرار نیست بازار تهران را به طور کلی مورد بررسی قرار دهیم چون نه وقتش وجود دارد و نه هیچ خواننده‌ای حوصله دارد گزارشی چند هزار کلمه‌ای از یک منطقه وسیع تهران را بخواند. بنابراین برای رعایت حال دست‌های خودمان و چشم‌های شما، به دل بازار تهران رفته‌ایم و سری زده‌ایم به بازار سلطانی که محلی برای خریدوفروش اجناسی چون زیورآلات، شال و روسری، نخ و سوزن، پیراهن مردانه و بچگانه و وسایل مربوط به خرازی به‌صورت عمده است.

گذر بازار از مسجدی قدیمی

«سر گلوبندک از هر کسی که بپرسی بازار مسجدشاه کجاست، به تو می‌گویند.» این را راننده تاکسی گفت و در حالی که کرایه‌اش را به خاطر ترافیک سنگین، بیشتر از روزهای معمول می‌گرفت، گازش را گرفت و رفت. راه برایم آشنا نیست و کمتر این مسیرها را می‌شناسم. پرسان پرسان راه مسجدشاه را در پیش گرفتم. به هر کسی می‌رسیدم می‌گفت 100متر جلوتر. خلاصه چندین 100متر که جلو آمدم رسیدم به ورودی مسجدی که به‌ظاهر مسجد شاه بود. محوطه‌ای پیش رویم نمایان شده بود که با چندین پله گام‌هایم را به گودی وسط صحن مسجد هدایت می‌کرد.

بازار سلطانی تهران

حال خوبی داشتم و در حالی که پله‌ها را پایین می‌رفتم، حال و هوای حوض آبی رنگش که آب کمش هم بدجوری توی ذوق می‌زد، حس و حال جالبی ایجاد کرده بود. اما این همه ماجرا نبود. مسجد است و گلدسته‌هایش و کبوترانی که با بال‌های‌شان روی گلدسته‌ها ضرب یک‌نواختی گرفته‌اند. گاهی بق بقویی هم می‌کنند و بی‌خیال آن همه آدم که سردرگم به این ور آن ور می‌رفتند، زندگی‌شان را می‌کنند. اوضاع جوری بود که می‌شد حسرت زندگی آرامشان را هم خورد. نه غم گزارش نوشتن داشتند و نه مجبور بودند وارد دالان‌های تو در تویی شوند که جز خستگی چیزی برای آدم ندارد.

خلاصه وسط صحن مسجد ایستاده بودم و غرق در این اندیشه‌ها که یادم افتاد باید آدرس بازار را بپرسم. گفتند از سمت راست وارد دالان که شدی برو به سمت مشیرخلوت. چند بار «مشیرخلوت» را با خودم تکرار کردم. این نام‌های خاص و قدیمی خیلی به دلم می‌چسبند. نشانی مشیرخلوت را می‌پرسم و باز هم چندین دالان و حالا گوشه‌هایی از بازار اصلی تهران که به رویم باز می‌شود. بازاری به نام سلطانی.

تودرتوی بازار

وقتی قرار است در دل یک بازار بزرگ، راسته‌ای و خیابانی را پیدا کنید، کارتان نه تنها سخت است بلکه دالان‌های باریک و تو در توی بازار چنان سردرگم‌تان می‌کنند که نه می‌دانید از کجا آمده‌اید و نه می‌دانید کجا قرار است بروید و درست در اینجاست که از نمای بسیار نزدیک تاثیر تناول مواد شیمیایی موجود در مواد‌غذایی روزگار خود را بر حافظه و ضریب هوشی‌تان به راحتی می‌بینید. جایی که همه استعدادی را که فکر می‌کنید دارید، ناکارآمد می‌یابید. چون به راحتی سردرگم می‌شوید و دیگر مغزتان یاری‌تان نمی‌کند. راهروهایی با شباهت بسیار، حتی فروشنده‌ها و اجناس هم انگار یکی شده‌اند. این داستان در بازار سلطانی که یکی از شلوغ‌ترین راسته‌های بازار بزرگ تهران است به‌شدت هر چه تمام‌تر به چشم می‌خورد. بازاری که حجره‌هایش، فروشندگانش، خریدارانش و فضای جالب توجهش موضوع این گزارش است.

بازار از زاویه‌ای دیگر

مغازه‌های دو تا سه متری فراوانی که در دالان‌های تنگ و باریک ور دل هم در قلب بازار تهران جا خوش کرده‌اند مرا به اندیشه‌های بسیاری رهنمون می‌شوند. گاه به یاد زلزله احتمالی تهران می‌افتم با این اندیشه که خدای من راه نجات فروشندگان و خریداران این بازار کجا خواهد بود؟ یعنی همه زنده به گور می‌شوند؟! تا می‌خواهم به خود دلداری بدهم که نفوس بد نزن و توکلت به خدا باشد و این حرف‌ها، ستون‌های کج و سقف منحنی بازار با آجرهای سه سانتی‌اش نگاه نامطمئن‌اش را می‌دوزد به عمق چشم‌هایم و انگار می‌گوید همان فکر قبلی ات درست است ولی شما خواننده عزیز امیدت را از دست نده.

بازاری برای خریداران عمده

قبل از اینکه تصمیمی برای رفتن به بازار سلطانی بازار بزرگ تهران بگیرید باید به نوعی از شما حال‌گیری شود. داستان هم از این قرار است که در این بازارها جایی برای خریداران خرده وجود ندارد. این بازار جای عمده فروش‌هاست و خریداران هم اجناس را به‌صورت عمده خریداری می‌کنند. پس روی صحبت ما در این گزارش بیشتر با مغازه‌داران و صاحبان فروشگاه در سطح شهر است.

آقایی گاریچی‌ها در دالان‌های بازار

در اندیشه معماری بازار غرق شده‌ام که یکی از آن گاری‌های معروف بازار که پر از بارهای گونی‌پیچ‌شده است، رو‌به‌رویم سبز شد و در آن لحظه چرخ‌گاری‌اش درست به زیر زانویم اصابت کرده بود و تازه داشت فریاد هم می‌زد که کنار بروید. گاری سخنگو؟ تا می‌آیم گاری سخنگو را در ذهنم مجسم کنم، پسرکی با چهره‌ای پر از گرد وغبار و چرک‌های قدیمی، بلندتر داد می‌زند که کنار بروید. اصلا انگار بازار ملک پدری این گاریچی‌های ریز و درشت بوده و هست. در هر دالانی چندتای آنها در حال حرکت هستند و درست مانند ماشین‌های سنگین جاده‌ها که دیگران را به حساب نمی‌آورند، خریداران را داخل آدم حساب نمی‌کنند و فقط می‌خواهند عبور کنند و بارشان را به صاحبان‌شان برسانند و دستمزد روزانه خود را که گاه برای هر بار بسته به وزنی که دارد بین 10 تا 30هزارتومان در نوسان است، دریافت کنند.

حجره‌های دو تا سه‌متری

حجره‌های بازار سلطانی که یک سرش می‌خورد به راسته بازار اصلی و سر دیگرش به راسته مشیرخلوت، گاه تنها دومتر مساحت دارند. در این حجره‌های دو متری هم اما کاسبی رونق دارد. اینجا بازار عمده‌فروش‌هاست و جنس تک ندارند. بنابراین فکر می‌کنم دیگر نیازی نیست که بگویم اگر خریدار عمده نیستید، به این بازار سر نزنید. اینجا همه چیز به جین فروخته می‌شود. از نخ و سوزن گرفته تا پیراهن مردانه و کش مو و غیره. پس تو را خدا برای خرید یک قرقره نخ و دو تا سوزن خودتان را علاف تو درتو‌های بازار نکنید.

غذای بازار

سر زدن به بازار زمان زیادی از هر کسی می‌گیرد. بنابراین اگر مانند من حوصله این را دارید که از خواب‌تان بزنید و حال و هوای صبح را برای رفتن به بازار بهتر می‌دانید، باید بگویم که انتخاب خوبی دارید. به‌ویژه اگر بین ساعت 10 صبح تا یک بعد از ظهر باشد. در این ساعت هنوز خواب زیر پلک بازار لم داده و خبری از خیل عظیم مشتریان نیست. بنابراین فرصت مناسبی برای رصد اوضاع بازار است. حالا که تا بازار رفته‌اید و تا ظهر در این فضا گشته‌اید حسابی خسته‌اید و گرسنه. کبابی‌های بازار گزینه‌های خوبی برای رفع گرسنگی هستند. البته گزینه‌های ارزان‌تری هم هست. مثلا از پله‌های مسجد شاه که بالا می‌آیید، با بسته‌های غذا در ظروف یک بار مصرف مواجه می‌شوید که تنها کافی است 5هزار تومان ته جیب‌تان باقی مانده باشد،آنگاه می‌توانید یک پرس قرمه سبزی یا مثلا زرشک پلو بخورید.

فروشندگان

افراد میانسال، جوان و حتی پیری که در بازار سلطانی و راسته‌های اطراف آن به کسب‌و‌کار مشغولند، همگی عمده‌فروش‌هایی هستند که به گفته خودشان به خاطر کمی خریدار و در نتیجه پایین آمدن میزان خرید، مجبورند که در مواقعی به خرده فروشی هم بپردازند. هر چند بسیاری از آنها هم معتقدند که هیچ سودی در خرده فروشی در یک بازار عمده فروشی نیست و وجود مشتریانی که به دنبال خرید جزئی هستند نمی‌تواند جوابگوی هزینه‌های آنها باشد. با چندین نفر از این فروشندگان به گفت وگو پرداختم. نکات مشترک زیادی در حرف‌های‌شان بود. از جمله نبود مشتری و کسادی بازار و غیره. بعضی هم راضی هستند و به آینده امید دارند.

چند نفر هم به شلوغی بازار اشاره می‌کنند. شلوغی که سود چندانی برای آنها ندارد زیرا اغلب کسانی که در بازار پرسه می‌زنند، خریدارانی هستند که برای خرید چند متر کش و چندین دکمه با قیمت ارزان‌تر به بازار عمده فروش‌ها آمده‌اند. یکی از فروشندگان درحالی که دستی به موهای جو گندمی‌اش می‌کشد، می‌گوید: من نمی‌دانم این خریداران ریز و درشت از جان بازار چه می‌خواهند. در ادامه حرف‌های جالب‌تری هم می‌زند: وقتی هر کسی دست بچه‌اش را می‌گیرد و برای خرید چند کلیپس مو راهی بازار بزرگ می‌شود، پس تکلیف کسانی که به‌صورت عمده خرید می‌کنند که در محله این افراد به فروش برسانند، چه می‌شود. مغازه‌دار دیگری معتقد است که بهترین راه‌حل برای برگرداندن اوضاع واقعی به بازار عمده فروش‌ها این است که از فروش هر گونه جنس به‌صورت جزئی خودداری شود.

جوان دیگری مترو و خطوط بی‌آرتی را در این زمینه مقصر می‌داند! اینکه با این خطوط ارزان رفت‌و‌آمد، هر کسی از هر گوشه شهر خود را به بازار می‌رساند. خریدارانی که چیزی عاید فروشندگان نمی‌کنند و در مواقع بسیاری هم فروشندگان چیزی برای فروش به آنها ندارند. نکته دیگری که در ارتباط با فروشندگان بازار سلطانی می‌توان به آن اشاره کرد این است که در این بازار تقریبا خبری از فروشندگان زن نیست. در واقع انگار بافت سنتی بازار و حجره‌های همیشه مردانه‌اش هنوز هم جایی برای زنان در حجره‌های تو‌در‌تویش در نظر نگرفته و چهره بازار هنوز هم بسیار مردانه است.

خریداران

جدا از بانوان و کودکانی که کمابیش در بازار سلطانی به چشم می‌خورند، عمده خریداران مغازه‌دارانی هستند که در سطح شهر فروشگاه دارند و برای تهیه جنس به‌صورت عمده به بازار سلطانی می‌آیند. مطابق حرف‌هایی که با خبرنگار «فرصت امروز» در میان گذاشته‌اند، اغلب جنس یک سال خود را تهیه می‌کنند و البته همه نگرانی‌هایی هم بابت نوسانات قیمت کالاها دارند. هر چند هستند کسانی که یک‌سال گذشته را سال آرامش نسبی بازار می‌دانند و معتقدند که دیگر از تغییرات ثانیه‌ای قیمت‌ها خبری نیست.

محمد، یکی از خریداران است که در مورد کشور تولیدکننده اجناس بازار سلطانی از او می‌پرسم و او که انگار از سوالم تعجب کرده، در حالی که ابروانش را بالا می‌دهد، می‌گوید: خب! معلوم است که اغلب اجناس چینی هستند. هر چند کالاهایی هم از کشورهایی چون ترکیه در بازار یافت می‌شود اما هنوز دست بالا با چینی‌هاست. این خریدار معتقد است که بازار تقریبا از کالای ایرانی خالی است. نه وسایل آرایشی و بهداشتی ایرانی هستند و نه زیورآلات و لباس‌های خانگی و شال و روسری. زیر‌سقف حجره‌های بازار سلطانی هم آثار دست‌ چینی‌ها جولان می‌دهد و این قضیه بدجوری تو ذوق می‌زند. همان‌طور که بیش از 10سال است که این داستان شده قصه درازدامن بازار. قصه پرغصه‌ای که کم‌کم صدای مشتریان را هم درآورده است. 

شاید وقتی دیگر و در روزگاری که اوضاع بیشتر بر‌وفق مراد باشد، زیر آجرهای تق و لق سقف بازارهای‌سنتی ایران جنس‌های ایرانی به فروش برسد یا حداقل جنسی عرضه شود که مشتری از خریدش رضایت بیشتری داشته باشد. این روزها که سخن از توافق است، کاری نداریم به چند و چونش، به نظر می‌رسد داشتن چنین امیدی پر بیراه نیست.

نمای مسجد

مسجد شاه که پس از انقلاب مسجد امام‌خمینی نامیده شد و در قدیم مسجد سلطانی نیز گفته می‌شد، در منطقه بازار تهران قرار دارد و از بناهای دوره قاجار است. این اثر اول مهر ۱۳۶۳ با شماره ثبت ۱۶۶۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. فضایی مربع‌شکل با تقارن نقطه‌ای و حیاط مرکزی، با چرخشی ملایم نسبت به بافت شهر برای استقرار در امتداد قبله، ۴ ایوان در وسط ۴ ضلع، گنبدخانه در ضلع جنوبی، ۳ شبستان اصلی در کنج‌ها و حوض مربعی در مرکز حیاط. این مسجد با قدمتی حدود ۱۸۰سال از زیباترین مساجد تاریخی تهران است. بانی آن فتحعلی‌شاه قاجار (۱۲۱۲-۱۲۵۰ هـ. ق) بوده و از این رو در آغاز آن را مسجد شاه می‌نامیدند. بنا بر شواهد تاریخی این دومین مسجد جامع بزرگ تهران بعد از مسجد جامع بازار یا جامع عتیق بوده است.

بنا بر کاشی‌نوشته‌ها و کتیبه‌هایی که در ایوان جنوبی مسجد به جای مانده، زمان تقریبی شروع ساخت آن سال ۱۲۱۲ یا ۱۲۲۴هـ. ق است. در سال ۱۳۰۷هـ. ق به دستور ناصرالدین‌شاه قاجار در اصلی در جهت شمال تعمیر و نیز به دستور وی دو مناره در دو طرف گل‌دسته مسجد ساخته شد. بنابراین تکمیل‌کننده اصلی آن را می‌توان ناصرالدین‌شاه قاجار نامید. این مسجد، بنایی چهار ایوانی است که شبستان‌های اصلی آن در جبهه جنوبی قرار دارد و معماری کلی و نیز پاره‌ای از جزییات آن از مسجد وکیل‌شیراز گرفته شده و در طراحی و ساخت آن مانند سایر ابنیه آن زمان هنرمندان شیرازی دست داشته‌اند.

مساجد مشابه

مسجد سلطانی تهران همراه با مسجد سلطانی بروجرد و مسجد سلطانی قزوین از ساخته‌های دوران فتحعلی‌شاه قاجار هستند اما مسجد سلطانی بروجرد از دو نمونه دیگر بزرگ‌تر و قدیمی‌تر است.

وقایع مهم در مسجد

پس از به چوب بستن بازرگانان، بازاریان در این مسجد تشکیل جلسه دادند که از اتفاقات مهم آغاز جنبش مشروطه است. حاج‌علی رزم‌آرا، نخست‌وزیر ایران نیز در همین مسجد توسط خلیل طهماسبی ترور و کشته شد. اسدالله لاجوردی نیز که در مغازه‌ای در بازار تهران ترور شده بود، هنگام انتقال به بیرون از بازار در این مسجد درگذشت.

نرخ

اجاره مغازه در بازار سلطانی بسته به اینکه ابتدا یا انتهای بازار باشد، متفاوت است. ابتدای بازار که از سمت مشیرخلوت شروع می‌شود و بورس لوازم خرازی و زیورآلات است، اجاره مغازه بین 12 تا 16میلیون تومان است. حدود 50میلیون تومان هم بابت رهن باید پرداخت شود. یعنی برای یک مغازه سه متری باید چنین اجاره‌ای بپردازید و تنها کش مو و دستبند هم برای فروش عرضه کنید اما فروشندگان می‌گویند می‌شود و تاکنون هم شده است. اما هر چه بازار سلطانی را به سمت بازار فرش فروش‌ها پیش روید، مغازه‌ها کوچک‌تر و دالان‌ها باریک‌تر و اجاره‌ها کمتر می‌شود. تا جایی که سر بازار اصلی اجاره مغازه تا 8میلیون تومان هم پایین می‌آید. محدوده ورودی مسجدشاه اجاره‌ها تا 13میلیون تومان هم هست اما هزینه‌ای بابت رهن دریافت نمی‌شود. این مغازه‌ها در وقف مسجد هستند.

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/yWGJg8hk
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
مشاوره کسب و کاروکیلقطعات لیفتراکدستگاه برش لیزرابزارآزمایشگاه تجهیزات اعلام حریق آریاکخرید فالوورلیفتراکپرس لاین ساخت پرسشنامهرمان پرطرفدارسررسید 1403طراحی سایت فروشگاهشیر برقی گازتیزهوشان پایه ششمخرید نرم افزار حسابداریخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلتقویم رومیزیقیمت ورق گالوانیزهخرید قسطیتعمیر کاتالیزورخرید گوشی آیفون 13نهال گردومریم شفیعی مدیرعامل کانون ایران نوین و برگزارکننده نمایشگاه تهرانتخت خواب دو نفرهلایک اینستاگرام ارزانخرید از چینتور استانبولخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختآژانس تبلیغاتیچک صیادیتور اماراتدوره مذاکره استاد احمد محمدیخرید فالوور فیکخرید نهال گردوماشین ظرفشویی بوشدوره رایگان Network+سریال جنگل آسفالتکفش مردانهتلویزیون شهریMEXCتبلیغات در گوگللپ تاپ قسطیآی نودانلود رمانآموزش آرایشگریقصه صوتیریل جرثقیلگیفت کارت استیم اوکرایناسکرو کانوایرخرید لایک اینستاگرامپنجره دوجدارهخدمات سئولوازم یدکی تویوتا
تبلیغات
  • واتساپ : 09031706847
  • ایمیل : ghadimi@gmail.com

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه