سینمای ایران به لحاظ گیشه اساسا سینمای چندان جدی نیست. مخاطب اندک شرایطی را فراهم آورده تا فیلمهای سینمایی با بودجههای اندک و با حداقل امکانات ساخته شود. زیرا فروش فیلمها نشان میدهد که تولید کارهای هزینهبر نمیتواند چندان توجیه اقتصادی داشته باشد. نگاهی به سیاهه فیلمهای پر فروش در سالهای مختلف نشان میدهد که براساس شاخصه مشخصی برای درک سلیقه مخاطب وجود ندارد. گاه فیلمی بر حس نوستالژیک مخاطب سوار شده و توانسته فروش نسبتا مناسبی را رقم بزند، گاه فیلمی براساس سلیقههای مذهبی ساخته شده و توانسته مخاطب را درگیر خود کند و گاه شاید سابقه کارگردان، سلیقه مخاطب را جلب کرده است.
بنابراین نمیتوان فاکتور مشخصی را برای جذب مخاطب تعریف کرد. در ادامه تلاش کردیم تا در گفت و گو با دو تهیهکننده سینمای ایران به تعیین شاخصههای جذب سلیقه مخاطب بپردازیم تا ببینیم آیا فیلمهای پر فروش میتوانند الگوی مشخص و نقشه راه مناسبی را برای تولید فیلمهای پر فروش به دست دهند یا خیر؟!!
***
منوچهر محمدی:
قاعدهای وجود ندارد
منوچهر محمدی، تهیهکننده که فیلم «امکان مینا» را در نوبت اکران دارد، معتقد است که سینما نمیتواند آنگونه قانونمند شود که فرمولهایی برای آن تعریف شود تا ما براساس آنها فیلم پرمخاطب بسازیم.
با توجه به فیلمهای پرفروش چند سال اخیر مانند «محمد رسولالله»، «شهر موشها» و «رسوایی» به نظر شما آیا این فیلمها برآیندی از سلیقه مخاطب به دست میدهد تا سینماگران ما مولفههای موثر در فروش این فیلمها را الگویی برای کارهای خود بدانند؟!
قاعده سینما در همه دنیا این است که سازندگان اثر یک برآورد واقعی از سطح سلیقه و نیاز مخاطب در زمینه فیلمنامهای را که انتخاب میکنند در نظر بگیرند. طبعا مخاطب آثار سینمایی در همه دنیا نیازمند روایت و قصه تازه با پرداختی تازه است. اگر این موارد در نظر گرفته شود و کاری که ساخته شود از نظر کیفی در حد قابل قبولی باشد، بیشک حس کنجکاوی مخاطب را برای دیدن اثر بر میانگیزد.
آنچه روشن است فیلمسازان اگر بخواهند به دلیل اینکه فیلمی در سالی پرمخاطب بوده از آن کپیبرداری کنند و به نحوی فروش یک فیلم تولیدات سال آینده سینما را متاثر کند به نوعی سطح سلیقه مخاطب پر میشود و به نوعی این اتفاق باعث پسزدگی مخاطب میشود. یعنی اگر تولیدات سینمایی در اثر کپیبرداری یا حتی الگو برداری از محصولات پر فروش قبلی تولید شوند نتیجه عکس میدهند و مخاطب را پس میزنند.
پس به نظر میآید که وجه هنری سینما مانند مجسمهسازی، نقاشی و ادبیات اقتضا میکند که محصول ساخته شده منحصر به فرد و مجزا باشد. این امر میتواند یکی از عوامل مهم در جذب مخاطب باشد. یعنی مخاطب احساس کند که با محصولی تازه و نو طرف میشود.
بنابراین به زعم شما تازگی و منحصر به فرد بودن اثر مهمترین شاخصه جذب مخاطب است؟
این مقوله در سینما مانند هنرهای دیگر همانطور که گفتم فاکتور مهمی است. اما طبیعتا شاخصهای دیگری در جذب مخاطب میتوانند موثر باشند. عواملی چون نام کارگردان و سابقه هنری او، سطح بازیگرانی که در فیلم بازی میکنند و ساختار تکنیکی و فنی کار و عوامل متعدد دیگر مواردی هستند که میتوانند در جذب مخاطب موثر واقع شوند.
حال باید این نکته را نیز در نظر گرفت که اگر فیلم ویژگیهایی را که گفته شد داشته باشد و در هنگام نمایش تبلیغات خوبی نیز داشته باشد، این اطلاعرسانی نیز نقش موثری در جذب مخاطب خواهد داشت در دو فیلمی که در دو سال اخیر جزو فیلمهای پر فروش سینما بودهاند یعنی محمد رسول الله و شهر موشها میتوانید این موارد را ببینید. شهر موشها به دلیل اینکه از یک سابقه ذهنی چندین ساله برخوردار است که بخشی از جامعه نسبت به آن خاطرات نوستالژیکی دارد سبب شد که حس کنجکاوی مخاطب را برانگیزد.
فیلم محمد رسولالله نیز به دلیل نام کارگردان، موضوع فیلم و همچنین ساختار حرفهای فیلم توانسته باعث این موفقیت شود. در سینمای پرمخاطب هالیوود هم اینگونه نیست که فیلمهایی که پر مخاطب هستند و به نوعی دنباله دارند هر سال تولید شوند، بلکه تولیدکنندگان زمان میدهند و چند سال بین تولید اینگونه کارها فاصله میاندازند تا عطش لازم را میان مخاطبان ایجاد کنند و سپس شماره بعدی را ارائه میکنند.
بنابراین در یک جمعبندی کلی سینما نمیتواند آنگونه قانونمند شود که فرمولهایی برای آن تعریف شود تا ما براساس آنها فیلم پر مخاطب بسازیم. بنابراین سال به سال با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه نیاز مخاطب تغییر میکند که با سنجیدن نیاز مخاطب در هر مقطع میتوان تولیدات را مطابق نیاز آن برهه پیش برد.
تشخیص نیاز مخاطب در هر برهه در کنار پیشنیازهای دیگری که گفته شد میتواند کمک کند که فیلمی که تولید میشود مورد توجه مخاطب قرار گیرد. اما روش کپیبرداری حتی کپی کارگردان از کار قبلی خود لزوما به معنای آن نیست که مخاطب به آن کار باز هم اقبال نشان دهد.
البته منظور من الزاما کپیبرداری از این کارها نبود منظور این است که مولفهها و شاخصههایی که این کارها را پر فروش کرده نقشه راه قرار گیرد؟
نه واقعا همانطور که گفتم مولفه و شاخصه مشخصی برای جذب مخاطب نیست وگرنه اگر چنین چوب جادویی وجود داشت همه تهیهکنندگان آن را پیدا میکردند و فیلمهای پرفروش میساختند. در هیچ کجای دنیا هم اینچنین نیست. چهرههای شاخص و صاحبنام در همه دنیا همچنین اقبالی ندارند که همه کارهایشان پر مخاطب شود و آنها هم نمیتوانند فاکتورهای خاصی را در نظر بگیرند و مطمئن باشند که فیلمهایشان پرفروش خواهد شد. بنابراین قاعدهای وجود ندارد و نوعی حس ششم وجود دارد که به فیلمساز و تهیهکننده کمک کند که ببیند آیا موضوعی که قرار است ساخته شود موضوع مناسب و مخاطبپسندی است یا خیر.
پس در نهایت نمیتوان برای سطح سلیقه مخاطب یکسری شاخصه تعریف کرد و براساس آن فیلم ساخت؟
نه واقعا این امر دشوار است. مخصوصا در ایران سخت است که سلیقه چند ده میلیونی را برآورد کنیم و براساس آن فیلم بسازیم. نه سیستم آماری و نظرسنجی مناسبی در این زمینه وجود دارد و نه اگر وجود داشته باشد در حوزهای مانند سینما قابل اتکا است. بنابراین حس ششم سینماگر، در کنار شاخصههای دیگر که آن موضوع را خوش ساخت میکند موثر است که در کنار آن مقوله اطلاعرسانی و گاه حاشیههایی که درباره فیلمی مطرح میشود میتواند فیلمی را پر فروش کند.
***
جمال ساداتیان:
باید بازارشناسی شود
جمال ساداتیان، تهیهکننده که به تازگی فیلم جامه دران را روانه شبکه خانگی کرده، معتقد است که شرایط رفتاری و اجتماعی جامعه در اقبال فیلمها موثر است.
با توجه به سیاهه فیلمهایی که در چند سال اخیر در زمره پر فروشترینها قرار گرفتهاند، آیا میتوان شاخصههای مشخصی در این فیلمها را یافت که نشاندهنده سطح سلیقه مخاطب باشد که براساس آن بتوان فیلم پر فروش تولید کرد؟
اظهار نظر کردن در این زمینه سخت است. تعیین شاخص برای تولید کارهای پر فروش به بازارشناسی بر میگردد. در فیلمهای هالیوودی شاهد هستید که با استقبال جهانی مواجه میشوند این ناشی از آن است که ارزیابی مشخصی از سلیقه بازار وجود دارد و براساس آن ارزیابی، کارهایی تولید میشود که در جذب مخاطب بهتر عمل کند. اکنون بازارشناسی یه تخصص است و برای هر محصولی که قرار است به بازار ارائه شود این بازارشناسی مدنظر قرار میگیرد.
براساس این بازارشناسی کمپینی نوشته میشود و آن کمپین باعث میشود که توجه افکار عمومی را به محصول جذب کنند. اوضاع فرهنگ و هنر قطعا از این قاعده خارج نیست. اینکه شما اثری تولید کنید که با ذائقه مخاطب هماهنگ است، موضوعات اجتماعی را مدنظر قرار داده است یا طنز باشد، همه و همه در جذب مخاطب موثر است.
اینکه شما این بازارشناسی را نیز در حوزه سینما وارد کنید بسیار کمک میکند به شناخت مخاطب و تولید اثری که مطابق سلیقه اوست. مثلا فیلم محمد رسول الله که بهعنوان پر فروشترین فیلم سال مطرح است این برمیگردد به ساختار جامعه ما. لایههای جامعه ما ازخیلی مذهبی تا سکولار را در بر میگیرد که این فیلم میتواند در بین این لایهها مخاطب خاص خودش را پیدا کند.
بنابراین شما معتقدید که با بازارشناسی میتوان شاخصههایی را برای تولید یک کار پر فروش تعیین کرد؟
این امر مطلق نیست اما نسبی میتوان شاخصههایی را با بازارشناسی تعیین کرد تا فیلم پر مخاطب ساخت یا شرایط جذب مخاطب برای آن کار فراهم شود. همین الان براساس تجربه وقتی موضوعی برای تولید مطرح میشود، کم و بیش میتوان متوجه شد که این کار المان جذب مخاطب را دارد یا خیر؟
عدهای معتقدند که سینما هنر است و نمیتوان به شکل بازار به آن نگاه کرد و با تعیین شاخصه گفت که فیلم پر فروش خواهد شد یا نه، نظر شما در این زمینه چیست؟
در هر جای دنیا نگاه به سینما متفاوت است. اکنون هالیوود سینما را صنعتی تعریف میکند و قطعا براساس این تعریف به مقوله جذب مخاطب و درآمدهای اقتصادی توجه دارد. در اروپا اما سینما فرهنگی تعریف میشود و ساخت فیلمها هم براساس این تعریف صورت میگیرد. سینمای ما نیز به نوعی ملغمهای از همه این شاخصه هاست. در ایران تولیدکننده اراده کاملی برای ساخت و تولید فیلم ندارد.
تهیهکننده با پروسههای مختلفی چون گرفتن پروانه ساخت و پروانه نمایش رو به رو است. پس از آن مسئله اکران و جلب نظر سینماهای اکرانکننده است که همه اینها در نتیجه تولید و فروش فیلم موثر است. بنابراین تولید فیلم به نوعی از اراده تهیهکننده و کارگردان تا حد زیادی خارج است.
برخی معتقدند اغلب فیلمهای تولید شده، حدیث نفس کارگردان است و برای همین نمیتواند چندان مخاطب را جلب کند، نظر شما در این زمینه چیست؟
همه فیلمها اینگونه نیست، برخی فیلمها حدیث نفس کارگردان است اما فیلمهای زیادی هم در مقابل وجود دارد که حدیث نفس جامعه است.
بنابراین نگاهی به فیلمهای پر فروش نمیتواند شاخصه مشخص یا قاعده مشخصی را تعیین کند تا بتوان با وام گرفتن از آنها به سمت ساخت فیلمهای پر فروش برویم؟
به نظرم شاخصه خاصی در این زمینه وجود ندارد. ولی اگر سینماگر هوشمند باشد، جامعه را رصد کند و مسائلی که در جامعه ملتهب است را دستمایه کار قرار دهد، اغلب دیده شده که اینجور کارها نسبی در جذب مخاطب موفق عمل میکنند. فیلمهای طنز هم اغلب در سینمای ایران مورد توجه بودهاند. حال اگر موضوعات اجتماعی دستمایه طنز قرار بگیرند تا حد زیادی میتوانند در جذب مخاطب موفق عمل کنند. عموما فیلمهای طنز اگر مدام خود را تکرار نکنند میتوانند موفق عمل کنند.
در سینمای ایران پر فروش بودن و خوش ساخت بودن با خوب بودن فیلم مترادف نیست و اغلب معتقدند فیلمهای خوب پر فروش نیستند، این مقوله را شما چطور ارزیابی میکنید؟
اینها تعاریفی است که چندان اهمیتی در زمینه تعیین سلیقه مخاطب ندارد. ممکن است فیلمی در یک بازه زمانی موضوع اجتماعی را دستمایه خود قرار داده که برای مردم جذاب بوده و مردم نسبت به آن اقبال نشان دادهاند. ممکن است در یک بازه زمانی موضوع ملتهب اجتماعی وجود ندارد، جامعه آرام است و مردم برای سرکردن اوقات فراغت به سینما بروند. بنابراین خیلی شاخصه تعیین کنندهای وجود ندارد.چیزی که تعیینکننده است تغییرات رفتاری و اجتماعی مخاطب است. زمانی جنگ است و مردم کارهای حماسی که متاثر از آن شرایط روحی است را میپسندند.
زمانی برعکس صلح است مردم تمایل به کارهای دیگری نشان میدهند. مثلا تا دو سه سال گذشته شرایط تحریم نوعی حالت رکود و انفعال در جامعه ایجاد کرده بود که سینما باید فیلم خیلی خاصی را ارائه میکرد که این انفعال را به هم بزند و شرایط امروز که این مشکلات حل و فصل شده با آن زمان خیلی متفاوت است. بنابراین تغییر آنها نیاز مردم را نیز تغییر میدهد. این تغییر روحی و رفتاری در مردم بر نوع کتاب خواندن، روزنامههایی که میخوانند و فیلمی که میپسندند کاملا موثر است. بنابراین باید شرایط جامعه برآورد شود و براساس فیلم ساخته شود.
ارتباط با نویسنده: [email protected]
پر فروشترین فیلمهای سینمای ایران