علت ریشههایی است که هیچکس جدی نمیگیرد
وقتی استعداد کافی نیست
تقریباً همهی ما این صحنه را دیدهایم:
تیمی متشکل از افراد باهوش، متخصص، تحصیلکرده و حتی باانگیزه که روی کاغذ «ایدهآل» به نظر میرسد، اما در عمل نتیجهای که باید را نمیگیرد. پروژهها عقب میافتند، تعارضها حل نمیشوند، تصمیمها نیمهکاره میمانند و در نهایت، مدیران با ناامیدی میگویند:
«با این همه آدم خوب، چرا تیم جواب نمیدهد؟»
کتاب «کار گروهی» دقیقاً از همین نقطه شروع میکند و یک حقیقت تلخ اما نجاتبخش را روشن میسازد:
مشکل بیشتر تیمها کمبود استعداد نیست؛ ناتوانی در همکاری است.
در این مقاله، بر اساس محتوای کتاب، به ریشههایی میپردازیم که اغلب نادیده گرفته میشوند، اما نقش تعیینکنندهای در شکست تیمهای با استعداد دارند.
یکی از بزرگترین خطاهای مدیریتی این است که تصور کنیم جمعکردن افراد توانمند بهطور خودکار یک تیم موفق میسازد.
کتاب تأکید میکند که تیم، جمع جبری افراد نیست؛ بلکه یک سیستم زنده است.
در بسیاری از تیم ها:
هر فرد در کار خودش عالی است
اما زبان مشترک ندارند
اهداف را یکسان نمیفهمند
و تعهدشان بیشتر فردی است تا جمعی
نتیجه؟
افراد قوی، اما تیم ضعیف.
ریشهی پنهان شکست:
تمرکز بیش از حد بر «شایستگی فردی» و بیتوجهی به «بلوغ تیمی».
اعتماد، اولین و بنیادیترین لایهی کار گروهی است؛ اما نه آن اعتماد ظاهری که در جلسات با لبخند دیده میشود.
کتاب نشان میدهد بسیاری از تیمها:
از گفتن اشتباهات میترسند
ضعفهایشان را پنهان میکنند
و بازخورد صادقانه نمیدهند
این یعنی نبود امنیت روانی.
وقتی افراد احساس نکنند میتوانند بدون ترس حرف بزنند:
خلاقیت میمیرد
یادگیری متوقف میشود
و انرژی تیم صرف «محافظت از خود» میگردد، نه پیشرفت
ریشهی پنهان شکست:
فرهنگی که خطا را مجازات میکند، نه فرصتی برای یادگیری.
برخلاف تصور رایج، تیمهای موفق لزوماً آرام نیستند.
آنها تعارض سالم دارند.
کتاب بین دو نوع تعارض تفاوت قائل میشود:
تعارض مخرب (شخصی، احساسی، سیاسی)
تعارض سالم (درباره ایدهها، تصمیمها و مسیر)
در تیمهای بااستعدادِ شکستخورده معمولاً شاهد این وضعیت هستیم:
همه مؤدباند
کسی مخالفت جدی نمیکند
تصمیمها سریع تصویب میشوند
اما بعد از جلسه:
نارضایتی پنهان باقی میماند
اجرا ضعیف میشود
و مسئولیتها نصفهنیمه انجام میگردد
ریشهی پنهان شکست:
ترجیح «آرامش ظاهری» بر «گفتوگوی صادقانه».
یکی از یافتههای کلیدی کتاب این است که تعهد تیمی الزاماً به معنای اجماع کامل نیست.
تعهد یعنی:
حتی اگر کاملاً موافق نباشم، پس از تصمیمگیری متعهد به اجرای آن هستم.
در بسیاری از تیمهای بااستعداد:
تصمیمها مبهماند
اولویتها شفاف نیستند
و هرکس برداشت خودش را دارد
این ابهام باعث میشود:
افراد راه خودشان را بروند
سرعت تیم کاهش یابد
و انرژی هدر رود
ریشهی پنهان شکست:
ناتوانی تیم در تبدیل گفتوگو به تصمیم شفاف و الزامآور.
در تیمهای ناکارآمد، مسئولیتپذیری معمولاً فردی است، نه تیمی.
هرکس کار خودش را انجام میدهد، اما اگر نتیجه ضعیف باشد، پاسخ روشنی وجود ندارد.
کتاب تأکید میکند:
تیمهای بالغ، عملکرد یکدیگر را بهصورت محترمانه اما شفاف مطالبه میکنند
تیمهای نابالغ، یا سکوت میکنند یا پشت سر هم گله میکنند
وقتی مسئولیتپذیری جمعی نباشد:
استانداردها افت میکند
افراد قوی ناامید میشوند
و تیم بهتدریج متوسط میشود
ریشهی پنهان شکست:
نبود شجاعت برای پاسخگو نگهداشتن یکدیگر.
سیستمهای ارزیابی، پاداش و تشویق اگر فقط فردمحور باشند، ناخواسته به تیم ضربه میزنند.
کتاب نشان میدهد:
وقتی موفقیت فردی مهمتر از موفقیت تیمی باشد
همکاری جای خود را به رقابت پنهان میدهد
در این شرایط:
اطلاعات به اشتراک گذاشته نمیشود
کمککردن «هزینه» محسوب میشود
و تیم به جزایر جداگانه تبدیل میشود
ریشهی پنهان شکست:
ناهمراستایی سیستم پاداش با اهداف تیمی.
یکی از عملیترین بخشهای کتاب به شفافیت نقشها میپردازد.
در بسیاری از تیمهای بااستعداد:
شرح شغلها کلی است
مرز مسئولیتها روشن نیست
و انتظارها گفته نمیشود
نتیجه؟
دوبارهکاری
تعارضهای پنهان
و احساس بیعدالتی
ریشهی پنهان شکست:
نادیدهگرفتن این اصل ساده: «ابهام، دشمن بهرهوری است».
جمعبندی: استعداد شرط لازم است، نه کافی
پیام اصلی کتاب «کار گروهی» بسیار روشن است:
تیمهای موفق، ساخته نمیشوند؛ پرورش داده میشوند.
اگر تیمی بااستعداد شکست میخورد، قبل از متهمکردن افراد، باید این سؤالها را پرسید:
آیا اعتماد واقعی وجود دارد؟
آیا تعارض سالم داریم یا سکوت مخرب؟
آیا تصمیمها شفاف و الزامآورند؟
آیا مسئولیتپذیری جمعی وجود دارد؟
پرداختن به این ریشهها شاید ساده نباشد، اما تنها مسیر ساختن تیمی است که واقعاً کار میکند
https://alcaldiasancristobal.gob.ve/
https://pkmmuka.cianjurkab.go.id/
https://collegiogeometri.mb.it/