در بحبوحهی بحران های چندلایهی اقتصادی، اجتماعی و امنیتی، کشور نیازمند بیش از همیشه به تمرکز، انسجام و وحدت راهبردی است. آن چه در میدان نبرد سرنوشت ساز اهمیت دارد، نه فقط تعداد سلاح ها یا نوع تهدیدها، بلکه توان یک ملت در حفظ انسجام درونی، مدارا درون گفتمانی، و شناخت دقیق دشمن است. این اصل ساده، اما بنیادین، بارها در تاریخ ایران نادیده گرفته شده و بهای آن، شکست های تلخ و زوال فرصت های طلایی بوده است.
اکنون که کشور در شرایطی شبیه به «آتش بس موقت» به سر می برد – بدون گلوله اما با تداوم تهدید – بیش از همیشه باید نسبت به دام های آرامش ظاهری هوشیار بود. دشمنان ایران – از اسرائیل لعین گرفته تا قدرت های جهانی گرفته و یا جریان های منطقه ای – آموخته اند که شکست این ملت از طریق نظامی میسر نیست؛ پس نبرد را به داخل منتقل کرده اند: به رسانه، به سیاست، به روان مردم، و به شکاف میان جناح ها و حاکمیت.
آتش بس یا میدان مین نرم؟
آن چه امروز از آن به عنوان کاهش التهاب میدانی یا آتش بس نام می بریم، در حقیقت بخشی از تاکتیک پیچیده دشمن برای تخلیه انرژی درونی ایران و ورود از یک منفذ جدید است. فضای آرام ظاهری نه از سر صلح طلبی دشمن، بلکه از روی مصلحتی تاکتیکی است: تا کشور در سایه فرصتهای ناشی از اختلافات داخلی، بی صدا از پا درآید.
دشمن توپ و بمب هایش را امتحان کرد و می داند در این زمان نیازی به شلیک توپ نیست وقتی جناح های سیاسی، نیروهای انقلابی و چهره های مطرح کشور، پیکان انتقاد را به سوی همدیگر می گیرند. هر ساعت که انرژی فکری، رسانه ای و تصمیم سازی کشور صرف تخریب داخلی شود، در واقع یک ساعت از سرمایه ملی به نفع دشمن خرج شده است؛ این نه فقط یک خطای استراتژیک، که خیانتی است آشکار به خون شهدایی که از عاشورا تا امروز جان داده اند.
وقتی سیاست، میدان نفوذ دشمن می شود
در شرایط عادی، نقد و رقابت سیاسی نشانه ای از پویایی است؛ اما در شرایط بحرانی، اختلافات ساختاری نشده، میدان نفوذ دشمن می شود. رسانه های بیگانه با تیزبینی کم نظیر، صدای هر اختلاف را تقویت می کنند، هر نقد را تحریف می کنند، و هر شکاف را به شکاف عمیق تری برای یک منازعه جدید تبدیل می نمایند.
از دل همین اختلافات ظاهراً داخلی است که اعتماد عمومی، مشروعیت حاکمیت، و انسجام ملی تَرَک برمی دارد. مردمی که دیروز در برابر دشمن صف کشیده بودند، امروز با با نگرانی به بازی میان برخی مسئولین قبلی و فعلی می نگرند، و این دقیقاً همان هدفی است که دشمن با هیچ بمبی بدان نمی رسید، اما با بمباران واژه ها، شایعات، تحلیل های جناحی، و منازعات پرهیاهو به دست می آورد.
تاریخ ما، کلاس عبرت برای امروز
ما در طول تاریخ بارها از درون شکست خورده ایم. ساسانیان نه در نبرد، که در دربار مدائن شکست خوردند. مغول ها نه با شمشیر، که با بهره گیری از نزاع میان امیران محلی ایران را تصرف کردند. صفویه، تمدن فاخر شرق، قربانی اختلافات درونی و دوری دولت از ملت شد تا جایی که محمود افغان، بی هیچ اصالتی، بر اصفهان چیره شد.
در انقلاب مشروطه، زمانی که قرار بود ملت و نخبگان دست در دست هم، بنای جمهوریت را بنیان نهند، پناه بردن مردم به سفارت بیگانه خود گویای تَرَک بزرگ اعتماد و اتحاد ملی بود. آن جا که نخبگان به نزاع پرداختند، ملت بی پناه ماند؛ و دشمن وارد شد.
امروز؛ مسئولیت سنگین تر از همیشه
امروز کشور نیازمند آن است که تجربه های تلخ دیروز را مبنای حکمت فردا کند. دیگر فرصتی برای آزمون و خطا نیست. کشور درگیر جنگی پیچیده سخت و نرم است؛ جبهه ها متنوع شده اند، وتهدید جدی و باقی است. هرگونه منازعه جناحی، هر نزاعی که از سر رقابت قدرت بر سر سفره نظام شکل گیرد، به مثابه برداشتن نگهبان از سنگر کشوراست.
خون شهدا—از کربلا تا مرصاد، از حاج قاسم تا کودکان مظلوم فلسطین—نه برای قدرت طلبی جناحی ریخته شده، نه برای سهم خواهی سیاسی، بلکه برای استقرار «حق» و تحقق عدالت و استقلال و عزت بوده است. کسی که امروز در شرایط حساس، وحدت ملی را تضعیف می کند، شریک جرم دشمنی است که از بیرون گلوله ای شلیک نکرده، اما از درون کشور را خلع سلاح کرده است.
مدارا، نه از سر ضعف؛ بلکه از سر حکمت
شاید لازم باشد به آنان که خود را میراث دار انقلاب می دانند، یادآوری شود: انقلاب چتر است، نه چماق. زن باباهای انقلاب، اگر خطایی کرده اند، یا درک ناقصی دارند، باید با مدارا و تبیین اقناع شوند، نه با طرد و تحقیر. فرزندان ناخوانده، اگر امروز طرد شوند، فردا تبدیل به دشمن خواهند شد.
حکومت داری در شرایط بحران، یعنی تبدیل رقیب به هم پیمان؛ و این هنر را فقط کسانی دارند که در مکتب عاشورا درس خوانده باشند: جایی که حتی دشمن، دعوت به هدایت می شد، نه تحقیر و حذف.
نتیجه گیری: با هم، یا هیچ کدام
این لحظات، لحظات تصمیم سازی برای سرنوشت کشور است. یا باید همه با هم در سنگر بمانیم و با دشمن روبه رو شویم، یا در برابر هم بایستیم و صحنه را برای دشمن خالی کنیم. اگر امروز یک ساعت از انرژی کشور، رسانه، سیاست یا افکار عمومی صرف نزاع های درونی شود، آن یک ساعت، ساعتی است که دشمن نفس تازه می کشد و کشور تحلیل می رود. امروز، زمان تصمیم است: در کنار هم بودن، یا در مقابل تاریخ ایستادن.