تصور کنید یک کاشف باتجربه هستید که قصد فتح یک قاره ناشناخته را دارد. شما سرشار از شور، انگیزه و یک ایده بزرگ برای رسیدن به سرزمینی پر از طلا هستید. آیا بدون ترسیم دقیق ترین نقشه ممکن، بدون محاسبه میزان آب، غذا و تجهیزات مورد نیاز برای سفر و بدون مشخص کردن مسیرهای احتمالی و بن بست ها قدم در این راه می گذارید؟ قطعا نه. این کار ماجراجویی نیست؛ خودکشی است. با این حال، هر روز هزاران کارآفرین بااستعداد، دقیقا همین کار را با استارت آپ خود می کنند.
آنها عاشق ایده خود هستند، اما از ترسیم نقشه مالی سفرشان وحشت دارند. پیش بینی مالی برای بسیاری از کارآفرینان مترادف با اعداد خشک، صفحات گسترده پیچیده و مفاهیم ترسناک حسابداری است، اما این یکی از بزرگترین سوء تفاهم ها در دنیای کسب و کار است.
پیش بینی مالی علم غیب گویی یا یک تکلیف اداری برای راضی کردن سرمایه گذاران نیست؛ این هنر تبدیل کردن رویای شما به یک داستان منطقی و قابل دفاع است. این نقشه گنجی است که به شما می گوید آیا داستان شما، پایانی خوش خواهد داشت یا یک تراژدی غم انگیز خواهد بود. خب اجازه دهید یک راست برویم سراغ اصل ماجرا.
پیش بینی مالی واقعا چیست؟

پیش از هر چیز، باید ذهنیت خود را اصلاح کنیم. پیش بینی مالی یک فرضیه است. یک فرضیه هوشمندانه و مبتنی بر تحقیق درباره آینده کسب و کار شما که به زبان جهانی اعداد ترجمه شده است. این یک سند زنده است که روایت می کند چگونه قصد دارید ارزش خلق کرده و آن را به درآمد و در نهایت سود تبدیل کنید.
مطلب مرتبط: بزرگ ترین چالش های مالی استارت آپ ها
تفاوت آن با یک طرح کسب وکار (Business Plan) چیست؟ طرح کسب و کار، داستان «چه چیزی» و «چرایی» را تعریف می کند (چه محصولی می سازیم و چرا بازار به آن نیاز دارد). اما پیش بینی مالی داستان «چگونه» و «چه زمانی» را روایت می کند (چگونه درآمدزایی می کنیم، چه هزینه هایی داریم و چه زمانی به سودآوری می رسیم).
در واقع، این بخش مالی، موتورخانه ای است که نشان می دهد آیا ماشین زیبای ایده شما، سوخت کافی برای رسیدن به مقصد را دارد یا در میانه راه متوقف خواهد شد. این نقشه سه قطب نمای حیاتی در اختیار شما قرار می دهد که بدون آنها، در دریای پرتلاطم بازار گم خواهید شد. اول، به شما یک زبان مشترک برای گفت وگو با سرمایه گذاران می دهد. دوم، به عنوان یک ابزار تصمیم گیری داخلی، به شما کمک می کند تا انتخاب های هوشمندانه تری داشته باشید. سوم، به عنوان یک آینه واقعیت، بی رحمانه به شما نشان می دهد که آیا ایده تان از نظر اقتصادی اصلا منطقی است یا خیر.
کالبدشناسی نقشه مالی برند

نقشه مالی شما از سه سند اصلی تشکیل شده است که هر کدام داستان را از یک زاویه متفاوت روایت می کنند.
• سود و زیان: این سند روایت یک دوره زمانی مشخص (مثلا یک فصل یا یک سال) است. این داستان به این سوال پاسخ می دهد: «آیا در این بخش از سفر درآمد پیدا کردیم یا هزینه مصرف کردیم؟». اگر درآمدها از هزینه ها بیشتر باشد، شما سود کرده اید. اگر نه، زیان داده اید. این سند، تصویر کلی از سودآوری کسب وکار شما را نشان می دهد. اما مراقب باشید، این تمام داستان نیست.
• جریان وجوه نقد: این مهمترین، حیاتی ترین و اغلب بدفهمیده شده ترین سند برای یک استارت آپ است. پول نقد، اکسیژن کسب و کار شماست. شما می توانید سودآور باشید اما به دلیل نداشتن پول نقد ورشکست شوید. چگونه؟ تصور کنید یک قرارداد بزرگ بسته اید و طبق صورت سود و زیان شما ۱۰۰ میلیون دلار سود کرده اید (این یعنی شما می دانید یک گنج بزرگ در آن سوی کوهستان وجود دارد). اما مشتری شما قرار است پول را شش ماه دیگر پرداخت کند. در این شش ماه شما باید حقوق کارمندان، اجاره دفتر و هزینه های دیگر را بپردازید. اگر پول نقد کافی برای زنده ماندن تا آن زمان را نداشته باشید، هرگز به آن گنج نخواهید رسید. این سند، جریان ورود و خروج پول نقد واقعی را رصد می کند و به شما می گوید که آیا در ماه آینده، پول کافی برای زنده ماندن خواهید داشت یا خیر. 90 درصد استارت آپ ها به خاطر تمام شدن همین پول نقد می میرند، نه به خاطر پیدا نکردن گنج.
• ترازنامه: این سند یک عکس فوری از وضعیت مالی شما در یک لحظه مشخص است. ترازنامه به سه سوال پاسخ می دهد: در این لحظه، چه دارایی هایی (تجهیزات، پول نقد و مطالبات) در کوله پشتی خود دارید؟ دارایی ها چقدر به دیگران (بانک ها، تامین کنندگان) بدهکار هستید؟ و در نهایت، چه مقدار از این درآمد شامل سود نهایی شماست؟
نقطه شروع پیش بینی مالی

شروع این فرآیند ساده تر از چیزی است که فکر می کنید. بیایید با هم به دل این ماجرا بزنیم.
1. پیش بینی هزینه ها: پیش بینی هزینه ها بسیار آسان تر از درآمدهاست. شما می توانید هزینه های ثابت (اجاره، حقوق و حق اشتراک نرم افزارها) و هزینه های متغیر (بازاریابی و مواد اولیه) را با دقت خوبی تخمین بزنید. این لنگر واقع گرایی نقشه شماست.
مطلب مرتبط: چالش ها و راهکارهای تامین مالی استارت آپ
2. پیش بینی درآمدها: این بخش سخت تر است، اما کلید آن شکستن آن به اجزای کوچک تر است. به جای اینکه بگویید «ما در سال اول یک میلیارد دلار می فروشیم»، بگویید «ما در ماه اول، فلان مقدار مشتری از طریق کانال فلان جذب می کنیم. نرخ تبدیل ما فلان درصد خواهد بود و هر مشتری به طور متوسط فلان دلار خرید خواهد کرد». این فرضیات باید مبتنی بر تحقیق بازار، عملکرد رقبا و آزمایش های کوچک خودتان باشد.
3. نقشه خود را زنده نگه دارید: این نقشه یک سند سنگی نیست که یک بار حکاکی شود. این یک نقشه پویا بر روی شن است. شما باید هر ماه، نتایج واقعی را با پیش بینی های خود مقایسه کنید، بفهمید که چرا اشتباه کرده اید و فرضیات خود را برای آینده اصلاح کنید. این فرآیند یادگیری است که ارزش واقعی را خلق می کند.
سخن پایانی
هدف از پیش بینی مالی پیشگویی دقیق آینده نیست. هیچ کس نمی تواند این کار را انجام دهد. هدف ساختن یک آینده قابل دفاع است. این یک ابزار تفکر است که شما را مجبور می کند تا داستان کسب و کار خود را نه تنها به شکلی الهام بخش، بلکه به شکلی منسجم، منطقی و مبتنی بر واقعیت تعریف کنید. این فرآیند عدم قطعیت را از بین نمی برد، اما به شما شفافیت می دهد تا در میان مه غلیظ عدم قطعیت، تصمیمات هوشمندانه تری بگیرید.
پس دست از ترسیدن بردارید. صفحه گسترده خالی دشمن شما نیست؛ این بوم نقاشی شماست. قلم مو را بردارید و با شجاعت، اولین خطوط نقشه سفر بزرگ خود را ترسیم کنید. این اولین قدم برای تبدیل شدن از یک رویاپرداز به یک معمار آینده است.
منابع: