دنیای دیجیتال همه متر و معیارهای قدیمی را به هم ریخته است. نسل جدید مصرف کنندگان، به ویژه جوان ترها، تنها به دنبال خرید محصولی خوب نیستند. آنها از برندها انتظار دارند در برابر جامعه، محیط زیست و انسان ها نیز مسئول باشند. حالا برند محبوب آنها برندی نیست که صرفاً بیشترین فروش را دارد، بلکه برندی است که بیشترین مسئولیت پذیری را نیز از خود نشان می دهد. این تغییر نگرش، مسیر تازه ای برای برندسازی گشوده که در آن مسئولیت اجتماعی به یک رکن اساسی تبدیل شده است.
از همین رو است که بسیاری از برندهای بزرگ دنیا مثل کوکا کولا، آدیداس و حتی غول های فناوری مثل مایکروسافت نیز وارد میدان مسئولیت های اجتماعی شده اند. این برندها نه تنها به دنبال فروش بیشتر هستند، بلکه می خواهند الهام بخش دگرگونی در جهان نیز باشند. یکی به سراغ حمایت از محیط زیست می رود، یکی با نژادپرستی مقابله می کند و دیگری در توسعه جوامع محروم سرمایه گذاری می کند. این نوع فعالیت ها فراتر از یک استراتژی بازاریابی ساده است؛ این یک فلسفه کاری است که می تواند تمام هویت برند را تغییر دهد. برای همین هم لازم است برندها با دقت و آگاهی مفهوم «مسئولیت اجتماعی» را درک کرده و به درستی در استراتژی برندینگ خود بگنجانند. در ادامه این مقاله به تعریف دقیق تر این مفهوم، مزایای آن و همچنین راهکارهای کاربردی برای پیاده سازی برندینگ بر پایه مسئولیت اجتماعی خواهیم پرداخت. اگر می خواهید برندتان نه فقط نامی روی کاغذ، بلکه قابل تحسین باشد این مقاله را تا انتها دنبال کنید.
مسئولیت اجتماعی به زبان ساده یعنی اینکه یک برند به نیازها و دغدغه های جامعه ای که در آن فعالیت می کند، بی تفاوت نباشد. این مسئولیت می تواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ از کاهش مصرف منابع و حمایت از محیط زیست گرفته تا اشتغال زایی در مناطق کم برخوردار یا حتی مبارزه با بی سوادی. هدف از مسئولیت اجتماعی ایجاد تعادلی میان سود اقتصادی و تأثیر مثبت اجتماعی است.
مطلب مرتبط: مسئولیت اجتماعی شرکت چیست؟
مثلا برند خودروسازی تسلا را در نظر بگیرید. این شرکت نه تنها خودرو های الکتریکی تولید می کند بلکه فلسفه اش بر کاهش آلودگی هوا و کاهش وابستگی به سوخت های فسیلی استوار است. این یعنی هر خرید از تسلا، نوعی حمایت از آینده ای پاک تر محسوب می شود و این دقیقاً همان چیزی است که مسئولیت اجتماعی به آن معنا می دهد.
همچنین برند بادی شاپ از نخستین برندهایی بود که سال ها پیش از دیگران موضوع تست حیوانی را زیر سوال برد و محصولات بدون خشونت تولید کرد. همین مسئله مشتریانی وفادار و متعهد برای برند به همراه آورد. بنابراین مسئولیت اجتماعی لزوما پروژه ای عظیم و پیچیده نیست، بلکه می تواند از یک ارزش ساده اما انسانی آغاز شود.
در بسیاری از موارد شرکت ها تلاش می کنند مسئولیت اجتماعی را با اهداف برند خود گره بزنند. مثلا شرکتی که در حوزه تغذیه فعالیت می کند، به سراغ برنامه های مقابله با سوءتغذیه در کشورهای فقیر می رود. این هم راستایی میان فعالیت برند و دغدغه اجتماعی، قدرت برند را چند برابر می کند.
در نهایت باید گفت که مسئولیت اجتماعی یک روند مقطعی یا تبلیغاتی نیست؛ این یک تعهد بلندمدت است که تنها در صورت صداقت و پیوستگی می تواند نتیجه بخش باشد. برندهایی که صرفا برای جلب توجه دست به فعالیت های اجتماعی می زنند، دیر یا زود از سوی مشتریان طرد می شوند. رمز موفقیت در صداقت، استمرار و همسویی با ارزش های برند است.
ایجاد اعتماد پایدار میان برند و مخاطب
یکی از مهمترین مزایای مسئولیت اجتماعی در برندینگ افزایش اعتماد میان برند و مشتریان است. در دورانی که اخبار جعلی و رفتارهای غیرشفاف شرکت ها به وفور دیده می شود، مشتریان بیش از هر زمان دیگری به دنبال برندهایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. مسئولیت اجتماعی، نشانه ای روشن از تعهد یک برند به ارزش هایی فراتر از سود شخصی است و می تواند نقش کلیدی در ایجاد این اعتماد ایفا کند.
وقتی برندها به صورت شفاف فعالیت های مسئولانه خود را با مخاطبان در میان می گذارند (مثل گزارش های سالانه زیست محیطی یا برنامه های اجتماعی) مشتری احساس می کند با برندی طرف است که راستگوست و دغدغه ای انسانی دارد. این شفافیت به تدریج نوعی رابطه احساسی میان برند و مخاطب ایجاد می کند، رابطه ای که فقط براساس محصول یا خدمات شکل نگرفته بلکه به ارزش های مشترک گره خورده است.
برای مثال برند پاتاگونیا به صراحت اعلام می کند که تنها به دنبال سود نیست بلکه محافظت از طبیعت برایش اولویت دارد. این برند بخشی از سود خود را صرف حمایت از سازمان های محیط زیستی می کند. همین صداقت در رفتار و گفتار، محبوبیت آن را میان دوستداران طبیعت و حتی مصرف کنندگان معمولی افزایش داده است. وقتی مشتریان احساس کنند که خرید از یک برند، مشارکت در یک هدف مثبت است، اعتمادشان به برند مستحکم تر می شود.
از سوی دیگر، برندهایی که در ظاهر ادعای مسئولیت اجتماعی دارند اما در عمل خلاف آن را نشان می دهند، به شدت دچار ریزش مخاطب می شوند. مصرف کنندگان امروزی بسیار آگاهند و سریع تر از هر زمان دیگری به دورویی برندها پی می برند. بنابراین مسئولیت اجتماعی نباید فقط در تبلیغات نمود پیدا کند بلکه باید در دل سیاست ها و رفتارهای واقعی برند جاری باشد. در نهایت، اعتماد چیزی نیست که بتوان آن را با بودجه های تبلیغاتی بالا خرید. بلکه حاصل سال ها تعهد، شفافیت و همسویی رفتار برند با گفته های آن است. مسئولیت اجتماعی، اگر درست اجرا شود، می تواند سکوی پرش برند به قلب مخاطبان باشد.
افزایش تمایز برند در بازار
در دنیایی که بازارها از برندهای مشابه اشباع شده اند، یکی از سخت ترین چالش ها ایجاد تمایز واقعی میان برندهاست. مسئولیت اجتماعی یکی از قوی ترین ابزارها برای برجسته کردن هویت برند در میان انبوه رقباست. برندی که صرفا یک محصول خوب ارائه می دهد، در بهترین حالت یک انتخاب است؛ اما برندی که ارزش های انسانی را نیز نمایندگی می کند، تبدیل به یک گزینه خاص و متمایز می شود.
مطلب مرتبط: آیا کسب و کار شما به محیط زیست آسیب می زند؟
اگر دو برند لوازم آرایشی کیفیتی یکسان داشته باشند، مشتری امروزی احتمالا آن برندی را انتخاب خواهد کرد که محصولاتش بر پایه تست غیرحیوانی تولید شده است یا بسته بندی های بازیافتی دارد. این نوع تفاوت ها باعث می شود برند در ذهن مشتری برجسته تر از دیگران بماند و در میان گزینه های زیاد، زودتر انتخاب شود.
نمونه موفق این استراتژی را می توان در برند تامس (TOMS) مشاهده کرد. این شرکت اعلام کرد که با خرید هر جفت کفش، یک جفت به کودکان نیازمند اهدا می کند. همین کمپین به ظاهر ساده برند را به قدری متمایز کرد که در مدت کوتاهی در بازار جهانی جایگاه ویژه ای یافت. این برند به جای رقابت بر سر قیمت یا مدل، بر تفاوتی معنادار و اجتماعی تمرکز کرد.
تمایز ناشی از مسئولیت اجتماعی یک تمایز احساسی است؛ مخاطب تنها با چشم نمی بیند، بلکه با دل هم احساس می کند. این تفاوت باعث می شود برند به یک داستان جذاب تبدیل شود، داستانی که مردم دوست دارند آن را تعریف کنند و در آن شریک باشند. در عصر بازاریابی روایت محور، این مزیت کم نظیر است. در پایان باید گفت که مسئولیت اجتماعی نه تنها باعث متمایز شدن برند می شود، بلکه نوعی هویت منحصر به فرد به آن می بخشد. این هویت، نیرویی است که برند را به یک جریان فرهنگی یا اجتماعی بدل می کند، نه صرفا یک فروشنده محصول.
جذب و حفظ نیروی انسانی باکیفیت
برندسازی تنها معطوف به بازار نیست، بلکه درون سازمان نیز تاثیرگذار است. یکی از مزایای کمتر دیده شده مسئولیت اجتماعی اثر آن در جذب و نگه داشت نیروهای انسانی بااستعداد است. نسل جدید کارمندان، به ویژه نسل زد تمایل دارند برای برندهایی کار کنند که مسئولانه رفتار می کنند و با ارزش های آنها همخوان هستند. برای این نسل حقوق و مزایا تنها معیار انتخاب شغل نیست. آنها می خواهند احساس کنند که بخشی از یک ماموریت بزرگ تر هستند. بنابراین اگر یک برند، رسماً اعلام کند که برای توسعه پایدار یا عدالت اجتماعی می کوشد و این ادعاها را در عمل نیز ثابت کند، طبیعتاً برای نیروهای انسانی متعهد و با استعداد جذاب تر خواهد بود.
در همین راستا، برندهایی مثل گوگل، یونیلیور و متا در گزارش های منابع انسانی خود به وضوح نشان داده اند که برنامه های مسئولیت اجتماعی باعث افزایش وفاداری کارکنان، کاهش نرخ ترک شغل و رشد بهره وری شده است. کارمندانی که احساس کنند کارشان فقط سوددهی نیست بلکه بخشی از خلق ارزش انسانی است، با انگیزه بیشتری فعالیت می کنند.
از سوی دیگر، برندهایی که هیچ گونه مسئولیت اجتماعی ندارند یا رفتارهایی خلاف اخلاق عمومی از خود نشان می دهند، با بحران هایی نظیر استعفاهای گسترده، افشاگری کارکنان و حتی تحریم فرهنگی مواجه می شوند. در دنیای شبکه های اجتماعی، یک تصویر منفی از فرهنگ سازمانی می تواند ضربه ای جبران ناپذیر به برند وارد کند.
در نهایت باید گفت که برندهای مسئول نه تنها مشتریان، بلکه بهترین نیروهای انسانی را نیز به سوی خود جذب می کنند و همانطور که می دانیم، در دنیای رقابت شدید، سرمایه انسانی یکی از مهمترین برگ های برنده برند است.
افزایش وفاداری مشتریان در بلندمدت
یکی از بزرگ ترین چالش های هر کسب و کار، حفظ مشتریان فعلی در کنار جذب مشتریان جدید است. در این میان مسئولیت اجتماعی نقشی بی بدیل در افزایش وفاداری مشتری ایفا می کند. مشتریانی که می بینند برند محبوب شان در کنار فروش محصول برای حل مشکلات اجتماعی یا زیست محیطی تلاش می کند، حس تعهد متقابل نسبت به آن برند پیدا می کنند. این احساس وفاداری ای عمیق تر از تخفیف یا کارت باشگاه مشتریان به همراه دارد.
مشتریان حاضرند برای محصولات برندهای مسئول مبلغ بیشتری بپردازند. زیرا آنها معتقدند این پرداخت اضافه در واقع سرمایه گذاری در آینده ای بهتر است. این نوع از وفاداری نه تنها با خرید مستمر همراه است، بلکه به نوعی تبدیل مشتریان به سفیر برند نیز منجر می شود. مشتری وفادار، داوطلبانه برند را تبلیغ می کند و پیام آن را به دیگران می رساند.
مطلب مرتبط: برندینگ سازگار با محیط زیست: بررسی اصول و مزایا
به عنوان نمونه، برند بادی شاپ سال هاست با شعار حمایت از حیوانات، تجارت منصفانه و مبارزه با نابرابری فعالیت می کند، جامعه ای وفادار از مشتریان دارد که این برند را نه تنها به دلیل کیفیت، بلکه به دلیل منش انسانی اش انتخاب می کنند. وفاداری آنها صرفا از رضایت مشتری نیست، بلکه از باور مشترک به ارزش های انسانی می آید.
در بازارهایی که رقابت شدید است و انتخاب های مشتریان بی شمار، برندها باید فراتر از قیمت و کیفیت فکر کنند. مسئولیت اجتماعی همان چیزی است که برند را از یک فروشنده صرف، به یک شریک اخلاقی و اجتماعی تبدیل می کند. این تغییر زاویه، وفاداری عمیق تری خلق می کند که سال ها ادامه دارد.
در نهایت باید گفت وفاداری ناشی از مسئولیت اجتماعی، وفاداری عاطفی است؛ وفاداری ای که نه فقط به محصول، بلکه به فلسفه برند گره خورده و این نوع وفاداری، آن چیزی است که برندها را در برابر توفان های بازار مقاوم و پایدار نگه می دارد.
ارتقای جایگاه برند در نگاه عموم
مسئولیت اجتماعی نه تنها روی مشتریان و کارکنان تاثیر می گذارد، بلکه نگاه عمومی به برند را نیز بهبود می بخشد. در عصری که برندها در کانون توجه رسانه ها، فعالان اجتماعی و حتی دولت ها هستند، تصویر عمومی اهمیت فراوانی دارد. برندی که مسئولانه رفتار می کند، در رسانه ها به عنوان نمونه ای مثبت معرفی می شود و در نتیجه جایگاهش در اذهان عمومی ارتقا می یابد.
از سوی دیگر، برندهایی که اقدامات ناسازگار با ارزش های اجتماعی انجام می دهند، بلافاصله در معرض واکنش های منفی عمومی قرار می گیرند. یک اشتباه کوچک، اگر در بستر بی اعتمادی اجتماعی قرار گیرد، می تواند بحران عظیمی برای برند بسازد، اما برندهایی که اعتبار اجتماعی دارند، حتی در زمان بحران نیز با حمایت عمومی مواجه می شوند.
برای مثال، شرکت نایک همواره موضع گیری های اجتماعی روشنی دارد؛ از مبارزه با نژادپرستی گرفته تا حمایت از افراد کم برخوردار و محیط زیست. این رویکرد باعث شده تا این برند در نظرسنجی ها همواره جزو محبوب ترین برندهای ورزشی در آمریکا باشد. رسانه ها نیز با نگاهی مثبت به آن می نگرند و این جایگاه رسانه ای، به دیده شدن بیشتر برند کمک می کند.
حتی از نظر سرمایه گذاران نیز برندهای مسئول جذاب ترند؛ چراکه تصور عمومی مثبت نسبت به برند، ریسک سرمایه گذاری را کاهش می دهد. در بورس های بزرگ جهانی، برندهایی با شاخص های مسئولیت اجتماعی بالا ارزش بالاتری دارند و از حمایت های خاص بهره مند می شوند. در مجموع، مسئولیت اجتماعی همان نردبانی است که برند را از سطح یک شرکت تجاری ساده بالا می برد و به جایگاهی فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی می رساند. جایگاهی که به مراتب قدرتمندتر از هر جایگاه تبلیغاتی است.
روش های برندینگ بر مدار مسئولیت اجتماعی
انتخاب ماموریت اجتماعی متناسب با هویت برند
یکی از پایه ای ترین اصول در طراحی معماری برند برمبنای مسئولیت اجتماعی انتخاب درست ماموریت یا مسئولیت اجتماعی است. این ماموریت باید به گونه ای باشد که با هویت، ارزش ها و تاریخچه برند همخوان باشد. در غیر این صورت، نه تنها ارتباطی با مخاطب برقرار نمی کند بلکه می تواند به تصویر برند نیز آسیب بزند. انتخاب هوشمندانه مأموریت اجتماعی، آغاز مسیری است که برند را به یک نیروی تأثیرگذار فرهنگی تبدیل می کند.
مطلب مرتبط: محصولات سازگار با محیط زیست؛ تازه ترین تغییر بازار!
برای مثال، برند آیکیا (IKEA) که به دلیل طراحی کاربردی و مقرون به صرفه شناخته می شود، تمرکز مسئولیت اجتماعی اش را بر پایداری محیط زیست و بازیافت قرار داده است. این انتخاب کاملا با هویت برند همخوان است؛ برندی که با طراحی بهینه، اتلاف منابع را به حداقل می رساند. در نتیجه مخاطب نیز این مأموریت را به عنوان ادامه منطقی برند درک می کند.
از سوی دیگر، اگر یک برند آرایشی ناگهان ماموریت اجتماعی اش را ساخت مدرسه در آفریقا اعلام کند، ممکن است این حرکت در ظاهر تحسین برانگیز باشد، اما از منظر برندسازی گسست ایجاد کند. زیرا مخاطب نمی تواند میان کار اصلی برند و اقدام اجتماعی آن رابطه ای معنادار بیابد.
برای انتخاب ماموریت اجتماعی مناسب، برندها باید سه پرسش کلیدی از خود بپرسند: «ما که هستیم؟»، «مشتریان ما چه دغدغه هایی دارند؟» و «کدام مسئله اجتماعی با کار ما هم راستاست؟». پاسخ به این پرسش ها مسیر را روشن می کند. در نهایت، مأموریت اجتماعی موفق، مأموریتی است که در قلب برند جا بگیرد؛ نه به عنوان چیزی اضافه یا جداگانه، بلکه به عنوان بخشی از دی ان ای برند. چنین مأموریتی نه تنها باورپذیر است، بلکه از سوی مخاطبان نیز پذیرفته و حمایت می شود.
یکپارچه سازی مسئولیت اجتماعی در تمامی برند
پس از انتخاب ماموریت اجتماعی مناسب، گام بعدی در مسیر برندینگ بر پایه مسئولیت اجتماعی یکپارچه سازی این ماموریت در تمام نقاط تماس برند (Touchpoints) است. منظور از نقاط تماس تمام لحظاتی است که مشتری به نحوی با برند مواجه می شود: از تبلیغات و بسته بندی گرفته تا خدمات پس از فروش و حتی فرهنگ سازمانی. اگر این مسئولیت اجتماعی تنها در قالب بیانیه یا یک کمپین کوتاه مدت باقی بماند، نمی تواند تأثیر عمیقی بگذارد.
برندهایی که در این مسیر موفق بوده اند، مسئولیت اجتماعی شان را نه فقط در ظاهر، بلکه در بطن تجربه مشتری گنجانده اند. برای مثال، برند پاتاگونیا که مسئولیت اجتماعی اش حفاظت از محیط زیست است، این ماموریت را در تمام جنبه های خود اجرا می کند: لباس های بازیافتی، سیستم بازگردانی محصولات، سایت آموزشی درباره تغییرات اقلیمی و حتی تشویق مشتریان به مصرف کمتر. این انسجام موجب اعتماد بالا و ارتباط عاطفی عمیق تر با مشتری شده است.
نقطه قوت این روش در پیوستگی و صداقت آن نهفته است. مشتری امروز باهوش تر از گذشته است و به راحتی عدم تطابق میان گفته ها و عملکرد برند را تشخیص می دهد. اگر برندی در تبلیغات از حفظ محیط زیست حرف بزند، اما در بسته بندی اش از پلاستیک های غیرقابل بازیافت استفاده کند، اعتماد مشتری را از دست خواهد داد. برای موفقیت در این مرحله، تیم بازاریابی باید با واحدهای تولید، منابع انسانی، طراحی محصول و حتی فروشگاه ها همکاری نزدیک داشته باشد. هر نقطه تماس باید بازتاب دهنده همان ارزش های اجتماعی باشد که برند مدعی آن است.
مسئولیت اجتماعی نباید به عنوان پروژه ای موقت یا واحدی جداگانه در شرکت دیده شود. بلکه باید به صورت یک رویکرد جامع و درهم تنیده، در تار و پود برند تنیده شود. فقط در این صورت است که پیام اجتماعی برند به شکلی مؤثر، منسجم و ماندگار به مخاطب منتقل می شود.
روایت سازی خلاقانه درباره مسئولیت اجتماعی
در دنیای امروز صرف انجام یک فعالیت مسئولانه کافی نیست. برندها باید بتوانند داستان آن را نیز به طرزی الهام بخش و خلاقانه روایت کنند. روایت سازی ابزاری قدرتمند در برندینگ است و زمانی که به درستی با مسئولیت اجتماعی ترکیب شود، می تواند تأثیری چند برابر داشته باشد. داستانی که در آن برند نه قهرمان، بلکه شریک مخاطب در ساخت جهانی بهتر است.
مطلب مرتبط: چگونه برندی سبز یا حامی محیط زیست داشته باشیم
برای مثال، برند تامس با شعار «با خرید هر کفش، یک جفت کفش به کودک نیازمند اهدا می شود» تنها یک اقدام خیریه انجام نمی دهد، بلکه داستانی ساده و تاثیرگذار را روایت می کند. مشتری با خرید کفش نه فقط مصرف کننده، بلکه مشارکت کننده در یک عمل نیک می شود. این روایت موجب شد تا برند به سرعت رشد کند و در دل مخاطبان جای بگیرد.
روایت سازی موفق از مسئولیت اجتماعی، باید صادقانه، انسانی و قابل لمس باشد. به جای آمارهای خشک و بی روح، تمرکز باید بر زندگی واقعی افراد و اثر اقدام برند بر آنها باشد. انسان ها به داستان ها واکنش نشان می دهند، نه به نمودارها. بنابراین داستان یک کودک در آفریقا که با کمک آن برند به مدرسه بازگشته، تأثیر بسیار بیشتری از هر گزارش عملکرد سالانه خواهد داشت. نکته مهم این است که برندها نباید از روایت داستان به عنوان ابزار خودنمایی استفاده کنند. مخاطب به سرعت تشخیص می دهد که کدام روایت ها واقعی و از دل آمده اند و کدام یک صرفاً تبلیغاتی و ساختگی هستند. صداقت، شفافیت و همدلی در روایت سازی، عناصر حیاتی هستند.
اگر برندی بتواند روایت اجتماعی خود را به بخشی از هویت کلامی و تصویری اش تبدیل کند، نه تنها بهتر در خاطر مشتری می ماند، بلکه تبدیل به داستانی الهام بخش می شود که توسط خود مشتریان نیز بازگو خواهد شد.
بازنگری و بهبود مداوم مأموریت اجتماعی
هر چقدر هم ماموریت اجتماعی برند خوب طراحی و اجرا شده باشد، اگر مورد سنجش قرار نگیرد و براساس بازخوردها اصلاح نشود، در طول زمان اثرگذاری اش کاهش خواهد یافت. برندها برای موفقیت در مسیر مسئولیت اجتماعی باید مکانیزم هایی برای اندازه گیری اثرات اقدامات شان طراحی کنند. این کار هم موجب بهینه سازی عملکرد می شود و هم به مخاطبان نشان می دهد که برند نسبت به ماموریت خود متعهد باقی مانده است.
سنجش مسئولیت اجتماعی می تواند از طریق شاخص هایی مثل میزان کاهش مصرف منابع، تعداد افراد تحت حمایت یا میزان تأثیر اجتماعی پروژه ها انجام شود. برندهایی مانند یونیلیور با انتشار گزارش های سالانه مسئولیت اجتماعی به وضوح پیشرفت، چالش ها و اقدامات خود را با جامعه در میان می گذارند. این شفافیت نه تنها موجب اعتماد عمومی می شود، بلکه الگویی برای دیگر برندها نیز هست.
بازنگری دوره ای مأموریت اجتماعی نیز بسیار حیاتی است. جهان در حال تغییر است و دغدغه های اجتماعی نیز دستخوش تحول می شوند. برندی که در دهه گذشته بر آموزش کودکان تمرکز داشته، شاید امروز بتواند مسئله تغییرات اقلیمی را به عنوان دغدغه جدیدی انتخاب کند. اما این تغییر باید با ظرافت و صداقت انجام شود، تا هم راستایی خود را با هویت برند حفظ کند.
در این مسیر، دریافت بازخورد از مشتریان و گروه های ذی نفع نیز بسیار ارزشمند است. برندها باید فضاهایی برای شنیدن صدای مخاطبان ایجاد کنند؛ فضاهایی که در آنها مشتری بتواند بگوید آیا برند واقعا به مسئولیت اجتماعی اش عمل کرده یا نه. این گفت وگو، رابطه ای زنده و انسانی میان برند و مخاطب برقرار می کند. در نهایت، مسئولیت اجتماعی برندی که پویا، قابل اندازه گیری و قابل اصلاح باشد، نه فقط پیامدهای مثبت اجتماعی خواهد داشت، بلکه خود را به عنوان یک مزیت رقابتی قدرتمند در بازار نیز تثبیت خواهد کرد.
منابع: