واکاوی دی ان ای رهبران شکست ناپذیر

تصویر کلیشه ای از یک مدیرعامل برای دهه ها شخصیتی تنها و دست نیافتنی در یک دفتر کار بزرگ در بالاترین طبقه یک آسمان خراش بود؛ یک استراتژیست نابغه که با تصمیم های قاطع و نگاهی به جداول مالی سرنوشت هزاران نفر را رقم می زد. او یک ژنرال بود که از برج فرماندهی خود دستورات را صادر می کرد و انتظار داشت که سربازانش بی چون و چرا آنها را اجرا کنند. این تصویر، امروز به همان اندازه یک عکس سیاه و سفید قدیمی، به گذشته تعلق دارد.

دنیای کسب و کار امروز یک اقیانوس آرام و قابل پیش بینی نیست. این یک رودخانه خروشان و دائمی است که در آن تغییر تنها عنصر ثابت است. در این محیط، یک رهبر نمی تواند به تنهایی با تکیه بر هوش و تجربه گذشته خود، کشتی سازمان را هدایت کند. رهبری مدرن، یک هنر پیچیده و چندوجهی است که به مجموعه ای از توانایی های انسانی، به همان اندازه مهارت های فنی، نیاز دارد.

در واقع موفق ترین مدیران عامل امروزی دارای یک کد ژنتیکی رهبری مشخص هستند. این کد مجموعه ای از ویژگی ها و ذهنیت هایی است که به آنها اجازه می دهد تا نه تنها در این دنیای پر از عدم قطعیت زنده بمانند، بلکه در آن شکوفا شوند. خبر خوب این است که این ژن ها، ذاتی و تغییرناپذیر نیستند. آنها عضلات ذهنی و عاطفی ای هستند که می توان آنها را با آگاهی، تمرین و انضباط پرورش داد. بیایید با هم، چهار رشته اصلی این دی ان ای قدرتمند را رمزگشایی کنیم.

معمار آینده: توانایی دیدن چیزی که هنوز وجود ندارد

اولین و بنیادی ترین ویژگی یک رهبر بزرگ، توانایی او در دیدن افق است. این فراتر از داشتن یک برنامه استراتژیک پنج ساله است. این یعنی داشتن یک چشم انداز یا «ویژن» آنقدر شفاف و الهام بخش که بتواند مانند یک ستاره قطبی، کل سازمان را در تاریک ترین شب ها نیز هدایت کند. این چشم انداز، پاسخ به سوال «چرا» است. چرا ما هر روز صبح از خواب بیدار می شویم و این کار را انجام می دهیم؟

مطلب مرتبط: رهبران تجاری موفق دنیا چه درس هایی برای ما دارند؟

اما داشتن چشم انداز به تنهایی کافی نیست. بسیاری از افراد، ایده های درخشانی دارند. چیزی که رهبران بزرگ را متمایز می کند، توانایی آنها در ترجمه کردن آن چشم انداز به یک داستان مسحورکننده است؛ داستانی که قلب و ذهن کارکنان، مشتریان و سرمایه گذاران را به یک اندازه تسخیر کند. آنها یک تصویر واضح از آینده ای بهتر را نقاشی می کنند و به هر فردی در سازمان نشان می دهند که نقش قلم موی او در خلق این شاهکار چیست.

این رهبران زمان حال را مدیریت نمی کنند؛ آنها آینده را مهندسی می کنند. آنها دائم در حال اسکن کردن محیط اطراف، شناسایی روندهای نوظهور و پرسیدن این سوال هستند: دنیا در پنج یا ده سال آینده به چه سمتی می رود و ما چگونه می توانیم پیش از دیگران به آنجا برسیم؟ این ذهنیت آینده نگر، سازمان را از افتادن در دام رضایت از وضع موجود نجات می دهد و آن را همیشه در حالت آماده باش برای موج بعدی تغییر نگه می دارد.

کاپیتان قاطع: شجاعت تصمیم گیری در توفان

یک مدیرعامل، در نهایت مسئول سخت ترین تصمیمات است؛ تصمیماتی که اغلب با داده های ناقص، زمان محدود و فشار بسیار بالا همراه هستند. در چنین لحظاتی، تردید و تعلل می تواند یک سازمان را فلج کند. یک رهبر بزرگ، از گرفتن تصمیمات سخت و حتی نامحبوب، واهمه ای ندارد. او می داند که وظیفه اش خوشحال کردن همه نیست، بلکه انجام دادن کاری است که برای سلامت بلندمدت سازمان، ضروری است.

اما قاطعیت به معنای بی فکری یا خودکامگی نیست. رهبران بزرگ، پیش از تصمیم گیری، با دقت به دیدگاه های مختلف گوش می دهند. آنها عمدا افرادی را که با نظرشان مخالف هستند، به بحث دعوت می کنند تا تمام ابعاد یک مشکل را ببینند. آنها یک «کابینه جنگ» از مشاوران قابل اعتماد دارند اما در نهایت، پس از شنیدن تمام نظرات، این رهبر است که باید به تنهایی بار مسئولیت تصمیم نهایی را به دوش بکشد.

این مسئولیت پذیری، روی دیگر سکه قاطعیت است. یک رهبر واقعی، هرگز دیگران را برای نتایج بد سرزنش نمی کند. اگر یک تصمیم منجر به شکست شود، او با شهامت می ایستد و می گوید: «مسئولیت آن با من بود». این سطح از پاسخگویی، نه تنها اعتماد تیم را جلب می کند، بلکه فرهنگی را ایجاد می کند که در آن، شکست به عنوان فرصتی برای یادگیری دیده می شود، نه دلیلی برای پنهان کاری و ترس.

مطلب مرتبط: 3 نوع از رهبرانی که تغییرات بنیادین ایجاد می کنند

کیمیاگر انطباق پذیر: تبدیل چالش به فرصت

در گذشته، ثبات یک مزیت بود. امروز، انطباق پذیری یک ضرورت برای بقاست. سرعت تغییرات فناوری، بازار و انتظارات مشتری آنقدر زیاد است که یک مدل کسب وکار موفق امروز، ممکن است در سه سال آینده کاملا منسوخ شود. رهبران بزرگ، استادان انطباق پذیری هستند. آنها به استراتژی خود به چشم یک سند سنگی و غیرقابل تغییر نگاه نمی کنند، بلکه آن را یک نقشه زنده می بینند که باید به طور مداوم با اطلاعات جدید، به روزرسانی شود.

این ذهنیت انطباق پذیر با یک ویژگی دیگر گره خورده است: تاب آوری. مسیر هر کسب و کاری پر از شکست، ناامیدی و ضربه های غیرمنتظره است. رهبران بزرگ کسانی نیستند که هرگز زمین نمی خورند، بلکه کسانی هستند که پس از هر بار زمین خوردن، سریع تر و قوی تر از قبل برمی خیزند. آنها از شکست نمی ترسند، زیرا می دانند که در دل هر شکست، یک درس ارزشمند نهفته است. آنها این تاب آوری را به یک ویژگی فرهنگی در سازمان شان تبدیل می کنند. ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت، نمونه ای درخشان از این رهبری انطباق پذیر است. او شرکتی را که در حال از دست دادن جایگاه خود بود، با تغییر تمرکز از یک رویکرد بسته به یک فرهنگ باز و مبتنی بر همکاری، متحول کرد. او با شجاعت، استراتژی های قدیمی را کنار گذاشت و شرکت را برای موفقیت در دنیای جدید رایانش ابری و هوش مصنوعی، از نو مهندسی کرد.

راهبر انسان محور: هنر درک کردن و کنجکاو بودن

چهارمین و شاید مهمترین رشته در ژنوم رهبران مدرن، هوش هیجانی یا EQ است. دوران مدیریتی که در آن رهبران، ماشین های تحلیلگر و بی احساس بودند، به سر آمده است. در اقتصاد دانش محور، بزرگ ترین دارایی هر سازمان، انرژی، خلاقیت و تعهد انسان های آن است. یک رهبر بزرگ باید بتواند این انرژی انسانی را درک، هدایت و آزاد کند.

این به معنای همدلی است؛ یعنی توانایی قرار دادن خودتان به جای دیگران و درک دیدگاه ها و احساسات آنها. یک رهبر با هوش هیجانی بالا، می تواند به طور موثر ارتباط برقرار کند، اعتماد بسازد و الهام بخش دیگران باشد. او می داند که چگونه به افرادش انگیزه دهد، چگونه استعدادهای آنها را پرورش دهد و چگونه محیطی سرشار از امنیت روانی خلق کند که در آن همه احساس کنند صدای شان شنیده می شود.

مطلب مرتبط: استخدام بهترین رهبران برای تیم با سه سوال

این هوش انسانی، با یک ویژگی دیگر تکمیل می شود: کنجکاوی سیری ناپذیر. موفق ترین رهبران، هرگز فکر نمی کنند که همه چیز را می دانند. آنها دانش آموزان مادام العمر هستند. آنها با اشتیاق مطالعه می کنند، سوالات زیادی می پرسند و خود را در معرض ایده ها و دیدگاه های جدید قرار می دهند. آنها می دانند که در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، لحظه ای که دست از یادگیری بردارید، همان لحظه ای است که شروع به عقب ماندن می کنید. این کنجکاوی، نه تنها خود رهبر را به روز نگه می دارد، بلکه فرهنگ یادگیری و نوآوری را در کل سازمان ترویج می دهد.

سخن پایانی

رهبری یک کسب وکار در قرن بیست و یکم، یک نقش تک بعدی نیست. این یک اجرای هنرمندانه و متعادل از چهار نقش کلیدی است: یک معمار آینده نگر، یک کاپیتان قاطع، یک کیمیاگر انطباق پذیر و یک راهبر انسان محور. مدیرانی که این چهار ویژگی را در خود پرورش می دهند، نه تنها سازمان هایی سودآور، بلکه کسب وکارهایی پایدار، الهام بخش و معنادار می سازند که بهترین استعدادها، آرزوی کار کردن در آنها را دارند. آنها فرماندهان دیروز نیستند؛ آنها معماران فردا هستند.

منابع:

https://www.vistage.com