در دنیای کسب و کار یک وسواس پرهزینه و بی پایان برای استعدادیابی وجود دارد. شرکت ها میلیون ها دلار صرف می کنند تا بهترین و درخشان ترین گل ها را از باغ های دیگران شکار کنند. آنها به دنبال گیاهان کاملا رشد کرده و بی نقصی می گردند که بتوانند بلافاصله در باغچه شرکتی خود بکارند، اما در میانه این شکار هیجان انگیز اغلب از یک حقیقت ساده و قدرتمند غافل می شوند: در باغ خودشان، ده ها نهال بااستعداد و دارای پتانسیل وجود دارد که با کمی رسیدگی می توانند به قوی ترین و وفادارترین درختان تبدیل شوند، اما در سایه بی توجهی در حال پژمرده شدن هستند.
این یک سوال ناراحت کننده اما ضروری است: چرا ما حاضریم برای خرید یک نیروی کار حرفهای هزینه ای گزاف بپردازیم، اما برای سرمایه گذاری روی نیروی کار فعلی تا این حد بی میل هستیم؟ پاسخ در یک سوءتفاهم تاریخی ریشه دارد.
ما به آموزش کارکنان به چشم یک هزینه نگاه کرده ایم؛ یک فعالیت جانبی و لوکس که در اولین بحران مالی از بودجه حذف می شود، اما رهبران و سازمان های پیشرو این معادله را کاملا برعکس می بینند. آنها درک کرده اند که آموزش یک هزینه نیست؛ این قدرتمندترین سرمایه گذاری استراتژیکی است که یک شرکت می تواند روی آینده خود انجام دهد.
در این نگاه جدید یک سازمان نوعی باغ گیاه شناسی پیشرفته است و رهبران آن دانشمندان گیاه شناسی هستند. وظیفه آنها فقط آب دادن به گیاهان موجود نیست. وظیفه آنها خلق یک اکوسیستم کامل است؛ اکوسیستمی که در آن، هر گیاه نه تنها به حداکثر پتانسیل خود می رسد، بلکه به غنی تر شدن کل خاک و قوی تر شدن سایر گیاهان نیز کمک می کند، اما برای تبدیل شدن به چنین باغبانی ابتدا باید تفاوت حیاتی بین آب دادن و پرورش دادن را درک کنیم.
دو نوع آموزش!
در نگاه اول، آموزش مفهومی ساده است، اما ما در روزنامه فرصت امروز دیدگاه متفاوتی داریم. بر این اساس دست کم دو نوع آموزش را باید از هم تفکیک کرد.
• آموزش شغلی: این معادل آب دادن به یک گیاه است. این فرآیند کاملا تاکتیکی و کوتاه مدت است و بر یک نیاز فوری تمرکز دارد. هدف این است که به یک کارمند مهارتی خاص را برای انجام بهتر شغل فعلی اش بیاموزیم. چگونه با نرم افزار جدید کار کند؟ چگونه یک گزارش فروش بنویسد؟ این آموزش ها ضروری هستند، درست مانند آب که برای زنده ماندن گیاه لازم است اما یک گیاه، فقط با آب به یک درخت تنومند تبدیل نمی شود. آموزش شغلی به تنهایی فقط وضعیت موجود را حفظ می کند.
مطلب مرتبط: آموزش کارکنان را جدی بگیریم
• آموزش توسعه ای: این هنر پرورش دادن است. این فرآیند استراتژیک، بلندمدت و کل نگر است. در اینجا ما به گیاه آب نمی دهیم؛ ما در حال تقویت خاک هستیم. هدف توسعه مهارت ها، دانش و دیدگاهی است که یک کارمند را نه فقط برای شغل امروزش، بلکه برای چالش ها و نقش های «آینده» آماده می کند. آموزش مهارت های رهبری به یک مهندس جوان، آموزش تفکر انتقادی به یک کارشناس بازاریابی یا فرستادن یک مدیر میانی به یک دوره استراتژی کسب و کار همگی نمونه هایی از پرورش هستند. شما در حال سرمایه گذاری روی پتانسیل نهفته آن فرد هستید. این یعنی ایمان داشتن به اینکه یک بوته گل رز، با پرورش درست می تواند روزی به منبع قلمه برای یک باغ کامل تبدیل شود.
شرکت گوگل با سیاست معروف «۲۰درصد زمان» خود، این فلسفه را به اوج رساند. آنها به مهندسان خود اجازه می دادند تا یک روز کامل در هفته را روی پروژه هایی کار کنند که به شغل مستقیم شان ربطی نداشت اما به آن علاقه داشتند. نتیجه این پرورش آزادانه، محصولاتی مانند جی میل و گوگل نیوز بود. آنها خاک را غنی کردند و اجازه دادند تا گیاهان، مسیر رشد خود را پیدا کنند.
مزایای استراتژیک آموزش کارکنان
سرمایه گذاری روی پرورش فقط یک کار اخلاقی و زیبا نیست. این یک تصمیم تجاری بی رحمانه و هوشمندانه است که نتایج ملموس و قابل اندازه گیری به همراه دارد.
• کاهش چشمگیر نرخ خروج کارکنان: گیاهی که در یک خاک غنی و مغذی ریشه دوانده، با اولین باد شدید از جا کنده نمی شود. کارمندی که احساس کند شرکت روی رشد بلندمدت او سرمایه گذاری می کند، به سادگی با یک پیشنهاد حقوقی کمی بالاتر، سازمان را ترک نخواهد کرد. او می داند که در جای دیگری ممکن است به او آب بیشتری بدهند، اما شاید خاکی برای رشد پیدا نکند. این سرمایه گذاری، یک پیوند عاطفی و یک حس وفاداری عمیق ایجاد می کند. هزینه های سرسام آور استخدام و آموزش نیروی جدید، بزرگ ترین گواه بر ارزش اقتصادی نگه داشتن استعدادهای فعلی است.
• خلق یک اکوسیستم خلاق: در یک باغ پیشرفته گیاهان مختلف در کنار هم رشد می کنند و بر یکدیگر تاثیر می گذارند. دانش از شاخه ای به شاخه دیگر می روند و باعث ایجاد گونه های جدید و قوی تر می شوند. وقتی شما روی آموزش توسعه ای سرمایه گذاری می کنید، در واقع در حال تشویق همین گرده افشانی متقابل هستید. یک مهندس که اصول بازاریابی را یاد می گیرد، با دید جدیدی به طراحی محصول نگاه می کند. یک مدیر مالی که با چالش های تیم فنی آشنا می شود، تصمیمات بودجه ای هوشمندانه تری می گیرد. این دانش مشترک، سیلوهای دپارتمانی را می شکند و یک خاک حاصلخیز برای نوآوری ایجاد می کند؛ جایی که بهترین ایده ها از تلاقی دیدگاه های مختلف متولد می شوند.
• ساختن رهبران از درون: هوشمندانه و پایدارترین راه برای توسعه یک جنگل استفاده از دانه های خود درختان همان جنگل است. شرکت هایی که یک فرهنگ پرورش قوی دارند، هرگز با بحران کمبود رهبر مواجه نمی شوند. آنها رهبران آینده خود را شکار نمی کنند؛ آنها را می سازند. ترفیع یک فرد از درون سازمان نه تنها بسیار کم هزینه تر از استخدام یک مدیر از بیرون است، بلکه پیامی قدرتمند به تمام کارکنان می فرستد: در این باغ، مسیر رشد باز است. اگر تلاش کنید، می توانید به بلندترین درخت تبدیل شوید. این یک انگیزه درونی قدرتمند برای تمام اعضای تیم ایجاد می کند. شرکت هایی مانند جنرال الکتریک، دهه هاست که به عنوان کارخانه مدیرعامل سازی شناخته می شوند، زیرا فلسفه آنها بر شناسایی و پرورش استعدادهای رهبری از پایین ترین سطوح استوار است.
چگونه یک برنامه آموزش موثر طراحی کنیم؟
• برنامه های توسعه فردی: قبل از هر کاری باید خاک را آزمایش کنید. با هر کارمند به صورت جداگانه بنشینید و یک برنامه توسعه فردی طراحی کنید. نقاط قوت او کجاست؟ به چه حوزه هایی علاقه دارد؟ اهداف شغلی بلندمدت او چیست؟ این برنامه، نقشه ژنتیکی منحصر به فرد آن گیاه است و به شما می گوید که به چه نوع مواد مغذی و چه مقدار نور خورشید نیاز دارد.
مطلب مرتبط: آموزش کارمندان
• یادگیری ترکیبی و آنلاین: دیگر نیازی نیست که همه را به کلاس های درس سنتی و گران قیمت بفرستید. گلخانه مدرن شما پلتفرم های یادگیری آنلاین، دوره های آموزشی گسترده آنلاین و کتابخانه های دیجیتال است. این ابزارها به هر کارمند اجازه می دهند تا با سرعت و در زمان مناسب خود، دانش موردنیازش را کسب کند.
• مربی گری و منتورینگ: یک نهال جوان برای رشد مستقیم به یک داربست نیاز دارد. یک مربی یا منتور باتجربه دقیقا همین نقش را برای یک کارمند جوان ایفا می کند. او راهنمایی می کند، تجربه را منتقل می کند و کمک می کند تا شاخ و برگ های اضافی که انرژی گیاه را هدر می دهند، هرس شوند.
سخن پایانی
نگاه شما به آموزش کارکنان، تفاوت بین ساختن یک کسب وکار یک شبه و معماری یک میراث ماندگار را رقم می زند. شما می توانید یک مدیر باشید که فقط به فکر برداشت محصول امسال است یا یک باغبان استراتژیست که به فکر سلامت و پایداری این باغ برای دهه های آینده است؛ انتخاب در این زمینه با شماست.
پرورش کارکنان فراتر از یک برنامه منابع انسانی است. این یک فلسفه رهبری است. این یعنی پذیرفتن اینکه ارزشمندترین دارایی شما، نه محصولات شما، نه ساختمان های شما و نه حساب بانکی شما، بلکه پتانسیل رشد انسان هایی است که هر روز برای شما کار می کنند. این یعنی درک اینکه وظیفه شما به عنوان یک رهبر، نه مدیریت کردن کارمندان، بلکه آزاد کردن پتانسیل آنهاست.
منابع: