گروه متبوع بنده از ابتدا اینطور پر احشام و پرهیمنه و مفصل نبوده است. ما هم در ابتدا از یک اتاقک کوچک نمور و با سه، چهار نفر آدم و چهار تا تیر و تخته که به هیچ عنوان برازنده نامهای میز و صندلی نبود شروع کردیم. بعد از آن بود که بر اثر بزرگتر شدن گروه و کم آمدن جا طی یک حرکت بزرگ به صورت دستهجمعی ب...
طبق معمول روال اینجایی، به یک شکل مرموز که کسی سردرنمیآورد یک نوع قرارداد غریب با یک سازمان دولتی منعقد گردیده که طی آن مقرر شده بنده به عنوان نماینده شرکت خودمان به مدت یک ماه به محل سازمان دولتی مذکور رفته و در آنجا رحل اقامت افکنده و کارهای فنی مربوط به پروژه ایشان را در محل رتق و فتق کنم! یک جور درونسپا...
- این جوانک فکر کرده کیست؟ برای من متذکر میشود؟ شخص شخیص مدیریت محترم عامل تاکنون چیزی را به بنده متذکر نشدهاند، حداکثر مثلا خاطرنشان ساخته یا یادآوری کردهاند، حالا یک جوانک یکلاقبا با دو روز سابقه که هنوز نتوانسته سر از تخم بیرون بیاورد، به من متذکر میشود؟ آدم برود به که بگوید؟... ا...
- ببین مهندس جان، یه چیزیو به من بگو، اینا خود تو رو اذیت کردن یا شرکتتونو اذیت کردن؟ این مهمهها...
- چه اهمیتی داره؟ حالا ما الان یه موقعیتی گیر آوردیم یهکم اذیتشون کنیم دیگه...
- نه مهمه،شما به من بگو لطفا، مشکل شخصی باهاشون داری یا شرکتی؟
- نه، شخصی که نیست، کسی به خود من که کاری نداشته....
اشتباه خصلت آدمی است. بخواهیم یا نخواهیم از خطای انسانی گریز و گزیری نیست. در بهترین حالت فقط میشود بهصورت مستمر تلاش کرد که با انباشت تجربیات ناشی از خطاهای قبلی، ضریب خطا را در آینده پایینتر آورد. میتوان امیدوار بود که خطا به سمت صفر میل کند اما طبعا هیچگاه به صفر مطلق نخواهد رسید....
انجام یک پروژه در اینجا سه رکن اصلی دارد. کارفرما، مشاور و پیمانکار. به جز در حالتهای خاص، روند کار این است که کارفرما بعد از تعریف اولیه پروژه طی انجام یک مناقصه، مشاوره را جهت همراهی در طول پروژه و استفاده از خدمات فنی و مهندسی او برمیگزیند. پس از آن و طی مناقصه بعدی که قرار است کار ساخت و اجرا در آن انجا...
حسب تجربه بیمقدار این حقیر در مناسبات شغلی، به طور کلی دو جناح دست بالا و دست پایین قابل تعریف کردن است. دست بالا آن سوی قضیه است که منابع مالی در اختیار دارد و قرار است کالایی یا خدماتی خریداری کند یا چیزی را بسازد. دست پایین طرفی است که مطابق مفاد یک قرارداد فیمابین تعهد میکند که کالا یا خدمات مورد...
همیشه در برخورد با انسانی که غیبت میکند دچار وضعیت دوگانه بسیار ناخوشایندی میشوم. از یک طرف غیبت کردن طرف آزارم میدهد و دلم میخواهد به عناوینی سر و ته قضیه را هم بیاورم و به بحث خاتمه دهم، از طرف دیگر شرم حضور و سختی برخورد تند و ناراحتکننده با طرف باعث میشود که در توقف بحث تعلل روا...
البته واضح و مبرهن است که هر فعلی ابتدایی دارد و انتهایی. آغازی دارد و پایانی اما نکته بینی این بداهت آن است که این دو مفهوم در شکلهای مختلف و برای افراد مختلف، متفاوت میشود. فرض کنیم مثلا ابتدا و انتهای یک پروژه؛ شروع آن کجاست و پایانش کدام است؟ فیالمثل شرکتی را مفروض بگیرید که از بد حادثه قرار...
صورت مسئله از این قرار است: لازم است برای یکی از پروژههای شرکت در یکی از مناطق اطراف یکی از شهرستانها دو ساختمان ساخته شود. به هم شبیه و به هم نزدیک. بزرگ هم نیستند. نقشهها مثل هم، مصالح شبیه، معماریها مشابه، همهجوره راهدست که یک نفر اجرایشان کند یا خرید عمده مصالح و ملزومات و...
بنده احتمال قریببهیقین میدهم که همگان شاهد یک همچو چیزی بوده باشند. یک کارشناس خیلی مهم یا یک مسئول سطح بالایی را به تلویزیون فراخواندهاند. قرار است در باب یک مسئله بسیار مهم سیاسی، اجتماعی یا مثلا زیستمحیطی صحبت کند. استثنائا تعداد زیادی از تماشاگران عزیز و بینندگان جان! هم خیلی مشتاق شنی...
- به به، آقای مدیر عزیز، آقا ما ارادت داریم، آقا ما بدون شیرینی هم شمارو به عنوان رییس قبول داشتیم قربان، چی هست این شیرینی حالا؟...
- خب باشه، حالا فهمیدیم شما مدیری، رییسی، دست شما درد نکنه، حالا هی شیرینی بدین یهو یکی یادش نره مثلا یه جور دیگه صداتون کنه، باشه حالا...
- مرسی، دستتون درد نکنه، شیر...
به همراه رییس و دو نفر دیگر از مدیران گروههای تخصصی شرکت در یک صف روی مبلهایی با پایههای خیلی کوتاه نشستهایم.
رییس: رسما در وضعیت درازکش به سر میبریما! فکر کنم شماها بدتون نیاد یه همچین نشستنگاههایی بهتون بدیم تو شرکت، نه؟ راحتتر میخوابین دیگه، بد میگم؟ نه، ب...
آدم جوان است و جاهل، و جایزالخطاست، یک اوقاتی یک خبطی میکند دیگر. اشتباهی شد. یک جفت از این نفرات خدوم مشغول در بخش متبوع را جهت تبلیغ خدمات ارائه شده بخش فرستادیم در دل یکی از سازمانهای بزرگ و پرهیمنه کارفرمایی. قبل از ارسال این دو موجود به مدت یک هفته آزگار هر روز بعد از وقت اداری جلسات فوقالع...
پدیده لقی است. مذبذب است. تکلیف انسان را روشن نمیکند. هیچکس اسم آن را رشوه یا زیرمیزی یا چیز ناخوشایند دیگری نمیگذارد. دیدگاه رسمی آن است که علیالقاعده کسی نباید از دریافت آن خوشحال یا از عدم دریافتش ناراحت شود، اما ظاهر امر کاملا برعکس است. بازار آن هر ساله گرم میشود: عیدی. طبعا منظور عید...
- ببخشیدا خانم مهندس، خیلی معذرت میخوام، ولی بفرمایین خب من اون مدرک دانشگاهیمو یهجوری تنظیم کنم، قرار بدم دقیقا توی آکس کوزه قرار بگیره میگن خوب آب خنک نگه میداره، بالاخره یکی میبینین تشنهاش میشه، آب میخواد، چطوره؟
نطق درخشان فوق را انجام میدهم و میزنم...
غروب امروز
من نمیدونم جوون، به هر حال این مدارکو تا 8 صبح فردا خواسته، باید بفرستیم، نمیتونم بهش بگم نمیفرستم... نه میتونم بگم، نمیخوام بگم نمیفرستم. تقصیر این بچهاس، اینم که نفر خودته. صدبار بهتون گفتم دیگه، نگفتم؟ ها؟ گفتم یا نه؟ - چیو گفتین رییس جان؟- صدبار گفتم این آدم&zw...
یکی از شورشهای بزرگی که اینجانب در آن شرکت داشتم قضیهای بود به نام غائله سفته. ماجرا از این قرار بود که در آن دوران یکی از فناوریهای جدید مربوط به کار تخصصی شرکت ما داشت برای نخستینبار وارد کشور میشد و بازار دوره آموزشی این فناوری جدید در چند کشور اروپایی خیلی گرم بود. همینطور گروگر،...
قرار است یکی از مدیران ارشد کارفرما در رأس هیاتی بلندپایه برای یک جلسه مهم به شرکت ما بیایند. قطعهسازان و پیمانکاران جزء، نمایندگان مشاور و نمایندگان شرکت متبوع ما (بنده، رییس، رییسرییس، رییسرییس...) همگی در جلسه حاضر هستیم. دستهجمعی به فرم تابلوی شام آخر یک طرف میز جلسه را اشغال کرده و جناح دیگ...