استرس یک حس جهانی و بدون مرز است. تجربهای که بخشی از ذات هر انسان به شمار میآید. استرس پدیدهای است که روانشناسان وجود آن را ضروری میدانند، اما همواره مردم را تشویق به از بین بردنش میکنند. وجود استرس بهذات بسیار ارزشمند است و تعهد افراد به انجام کارهای گوناگون را در زندگی افزایش میدهد اما اگر همین استرس به بیراهه برود، فرد را از کار و زندگی میاندازد. استرس زیاد میتواند برای سلامت افراد هم بهشدت زیانآور باشد. مشکلات جسمی و از آن بالاتر و مهمتر، مشکلات روحی نتیجه استرسهای بالا و افسارگسیخته است.
سطح استرس در زندگی مردم نسل حاضر بسیار بیشتر از گذشته است. شکل و سبک زندگی ما با پیشینیان تفاوتهای آشکاری دارد. پیشرفتهای زندگی بشر با بالا رفتن سطح استرس رابطه مستقیمی دارد، بهطوریکه کنترل استرس این روزها به یکی از بایدهای بیشتر مردم در سراسر جهان تبدیل شده است. مردم نسل حاضر بسیار زیاد به دنبال یادگیری راههای مهار استرسهای نابودکننده هستند تا بتوانند زندگی پاکیزه و به دور از کدری روزگار داشته باشند. در این میان اما سالهاست سوء برداشتها و کجفهمیهایی درباره کنترل استرس وجود دارد؛ اشتباههایی که در مسیر مدیریت استرس مشکلات بسیاری ایجاد میکند. این سوءبرداشتها گاهی نهتنها استرس را کم نمیکند بلکه باعث افزایش آن هم میشود. در گزارش پیشرو از باورهای غلطی میگوییم که در ذهن مردم نهادینه شدهاند؛ باورهایی که نزد مردم بسیاری در سراسر دنیا وجود دارد و از میان رفتنشان به گذر زمان و آموزش نیاز دارد:
مدیریت استرس یعنی استرس را به هر قیمتی کلا از زندگیتان حذف کنید
بسیار هستند مردمی که تصور میکنند مدیریت استرس همپایه حذف تمام آن چیزهایی است که احساس میکنیم به ما استرس وارد میکنند. درست است، حذف عناصر استرسزا برای رهایی از استرسهای مخرب ضروری است اما همه ماجرا و هدف نهایی نیست. حذف استرس، به طور کامل نه ممکن و نه مطلوب است. از بین بردن همه استرسهای عالم از فرد انسانی بیخیال و بیتفاوت به تمام معنا میسازد. وجود و حضور چنین فردی در یک جامعه تنها به درد مصرف اکسیژن و تولید دیاکسیدکربن میخورد!
واقعیت این است که استرس باید در سطحی معین در زندگی همه ما وجود داشته باشد تا بتوانیم از فرصتها بهینه استفاده کنیم. همه ما برای رشد و پیشرفت در زندگی با چالشهایی مواجه هستیم. مواجهه با چالش استرس ایجاد میکند. چنین استرسی به ما کمک میکند تا با قدرت، انگیزه و تعهد بیشتری مبارزه با چالش را به سرانجام برسانیم. در نهایت بر خلاف تصور عامه مردم داشتن استرس نهتنها بد نیست که در سطوحی ضروری هم هست. در واقع هر چه تلاش شما برای پیشرفت و بالندگی بیشتر باشد، آغوشتان برای استقبال از استرس هم باید بازتر باشد پس بپذیرید که استرس بخشی از زندگی شماست؛ عاملی که میتوانید با آن دوست باشید و از مزیتها و خوبیهایش استفاده کنید.
نگرشتان را درست کنید،استرس با پای خودش میرود
باور بسیاری از مردم این است که میان افرادی که آرامش در زندگیشان برقرار است با افراد استرسی تنها یک تفاوت عمده وجود دارد و آن نگرش درست افراد آرام است. کتابها و کارشناسان بسیاری از این ایده دفاع میکنند. باور آنها این است که نگرش درست استرس را از بین میبرد فارغ از اینکه تعریف «نگرش درست» از نظر این کتابها و کارشناسان چیست، باید گفت استرس درست مانند انرژی از بین نمیرود بلکه فقط از حالتی به حالت دیگر انتقال مییابد.
تغییر نگرش میتواند رویدادی بس ارزشمند و عزیز باشد. این تغییر میتواند سطح استرس را دچار تغییر و تحولهای اساسی کند، اما لزوما باعث از بین رفتن استرس نمیشود حتی اگر نتیجه دگرگونی در نگرش، پیروزی بر استرس باشد، حتی اگر نگرش تغییریافته بهترین و عالیترین نگرش دنیا باشد، باز هم گاهی در زندگی موقعیتهایی پیش میآید که حس استرس وجود یک فرد را فرامیگیرد. این به ظاهر نگرش درست باعث میشود ارزیابیهای ما از خودمان درست از آب درنیاید؛ به این معنا که در موقعیتی که استرس بر ما حاکم شده نمیتوانیم بهترین خود را ارائه دهیم و همین امر منجر به ارزیابیهای غلط و ایجاد استرسهای بیشتر میشود!
تکنیکهای از بین بردن استرس،آن را ناکار میکند
تکنیکها و مهارتهایی چون انرژی مثبت، ورزشهای مختلف و مدیتیشن میتواند استرس را به حداقل برساند اما هرگز آن را به طور کامل از بین نمیبرد. یکی از بدیهای این باور این است که اگر به هر دلیلی چنین تکنیکهایی نتواند پاسخگوی نیاز شخص باشد، او بهسادگی این کارها را کنار میگذارد و به این ترتیب استرس نهتنها از بین نمیرود بلکه بیشتر و بیشتر هم میشود. به یاد داشته باشید که استرس بهصورت صد در صد از بین نمیرود. میتوان با کارها و تکنیکهای گوناگون آن را کم کرد یا به حداقل رساند اما نمیتوان و نباید آن را از بین برد. استرس هم میتواند دوستداشتنی باشد به شرط اینکه در یک سطح مشخص آن را کنترل کنیم. پس با استرستان دوست باشید به جای اینکه تلاش کنید تیشه به ریشهاش بزنید.