بهار سال 2009 بود که خانم ارین بالوغ با داشتن دو فرزند و انواع کارها و گرفتاریها به ذهنش رسیدکه کارآفرین شود. داستان از آنجا شروع شد که او در میان همه گرفتاریهایش برای انجام کارهایی چون سشوار کشیدن دچار مشکل میشد. دستشویی آنها برای شستن دستها بسیار ایده آل بود اما جایی برای وسایلی چون سشوار یا لوازم آرایشی و بهداشتی نداشت. همین امر باعث میشد او برای حاضر شدن و رفتن به محل کار دچار مشکل شود.
شروع کارآفرینی
ارین چند راه را برای حل مشکلش با سشوار امتحان کرد اما هیچکدام جواب نداد. در نهایت تصمیم گرفت خودش دست به کار شده و وسیلهای بسازد که با گرفتن کمترین جا بیشتری کارایی را داشته باشد. این آغاز راه کارآفرین شدن این مادر بود. نتیجه این فکر وسیلهای شد که آن را Hot Iron Holster میخوانند. این وسیله جالب به جایی مثل دستشویی آویزان میشود. وسایلی چون سشوار، شامپو و سایر لوازم آرایشی و بهداشتی را در آن قرار میدهند. خط تولید این وسیله جالب، اکنون در حال تولید محصولاتی است که بهجزییات بیشتری توجه کرده است. مثلاً محصولات جدید زیباتر از گذشته طراحی شده و فضای داخلیشان بیشتر است. همچنین این کارآفرین به دنبال ساختن وسایل دیگری است که در سایر بخشهای خانه هم بتوان از آنها استفاده کرد. این وسیله پس از تولید به فروشگاههای لوازم خانگی، عرضهکنندگان لوازم آرایشی و بهداشتی، آرایشگاهها و چشمههای آب گرم عرضه شد. اکنون این محصول به 16کشور صادر میشود.
تبدیل ایدهها به واقعیت
روز عادی خانم بالوغ که زمانی پرستار اورژانس بود اکنون مثل یک کارآفرین به شب میرسد. او پس از مدتی تلاش موفق شد همسرش را راضی کند که بهصورت تمام وقت در این کسب وکار مشغول به کار شود. چراکه معتقد بود تجربه او در مدیریت پروژه از تجربه خودش در پرستاری بسیار بیشتر به درد این کار تازه میخورد. خانم بالوغ درباره کار خود و همسرش در کسب وکار تازه چنین میگوید: «همسرم فعالیتهای روزانه را سر و سامان میدهد و من بخش توسعه محصولات تازه را مدیریت میکنم. ما سه فرزند 7، 4 و 2ساله داریم و طبیعتا سرمان بسیار شلوغ است!»
خانم بالوغ عاشق این است که ایدههای اولیه را به واقعیت تبدیل کند. او حتی این توانایی را دارد که در ذهنش آنچه را میخواهد به واقعیت تبدیل و کاملاً مجسم کند. اما به هر حال اگر بخواهد ایدهای را واقعاً به واقعیت تبدیل کند باید یک مدل یا طرح اولیه برای آن دست و پا کند. او بهعنوان یک کارآفرین از کسانی که دلشان میخواهد کارآفرین شوند، میخواهد سختکوشی، پایداری، کمک گرفتن از کاربلدها، مغرور نشدن، پذیرش بازخوردها برای پیشرفت، مثبتاندیشی و خلاق ماندن را فراموش نکنند.
شکستهایش کم نبوده
زندگی کارآفرینانه او البته بدون مانع و شکست نبوده است. او درباره یکی از موانع سر راهش چنین میگوید: «یکی از بزرگترین موانع کار من زمانی بود که تلاش میکردم از وزن نمونه اولیه کار کم شود. بعد از تلاشهایی به بنبست خوردم و از کارخانه تولیدکننده کمک خواستم. تولیدکننده چندان انگیزهای در این باره نداشت چون تا زمانی که من سفارشی نداشتم، پولی به جیبش نمیرفت. ایمیلی از جانب سرمایهگذار و تولیدکننده دریافت کردم که میگفت دیگر نمیتوانند برای این ایده صبر کنند و از من خواسته بودند اگر راهحلی دارم با آنها تماس بگیرم.
هم خود ایمیل ناامیدکننده بود و هم زمانی که آن را دریافت کردم. تنها دو هفته از تولد فرزند سومم که نارس بهدنیا آمده بود، میگذشت و خلاصه اوضاع درهم پیچیدهای بود. آنجا بود که متوجه شدم هیچکس به جز خود من نمیتواند مشکلم را حل کند. بنابراین تلاش کردم بیشتر در موضوع دقیق شده و راهحل را بیابم. وقتی پسرم سلامت خود را بهدست آورد، تصمیم گرفتم تمام راهها و فرمولهای ممکن برای رفع این مشکل را امتحان کنم و سرانجام به فرمول نهایی رسیدم.» او با وجودی که میداند تکراری است اما به خانمهای کارآفرین توصیه میکند محکم باشند و پا پس نکشند. یکی از شیرینترین تعریفهایی که پس از راهاندازی کسبوکارم شنیدم تحسین شدن به خاطر عملی کردن ایدهام بود.
تحقق رویاهای کودکی
خانم بالوغ وقتی بچه بود تعدادی کتاب صوتی وجود داشت که درباره انسانهای مهم تاریخ صحبت میکردند. او خوب به یاد دارد که در آن زمان بارها و بارها به داستانهای دو نفر گوش داده است، یکی بنجامین فرانکلین و دیگری والت دیزنی. او همیشه فکر میکرده که روزی شبیه یکی از این دو نفر میشود. خانم بالوغ بزرگترین سرمایهاش را تا به امروز خانوادهاش میداند. او به کودکانش عشق میورزد و معتقد است وجود آنها باعث شده که بتواند میان کار و زندگیاش توازن ایجاد کند.