اگر به کمی بیش از 25 سال پیش برگردیم، نابرابری میان خانمها و آقایان بهشدت آشکار و هویدا بود، از کلاسهای دانشگاه و محل کار گرفته تا در خانهها و بین خانوادهها. در واقع روزگاری نه چندان دور خانمها با موانع بزرگی در راه رسیدن به موقعیتهایی مشابه با مردان مواجه بودند. از آن پس اما زندگی زنان و دختران در سراسر دنیا با پستی و بلندی بسیار در همه جنبهها بهتر شده است. در بسیاری از کشورها، توسعهیافته و در حال توسعه، خانمها دلشان تحصیلات بالاتر، زندگی طولانیتر، شغلهای بهتر و دستیابی به حقوق و حمایتهای بیشتر میخواهد.
اما فاصلههای زیاد جنسیتی همچنان پابرجاست. زنان و دختران در بسیاری از کشورهای فقیر و سطح متوسط به نسبت مردان و پسران بیشتر در خطر مرگ هستند. خانمها کمتر از آقایان درآمد دارند و از نظر اقتصادی در جای جای دنیا بازدهی کمتری نسبت به مردان دارند. خانمها همچنین فرصت کمتری برای شکل دادن به زندگی و گرفتن تصمیمهای مهم نسبت به آقایان دارند.براساس گزارش بانک جهانی در سال 2012 پرکردن فاصله میان عدالت جنسیتی و توسعه در دو بخش توسعه و سیاستگذاری معنا پیدا میکند. هرچه عدالت جنسیتی بیشتر باشد، بازدهی اقتصادی نیز بالاتر خواهد رفت، دستاوردها برای نسل آینده بیشتر میشود و سیاستگذاری و وضع قانون بیشتر نمایان میشود.
بسیاری از نابرابریها حتی با توسعه کشورها هم از میان برداشته نمیشود. این نوع نابرابریها نیازمند عزم عمومی پایدار و متمرکز است. رهاورد سیاستهای درست، توسعه پایدار خواهد بود. البته اگر تمرکز این سیاستها بر از میان برداشتن نابرابریهای جنسیتی همیشگی، با هدف ایجاد رفاه بیشتر باشد. برای اثربخشی این اقدامات باید دلایل نابرابری را بدون غفلت از سیاستهای اقتصادی داخلی بررسی کرد.
پیشرفت چندگانه
هریک از جنبههای عدالت جنسیتی، دسترسی به آموزش و خدمات بهداشتی، فرصتهای اقتصادی و شنیدهشدن در خانواده و جامعه، یک الگوی چندگانه از تغییر را در طول 25 سال گذشته تجربه کرده است. در برخی حوزهها از جمله آموزش دیگر نابرابری جنسیتی وجود ندارد اما همچنان سرعت پیشرفت برای قشر فرودست پایینتر است، تازه اگر مشکلات مربوط به قومیتها را در نظر نگیریم. در حوزههای دیگر اما روند کم شدن فاصله نابرابریهای جنسیتی کند است، حتی در میان خانمهای ثروتمند و در کشورهایی که به سرعت پیشرفت کردهاند. برای نمونه در تمامی کشورها فارغ از فقر و ثروت، خانمها به طور کلی مشارکت کمتری در صحنه رسمی سیاست بهویژه در سطوح بالا دارند.
عدالت جنسیتی و توسعه
عدالت جنسیتی در سه مسیر اصلی خود را نشان میدهد: اول، وجود زنانی که 40درصد کل نیروی کار و بیش از نیمی از دانشجویان جهان را تشکیل میدهند، بر افزایش بازدهی کلی اقتصاد در دنیا تاثیرگذار خواهد بود، البته اگر از استعداد و مهارت این زنان به درستی و به طور کامل استفاده شود. دوم، کنترل جامعتر بر خانه و زندگی، چه از مسیر درآمدزایی و چه از راه تبادل پول، میتواند با تغییر الگوهای هزینهای وضع و اوضاع یک خانواده و در سطح بالاتر یک کشور را بهبود بخشد. سوم، توانمندسازی زنان در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میتواند انتخاب سیاستها و نوع وضع قوانین را تغییر دهد.
سیاستها باید چگونه باشد؟
سیاستگذاران برای تحقق عدالت جنسیتی باید بر پنج اولویت مهم تمرکز کنند. کاهش مرگ و میر بیش از اندازه زنان و دختران: توجه بیشتر به سلامت دختران، از آموزش مردم جهان درباره پرهیز از سقط جنین دختران تا دسترسی آنان به آب آشامیدنی سالم میتواند در دایره این فعالیتها قرار گیرد. حذف نارساییهای باقیمانده جنسیتی در حوزه آموزش: فقر، نگاه قومی و قبیلهای یا شرایط جغرافیایی باید ریشهکن شود، چراکه نخستین قربانیان آموزش در این شرایط دختران هستند. مثلا در افغانستان اگر مدرسه دور از خانه باشد، بهویژه در مناطق روستایی، دخترها از آموزش محروم میمانند. اتفاقی که در گوشه گوشه هر یک از کشورهای در حال توسعه میتواند رخ دهد.
افزایش دسترسی زنان به فرصتهای اقتصادی و در نتیجه درآمدهای بیشتر و بازدهی بالاتر: برای رسیدن به آرزوی حقوق و درآمد مساوی زنان و مردان به سیاستهای چندگانه نیاز است. آزادسازی وقت و زمان زنان به منظور کار کردن در بیرون از خانه مثل آنچه در کلمبیا بهعنوان یارانه برای مراقبت از کودکان داده میشود، بهتر کردن اوضاع زنان از نظر دسترسی به اعتبارات مالی مثل آنچه در بنگلادش وجود دارد و اطمینانسازی در زمینه دسترسی به منابع کارآمد مثل آنچه در اتیوپی اجرا میشود از جمله سیاستهایی است که در کنار هم میتواند زنان را به سطوح بالاتری از درآمد و فرصتهای اقتصادی برساند.
دادن حق چانهزنی و فرصت شنیده شدن صدای زنان در خانه و جامعه در نسبتی برابر با مردان: برای رسیدن به این هدف سیاستهایی باید اتخاد شود که هنجارها و باورهای غلط موجود را هدف بگیرند. در این مسیر همچنین دسترسی خانمها به فرصتهای اقتصادی، چارچوبهای قانونی و آموزش زنان هم میتواند موثر باشد. یکی از بهترین راهها در این زمینه دادن حق مالکیت بیشتر به زنان است.
محدودسازی انتقال باورهای مربوط به نابرابری جنسیتی از نسلی به نسل دیگر: در این مسیر نیز باید جوانان و کسانی را که به سن بلوغ رسیدهاند متوجه این واقعیت کرد که هیچ جنسی بر دیگری برتری ندارد و زنان نیز میتوانند به مانند مردان به جایگاههای بالای اجتماعی و اقتصادی دست یابند. در این زمان است که مهارتها شکل میگیرد، فرصتهای اقتصادی پدید میآیند و افراد میتوانند از دیگران برای انجام کارهای گوناگون الهام بگیرند.