پس از رهایی از زندان دیگر پذیرای هیچ شغل دولتی نشدم و با وجود اینکه از سال 1304 تا 1325 با سمتهای گوناگون در خدمت دولت کارهای بسیاری انجام داده بودم، به فرزندان خود توصیه کردم در هیچ شرایطی تن به کارمندی دولت ندهند. در این زمان بود که پیشنهاد آقای علی اردکانی را برای همکاری پذیرفتم.
آقای اردکانی صاحب موسسه «آبیار کشور» بود. موسسهای که کارش حفر چاههای نیمه عمیق و عمیق و نصب پمپ در آنها بود. من که مدت سه سال ریاست اداره پخش آب و لولهکشی شهر را به عهده داشتم و با مشکلات فراوان ناشی از بیآبی و کمآبی روبهرو و به اثرات زیانبار آن به خوبی آگاه بودم، این کار به مذاقم خوش آمد و زمانی نگذشت که تصمیم به گسترش موسسه «آبیار کشور» گرفتم.
اعتماد داشتم قسمت زیادی از نقاط این مرز و بوم نیاز به استفاده از آبهای تحتالارضی دارد و با دستیابی به آبهای زیرزمینی تا حد زیادی مسئله کمآبی این سرزمین خشک و کمباران قابل حل میشود و با این اعتقاد تصمیم گرفتم برای کسب اطلاعات بیشتر و آشنا شدن با تکنولوژی جدیدتر در این راستا سفری به ایالات متحده امریکا داشته باشم.
جهت اجرای این تصمیم به دیدار زندهیاد دکتر محمد مصدق رفتم. موضوع را با ایشان در میان گذاشتم که بسیار مورد تشویق قرار گرفتم و آن جناب دستور داد تا تسهیلاتی برای این سفر فراهم شود. آنگاه به دعوت شرکت جانستون پمپ کمپانی به امریکا رفتم.
هنگام اقامت در امریکا مطالعات دامنهداری در این زمینه انجام دادم و با دانش و آگاهی و تخصص اعجاببرانگیزی به ایران بازگشتم و پس از مراجعت با دیدن کارخانههای ساخت لوله و پمپ و کارگران بسیاری که در آنجا کار میکردند به این فکر افتادم که چقدر ثمربخش است اگر از امریکا یا از هر کشور دیگری مواد اولیه وارد شود تا ساخت لوله و برخی قطعات پمپ در ایران امکانپذیر شود تا ضمن ایجاد شغل برای کارگران ایرانی و دریافت دستمزدهای مناسب برای این طبقه زحمتکش، ارز کمتری هم از مملکت خارج شود و در همین سفر بود که با مشاهده آشپزخانههای تمیز و بیدود و و بوی امریکایی و اجاقها و فرهایی که با حرارت گاز کار میکردند، فورا به یاد آن شعلههایی افتادم که از چاههای نفت سر به آسمان کشیده و بیهوده و بیمصرف از بین میرفت.
در همان هنگام که افکارم به شدت متوجه بیرون آوردن آب از دل زمین و حل مسئله کمآبی کشور بود، اندیشه استفاده از گاز هم ذهنم را به خود مشغول میداشت. به محض رسیدن به کشور به ملاقات زندهیاد مرحوم دکتر مصدق رفتم و پس از ارائه گزارشی از سفر، از نقشه خود راجع به ساخت لوله و قطعات پمپ، ایشان را مطلع ساختم.
آن مرد وطندوست و طالب آبادانی ایران من را به این کار تشویق کرد. در مسیر ادامه کار نامهای به ایشان نوشتم و راجع به تجدیدنظر در تعرفه گمرکی از او کمک خواستم. ایشان هم فورا دستوراتی داد اما متاسفانه در آن زمان این طرح عملی نشد.
ادامه دارد...