پیش از آنکه به تاثیر نمایشگاه کتاب در اقتصاد نشر بپردازیم، باید این موضوع را مورد توجه قرار دهیم که آیا این رویداد نمایشگاه است یا فروشگاه؟ به نظر من این رویداد یک فروشگاه کتاب است اما به نام کتاب و به کام بسیاری از مشاغل دیگر. متاسفانه این موضوع موجب شده که نمایشگاه کتاب به یک شبهمحل تفریح و تفرج برای عدهای تبدیل شود و این موضوع بسیار نامطلوب است که علت عمده آن نیز معضلات فرهنگی موجود در جامعه است.در حال حاضر سرانه مطالعه در ایران دو دقیقه در روز به ازای هر نفر است و این بدان معناست که بسیاری از ایرانیها مطالعه نمیکنند. این در حالی است که نمایشگاه بینالمللی کتاب ترغیب به مطالعه را افزایش نخواهد داد. این موضوع ره به بیراهه رفتن است که تصور کنیم قطعا در مقابل خرید کتاب، مطالعه هم اتفاق میافتد. زیرا مردم علاقهای به مطالعه ندارند و این موضوع موجب شده تیراژ کتاب به شکل اسفباری کاهش یابد.
نکته دیگر این است که مردم به محل توزیع کتاب دسترسی ندارند و شاید اگر کتاب را میدیدند، میخریدند. اعتقاد برخی این است که کتاب گران شده و مردم این کالا را نمیخرند و از همین رو مشکلات جدی در اقتصاد نشر به وجود آمده است. البته اگر این استدلال صحیح باشد، باید کتابخانهها مملو از کتابخوان باشد اما همانطور که میدانید این اتفاق رخ نداده است.در واقع فرهنگ مطالعه زمانی شکل میگیرد و تقویت میشود که مردم علاقه به دانستن داشته باشند و ملتی که احساس کند تقریبا همه چیز را میداند، دیگر مطالعه نخواهد کرد و این اتفاق است که در جامعه ما رخ داده است.
به نظر میرسد یکی از دلایل اصلی این موضوع، غفلت در نظام آموزشی کشور ماست. درنظام آموزشی کشور ما بستر مطالعه فراهم نیست و این نظام چنان پوسیده و قدیمی است که در آن فقط کتابها تغییر میکند اما نگاهها عوض نمیشود.متاسفانه به دلیل ضعفهای موجود در نظام آموزشی کشور ما، بسیاری از کودکان از همان ابتدا به نوعی از کتابهای درسی منزجر میشوند و برای همیشه مطالعه را کنار میگذارند. نگاه آزمونمحور هم که از ابتدای دوره متوسطه در مدارس وجود دارد، عامل دیگری است که موجب بیعلاقه شدن نوجوانان به مطالعه میشود و به نوعی سبب میشود که مطالعه و دانستن ارزش نباشد.
این در حالی است که اگر کودکان و نوجوانان مطالعه کتاب را کنار نمیگذاشتند، جامعه ما وضعیت بسیار بهتری نسبت به شرایط فعلی داشت. در این میان موضوع دیگر این است که سیاستگذاری حوزه فرهنگ و نشر توسط فرهیختگان انجام نمیشود و متولیان امور جایگاه فرهیختگان را گرفتهاند. این در حالی است که یک محصول فرهنگی مانند کتاب در نتیجه تعامل مدیران دولتی و فرهیختگان منتشر میشود. زمانی که مجموعه این عوامل را کنار یکدیگر میگذاریم، متوجه میشویم تاثیر اندک نمایشگاه کتاب در اقتصاد نشر ناشی از نبود نگاه فرهنگی است. اینجاست که نمایشگاه به نام کتاب و به کام دیگر مشاغلی میشود که در حاشیه نمایشگاه مشغول فعالیت هستند. به همین دلیل فردی که در حاشیه نمایشگاه مواد غذایی و آشامیدنی میفروشد، اقتصاد بهتری از ناشرانی دارد که صدها کتاب را برای عرضه به نمایشگاه آوردهاند.
این نکته را نیز باید متذکر شد که ناشران قوی در اغلب موارد اقتصاد خوبی دارند و توانستهاند با دایر کردن فروشگاه و شبکه پخش، کتابهای خود را به فروش برسانند و قاعدتا در زمان برگزاری نمایشگاه کتاب نیز فروش خوبی دارند، اما ناشران ضعیف چنین وضعیتی ندارند و فقط در نمایشگاه حضور پیدا میکنند تا نقدینگی اندکی را کسب کنند.در واقع از این جهت مشکلات جدی در اقتصاد نشر وجود دارد که شبکه توزیع قابل قبولی در کتاب به وجود نیامده است. در حالی که سلیقه و ذائقه مردم تغییر کرده اما کتابفروشیها به همان شکل سنتی اقدام به عرضه کتاب میکنند و طبیعی است که چنین سیستمی نمیتواند پاسخگو باشد. در مجموع به نظر میرسد باید یک آسیبشناسی دقیق در حوزه فرهنگ و نشر انجام شود و پس از این آسیبشناسی، دوباره یک طرحریزی با حضور فرهیختگان، مولفان و ناشران صورت گیرد.
* مدیرمسئول انتشارات رشد