لیزا میور، بانوی فعال محیطزیست، کارآفرین و مادری است که توانسته با یک شرکت موفق بستنیسازی سبز (هوادار محیطزیست) در نیویورک راه شیرین خود را به سوی موفقیت باز کند. شرکت بستنیسازی او تنها به ارائه بستنیهای تازه با طعمهای دلپذیر محلی بسنده نکرده و به دنبال تاثیرگذاری مثبت در جامعه است. میور میخواهد ردی مثبت از خود به جای بگذارد تا حتی بعد از خودش نیز الگویی که ایجاد کرده، الهامبخش دیگران در راهاندازی کسب وکارهایی باشد که نه تنها درآمدزایی را نصیب مخترع خود میکنند بلکه به نوعی هوادار محیط زیست هم هستند.
شروع سبز یک کسب وکار
بستنی فروشی او یک کسب وکار خرد دارای گواهینامه سبز است که در مقیاس صنعتی بستنیهایی با استفاده از منابع محلی میسازد. خانم میور 20 سال مددکار اجتماعی بود و به نوجوانان قربانی آسیبهای اجتماعی و خانوادههایشان مشاوره میداد. او اگرچه ازدواج کرد و فرزندی هم به دنیا آورد اما از همسرش جدا شد. پس از جدایی مادر سرپرست خانواری بود که باید به دنبال کار تماموقت میگشت. اینکه ایده کسب وکارش از کجا آمده و چگونه رشد کرد داستان جذابی دارد که در ادامه میخوانید.
یک روز وقتی دید بستنیفروشی محلشان تعطیل شده، جرقه اولیه ایده بستنیفروشی یا بستنیسازی در ذهنش زده شد و فکر و ذکرش این شد که چطور میتواند این شرایط را تغییر دهد و بستنیفروشی را مال خود کند. یکبار ایدهاش را با یک صاحب کسب وکار محلی درمیان گذاشت و او این سوال را از لیزا پرسید: «آیا متوجه تفاوت میان ایدههای خودت و من هستی؟» پاسخ لیزا منفی بود و همین شد که عزمش را جزم کرد تا ایده خود را عملی کرده و تفاوت مدنظر دوست صاحب کسب وکار را از میان ببرد. او «خوک آبی» را در مارس 2010 خرید و در ماه مه بازگشایی کرد، آن هم در حالی که هرگز تا قبل از آن بستنی درست نکرده بود!
او درباره اینکه آیا چالش مشترکی میان خانمهای صاحب کسبوکار و کارآفرینان وجود دارد چنین میگوید: «من یک گروه کوچک برای حمایت از خانمهای کارآفرین راه انداختم که ماهانه در یک کافیشاپ دور هم جمع میشویم و به تبادل نظر میپردازیم این گروه با تنها سهنفر کارش را آغاز کرد اما به مرور تعدادش بیشتر و بیشتر شد. یکی از چالشهای مشترک میان تمام این خانمها چگونگی برخورد با تقاضاهای خانواده و کسبوکار و راهکارهایی برای کم کردن وظایفی بود که بر دوش خانمها بود.
غرورانگیزترین لحظه زندگی
غرورانگیزترین لحظه زندگی خانم میور وقتی بود که حس کرد اثر مثبتی بر دختر 12سالهاش گذاشته است. دختر خانم میور با ریاضی مشکلات زیادی داشت و حتی کارش به اشک و آه هم کشیده شده بود! اما وقتی کنار مادرش شروع به کار کردن در بستنیفروشی کرد، اعتماد به نفسش بیشتر شد. این اعتماد به نفس به جایی رسیدکه او را به صندلی صندوقداری آن هم در یک عصر یکشنبه شلوغ رساند. «دیدن او در این جایگاه مرا بسیار دلگرم کرد. او با کاری روبهرو شده و در حال انجامش بود که از آن وحشت داشت. با ریاضی! میدانستم که تلاشهای سختکوشانه من به او درس پیشرفت و موفقیت داده است.»
چرا پایداری و پابرجایی؟
خانم میور که همواره یک دوستدار محیطزیست بوده است پابرجایی و ثابتقدمی را همیشه اصل زندگیاش میداند. از نظر او در صنایع غذایی ثابت قدمی یعنی تولید موادغذایی تا حد امکان با ترکیبات محلی. اگر فصل ماده اولیهای نباشد آنها هم از فروش مواد درست شده از آن اجتناب میکنند. مثلا بستنی توتفرنگی در این کسبوکار فقط در ماه ژوئن و بستنی هلو تنها در ماه آگوست فروخته میشود. شیوه کسبوکار خانم میور هم همینطور است. آنها شیشههای پنجرهها را با سرکه و آب میشویند. انواع توتها و گیاهان را در باغ پشتی فروشگاه کشت میکنند. همین کارها و سایر کارهایی از این دست باعث شده تا کسبوکاری سبز داشته باشند.