بازارها به شرکت شخصیت می بخشند

تا به اینجای کار مباحث مختلفی را مطرح و راهکارهای مختلفی را مورد نقد و بررسی قرار داده ایم. حال نوبت ورود به مرحله جدیدی است. در واقع از این به بعد موفقیت شما به عنوان یک مدیر بستگی به توانایی تان در اجرای آنچه تا به حال آموخته اید دارد. اکنون در مرحله ای قرار دارید که عملکردتان مورد نقد و بررسی کارکنان قرار گرفته و با فرهنگ سازی که به منظور ارائه پیشنهادات پرسنل صورت داده اید، بازخوردهای مختلفی را دریافت خواهید کرد.

برخی از این نظرات شامل انتقادهایی اساسی از شیوه مدیریت و دستاورد فعالیت های گوناگون تان خواهد بود. در این زمینه نحوه واکنش تان نسبت به شخص منتقد از اهمیت اساسی برخوردار است. در این ایده تلاش خواهیم کرد اهمیت درک خواسته های سهامداران را سنجیده و مهم تر از همه به بررسی نحوه شخصیت بخشی بازارهای فروش به شرکت ها بپردازیم.

ابتدا بحث اصلی را با یادآوری یک اصل مهم شروع می کنم: «پیش از شروع هر برنامه ریزی ای به خوبی با سهامداران و موقعیت کلی شرکت آشنا شوید.»  این توصیه از معدود مواردی است که در حوزه آکادمیک آموخته و بازتاب عینی اش را در محیط کار مشاهده کرده ام. هر موفقیتی که در زمینه کسب وکار مدنظر دارید، بدون ایجاد شخصیت معتبر برای برندتان قابل دستیابی نخواهد بود. آنچه برای مثال برندی مانند منچستریونایتد را از سایر باشگاه های ورزشی متمایز می کند، صرف نظر کسب افتخارات مختلف، بازار هدفی است که برای خود دست وپا کرده است.

این فرآیند تا پیش از ظهور کسب وکارهای اینترنتی یک پروسه طولانی مدت (10 تا 20) ساله بود. با این حال ظهور کسب وکارهای اینترنتی امکان فراهم سازی بازارهای هدف را به صورت بسیار سریع تر فراهم ساخته است. با این حال باید توجه داشت که به میزان افزایش سرعت برندسازی، فرآیند نابودی برند نیز سرعت خواهد گرفت.

پرسش اساسی در این میان آن است که چگونه شخصیت شرکت مان را از بازارهای هدف کسب کنیم؟ در پاسخ به این سوال در وهله نخست باید اشاره کرد که شخصیت یک برند به صورت انفعالی توسط مشتریان دریافت نمی شود. آنچه از سوی مخاطب دریافت می کنید، دقیقا نتیجه فعالیت هایی است که انجام داده اید. بر این اساس باید توجه داشت که فعالیت های بازاریابی شرکت را براساس یک نظم مشخص سازماندهی کرد تا بتوان به نتیجه دلخواه رسید. در ادامه به بررسی برخی از راهکارهای مؤثر در زمینه کسب موفقیت در تسخیر بازارهای موردنظر خواهیم پرداخت.

1- نخستین اصلی که رعایت آن الزامی است، توانایی اقناع مخاطب است. در واقع شما به عنوان ارائه دهنده یک محصول باید مخاطب را مجاب کنید که ویژگی منحصر به فردی را به ارمغان آورده اید. در اصطلاح به این فرآیند ارزش آفرینی گفته می شود. تکیه اصلی فرآیند ارزش آفرینی روی عیب یابی بازار هدف و تلاش به منظور رفع آن خلأ با استفاده از یک ایده نوین است. با این حال اگر محصول ارائه شده دارای المان مشخص و متمایزی نیست، باید روی سایر موارد از قبیل قیمت و کیفیت سرمایه گذاری کنید. همچنین نقش تبلیغات را نیز در این میان نباید از یاد برد.

2- پایداری اصل دومی است که شکار اهداف را برای تان آسان تر خواهد کرد. این مفهوم را می توان در دو زمینه به کار برد. نخست در مورد استمرار فعالیت شرکت و سپس تداوم فعالیت های بازاریابی و تبلیغاتی. براساس آمارها سالانه حدود 70درصد شرکت های تازه تاسیس ورشکست می شوند.

این در حالی است که نیمی از این شرکت ها در کمتر از شش ماه پس از آغاز فعالیت به این سرانجام دچار شده اند. در این میان اگر می خواهید اعتبار و موقعیتی ممتار برای خود دست وپا کنید، باید به هر طریق ممکن استمرار فعالیت شرکت تان را تضمین کنید. فعالیت گاه به گاه به طور طبیعی به موفقیت و شکست های غیرپایدار و متناوب منجر خواهد شد. با این حال اگر اصلی را که در شماره قبل ذکر کردیم، رعایت نکنید، فعالیت پیوسته  نیز کمک چندانی به شما نخواهد کرد. در واقع اصولی که ذکر می شوند به ترتیب اولویت و سلسله مراتبی بیان شده و دستیابی به نتیجه مطلوب در هر کدام مستلزم رعایت اصل های بالاتر است.

3- ارزیابی و اصلاح فرآیندهای موجود را می توان یکی از نکات موفقیتی قلمداد کرد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه این شیوه به صورت بسیار دقیق در اغلب شرکت های بزرگ دنبال می شود، اما نحوه اجرای آن در کسب وکارهای کوچک و شرکت های تازه تاسیس تفاوتی اساسی با نمونه های آرمانی دارد.

بر این اساس لزوم آنچه ماکس وبر «ثبت رویه ها» می نامد، حس خواهد شد. این مفهوم روی ثبت تمامی عملکردهای یک سازمان اشاره دارد. یکی از نتایج این ثبت دقیق امکان بازبینی فعالیت های انجام شده و سهولت در اصلاح طرح های مختلف سازمان است. موفقیت در انجام این روش بستگی به میزان کارآمدی سیستم بایگانی شرکت ها دارد.