بحران شخصیت انسان ها را نمی سازد، بلکه آن را آشکار می کند. این جمله در هیچ کجا به اندازه دنیای رهبری کسب و کار صادق نیست. روزهای آرامش و رشد آزمون های ساده ای هستند. هر مدیری می تواند در زمانی که نمودارها صعودی و بازار آرام است، یک رهبر خوب به نظر برسد، اما لحظه ای که زنگ خطر به صدا در می آید، یک مشکل پیش بینی نشده تمام برنامه ها را به هم می ریزد و عدم قطعیت مانند مِهی غلیظ همه جا را فرا می گیرد، آنگاه است که بوته آزمایش فراهم می شود.
در این لحظات پرفشار است که شکننده ترین و در عین حال ارزشمندترین دارایی یک رهبر یعنی اعتماد تیمش در معرض ذوب شدن قرار می گیرد. اعتماد مانند یک رشته نازک اما فولادی، تیمی را در میانه آشوب به یکدیگر متصل نگه می دارد. اگر این رشته پاره شود، حتی بهترین استراتژی ها و بااستعدادترین افراد نیز از هم فرو خواهند پاشید.
متاسفانه بسیاری از رهبران درست در همین لحظات حیاتی به صورت غریزی دست به اشتباهاتی می زنند که این اعتماد را به طور جبران ناپذیری از بین می برد. این اشتباهات اغلب از نیت بد نشأت نمی گیرند؛ بلکه ریشه در ترس، فشار و یک درک نادرست از مفهوم رهبری در شرایط سخت دارند. ما در این مقاله به این اشتباهات مرگبار می پردازیم؛ خطاهایی که تفاوت میان یک رهبر الهام بخش و یک مدیر شکست خورده را در زمان توفان، رقم می زنند.
اشتباه اول: گناه سکوت
وقتی بحران رخ می دهد اولین غریزه بسیاری از مدیران عقب نشینی و سکوت است. آنها می گویند: «تا زمانی که تمام اطلاعات را به دست نیاورده ام یا یک راه حل کامل پیدا نکرده ام، بهتر است چیزی نگویم تا باعث ایجاد وحشت نشوم». این یک اشتباه فاجعه بار است. در غیاب ارتباط شفاف از سوی رهبر، یک خلأ اطلاعاتی ایجاد می شود. ذهن انسان، به خصوص ذهن مضطرب این خلأ را با بدترین سناریوهای ممکن پر می کند.
مطلب مرتبط: فرهنگ سازی برای مدیریت بحران در سازمان
سکوت شما به عنوان بی تفاوتی یا بدتر از آن پنهان کاری تفسیر می شود. تیم شما شروع به پچ پچ می کند، شایعات مانند ویروس پخش می شوند و ترس و عدم اطمینان جایگزین بهره وری می گردد. رهبران بزرگ می دانند که در زمان بحران ارتباط بیش از حد بهتر از ارتباط کمتر از حد است. حتی اگر خبر جدیدی ندارید، باید به صورت منظم اعلام حضور کنید. باید بگویید: «ما هنوز در حال بررسی هستیم، اما می خواهم بدانید که ما اینجا هستیم و با تمام توان بر روی این موضوع کار می کنیم». این حضور ساده یک لنگر آرامش در دریای توفانی عدم قطعیت است. در مقابل، سکوت دعوت نامه ای رسمی برای ورود هرج و مرج است.
اشتباه دوم: خوش بینی سمی
اشتباه رایج بعدی تلاش برای رنگ کردن یک تصویر غیرواقعی و بیش از حد خوش بینانه است. رهبری که با لبخندی ساختگی وارد اتاق می شود و در حالی که همه می دانند شرکت با یک مشکل جدی روبه روست، می گوید «جای هیچ نگرانی نیست، همه چیز عالی خواهد بود!» بزرگ ترین توهین را به شعور تیمش کرده است. این رفتار نه تنها الهام بخش نیست، بلکه به شدت اعتماد را از بین می برد.
تیم شما احمق نیست. آنها واقعیت را می بینند و می فهمند. وقتی شما حقیقت را انکار می کنید، آنها به این نتیجه می رسند که یا شما از واقعیت بی خبر هستید (که نشان دهنده بی کفایتی است) یا بدتر از آن، شما عمدا در حال فریب دادن آنها هستید (که نشان دهنده بی صداقتی است). در هر دو حالت اعتبار شما فرو می ریزد.
یک رهبر واقعی میان خوش بینی سمی و امید واقع بینانه تمایز قائل می شود. او چالش ها را به صورت شفاف و صادقانه بیان می کند و می گوید: «ما با یک مشکل جدی روبه رو هستیم و این مسیر، سخت خواهد بود». سپس، با نشان دادن یک برنامه مشخص و تاکید بر نقاط قوت تیم، این امید را ایجاد می کند که «اما من باور دارم که با همکاری یکدیگر، می توانیم از این بحران عبور کنیم». اعتماد، بر پایه حقیقت بنا می شود، حتی اگر آن حقیقت تلخ و دردناک باشد.
مطلب مرتبط: ۱۰ اشتباه مدیران در مواجهه با بحران
اشتباه سوم: کنترل افراطی کارمندان
تحت فشار طبیعی است که یک رهبر بخواهد تمام امور را به صورت ذره بینی کنترل کند. او می خواهد در تمام تصمیم گیری ها دخالت کند، تمام ایمیل ها را چک کند و به تیمش اجازه هیچ حرکتی بدون تایید ندهد. این رفتار، که از ترس از دست دادن کنترل نشأت می گیرد، یک پیام بسیار ویرانگر به تیم ارسال می کند: «من در شرایط سخت، به شما اعتماد ندارم».
این کار نه تنها خلاقیت و حس مسئولیت پذیری را در تیم از بین می برد، بلکه آنها را به مجموعه ای از کارمندان منفعل تبدیل می کند که منتظر دستور بعدی هستند. در زمان بحران، شما بیش از هر زمان دیگری به توانایی، خلاقیت و ابتکار عمل تمام اعضای تیم تان نیاز دارید. یک رهبر بزرگ، به جای آنکه دست های تیمش را ببندد، به آنها قدرت و اختیار بیشتری می دهد. او مرزها و هدف نهایی را مشخص می کند، اما به تخصص افرادش اعتماد می نماید و به آنها اجازه می دهد تا راه حل های خودشان را پیدا کنند. نشان دادن اعتماد در زمان بحران، سریع ترین راه برای دریافت تعهد متقابل است.
اشتباه چهارم: نادیده گرفتن هزینه انسانی
در نهایت، یکی از ظریف ترین اما عمیق ترین اشتباهات تمرکز صرف بر روی جنبه های تجاری بحران و نادیده گرفتن هزینه انسانی آن است. رهبری که در جلسات فقط درباره اعداد، ارقام، سود و زیان صحبت می کند، اما یک بار هم از تیمش نمی پرسد «حال تان چطور است؟ آیا نگران هستید؟» در حال از دست دادن ارتباط قلبی با افرادش است.
بحران برای اعضای تیم شما فقط یک چالش کاری نیست. این یک منبع استرس است که بر زندگی شخصی، خانواده و سلامت روان آنها تاثیر می گذارد. یک رهبر همدل این واقعیت را به رسمیت می شناسد. او فضایی را ایجاد می کند که در آن، صحبت کردن درباره ترس ها و نگرانی ها، نه تنها مجاز، که تشویق نیز می شود.
گاهی اوقات آسیب پذیری و صداقت یک رهبر که می گوید «من هم نگران هستم، اما با هم از پسش برمی آییم» بسیار تاثیرگذارتر از هر استراتژی پیچیده ای است. فراموش نکنید که تیم شما از انسان هایی تشکیل شده است که قبل از هر چیز نیاز دارند احساس کنند که دیده می شوند و به آنها اهمیت داده می شود.
مطلب مرتبط: اصول ایجاد فرهنگ مدیریت بحران در شرکت
سخن پایانی
بحران لحظه نمایش قدرت پوشالی و دستور دادن نیست. بحران لحظه صداقت و انسانیت است. یک تیم در شرایط سخت به دنبال یک ابرقهرمان بی نقص نیست. آنها به دنبال یک رهبر واقعی هستند؛ یک رهبر که حضور دارد، شفاف است، به آنها اعتماد می کند و مهمتر از همه، به یاد دارد که در زیر تمام این فشارها، همه آنها در نهایت انسان هستند.
اعتمادی که در این بوته گداخته شکل می گیرد یا از بین می رود، نه تنها سرنوشت شرکت شما را در آن بحران خاص تعیین می کند، بلکه میراث رهبری شما را برای سال های آینده تعریف خواهد نمود.
منابع: