اواخر دهه 90 میلادی را به یاد بیاورید؛ یک انقلاب تکنولوژیک به نام اینترنت جهان را فرا گرفته بود و تب آن در اوج بود. به نظر می رسید هر کسی با یک ایده و یک پسوند «دات کام» در انتهای نام شرکتش می تواند میلیون ها دلار سرمایه جذب کند. شرکت های رنگارنگی با تبلیغات پرزرق و برق سهام خود را به قیمت های نجومی رساندند، در حالی که مدل کسب و کارشان چیزی جز سوزاندن پول سرمایه گذاران نبود. سپس در سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ زمستان فرا رسید. حباب ترکید. بیش از ۹۰ درصد از این شرکت های اینترنتی نوظهور به معنای واقعی کلمه به صفر رسیدند و نابود شدند، اما آیا این به معنای مرگ اینترنت بود؟ خیر.
این یک پاک سازی دردناک اما ضروری بود. از میان خاکستر آن زمستان غول هایی مانند آمازون و گوگل برخاستند؛ شرکت هایی که نه بر پایه هیاهو که بر پایه ارزش واقعی و حل یک مشکل واقعی بنا شده بودند. امروز ما در حال تماشای یک پژواک دقیق از همان تاریخ در دنیای ارزهای دیجیتال هستیم. ماجرا جالب شد، نه؟
انقراض بزرگ کریپتو در راه است
پیشبینی اینکه ۹۰ درصد از هزاران ارز دیجیتال موجود از بین خواهند رفت یک بدبینی نیست؛ این یک واقع گرایی مبتنی بر اصول بنیادین اقتصاد و تاریخ فناوری است. این مرگ حاصل ترکیبی از سه عامل کشنده است که در حال حاضر در رگ های این اکوسیستم جوان جریان دارد.
مطلب مرتبط: آینده ارزهای دیجیتال: تحولات اقتصادی و چالش های پیش رو
بحران هویت
این بنیادین ترین مسئله ای است که ۹۹ درصد از پروژه های ارز دیجیتال پاسخی برای آن ندارند. یک کسب و کار پایدار یک مشکل واقعی را در دنیای واقعی حل می کند و در ازای آن ارزش دریافت می کند، اما اکثریت قریب به اتفاق توکن های موجود هیچ مشکلی را حل نمی کنند.
آنها صرفا دارایی های سفتهبازانه هستند. ارزش آنها نه از کاربرد که از باور جمعی به این موضوع ناشی می شود که فرد دیگری در آینده حاضر خواهد بود آن را با قیمت بالاتری بخرد. این پدیده یک بازی موزیکال خطرناک است. تا زمانی که موسیقی (ورود پول جدید) در حال نواختن باشد، همه در حال شادی هستند. اما به محض قطع شدن موسیقی آخرین نفری که بلیت بخت آزمایی را در دست دارد، تمام سرمایه اش را از دست خواهد داد.
توهم نوآوری
دومین عامل انفجار پروژه های تکراری است. ما شاهد ظهور هزاران بلاک چین لایه اول هستیم که همگی یک ادعای مشابه دارند: «ما نسخه سریع تر و ارزان تر اتریوم هستیم». این یک مسابقه به سوی پرتگاه است. وقتی تنها مزیت رقابتی شما قیمت پایین تر باشد، همیشه رقیب دیگری وجود خواهد داشت که می تواند کارمزدها را حتی از شما هم کمتر کند. این یک کالایی شدن بی رحمانه است که حاشیه سود و هرگونه مزیت رقابتی پایدار را از بین می برد.
در دوران پس از حباب دات کام، صدها موتور جست وجوی کمی بهتر از بین رفتند، زیرا گوگل با یک نوآوری بنیادین ساخته بود که به راحتی قابل تقلید نبود. در دنیای ارزهای دیجیتال نیز پروژه هایی که یک نوآوری واقعی و یک اثر شبکه ای قدرتمند (یعنی با افزایش تعداد کاربران، ارزش کل شبکه به طور تصاعدی افزایش یابد) ایجاد نکنند، در این جنگ فرسایشی قیمت، یکی پس از دیگری نابود خواهند شد. صرفا کمی سریع تر بودن، کافی نیست؛ شما باید به طور بنیادین متفاوت باشید.
پایان پول بادآورده
دوران پول ارزان و سرمایه گذاری های بی محابا به پایان رسیده است. در سال های اخیر نرخ بهره نزدیک به صفر و تزریق نقدینگی عظیم به اقتصاد جهانی یک محیط گلخانه ای برای رشد هر نوع علف هرزی ایجاد کرده بود. سرمایه گذاران خرد و کلان بدون توجه به اصول بنیادین پول خود را به سمت هر پروژه پرزرق و برقی سرازیر می کردند. این دوران جزر کامل بود که تمام قایق ها را، چه محکم و چه سوراخ، شناور نگه می داشت.
اما حالا وضعیت در حال بازگشت است. با افزایش نرخ بهره و سخت تر شدن شرایط اقتصادی سرمایه به شدت هوشمند و محافظه کار شده است. دیگر پول کافی برای زنده نگه داشتن هزاران پروژه زامبی وجود ندارد.
سرمایه گذاران حالا به دنبال پروژه هایی با ترازنامه های قوی، خزانه کافی برای دوام آوردن در زمستان اقتصادی و مهمتر از همه یک مسیر روشن به سوی درآمد واقعی هستند. این فشار اقتصادی مانند یک فیلتر طبیعی عمل خواهد کرد و به طور بی رحمانه ای، پروژه های ضعیف و بدون پشتوانه را از اکوسیستم حذف می کند.
راهنمای بقا در دنیای کریپتو
اگر پذیرفته ایم که یک انقراض بزرگ در راه است، سوال اصلی این نیست که آیا فرار کنیم یا نه. سوال این است که چگونه کشتی های نوح این توفان را شناسایی کنیم؟ پاسخ در تغییر ذهنیت از یک سفته باز به یک تحلیلگر کسب و کار نهفته است.
مطلب مرتبط: آینده کریپتو چه شکلی خواهد بود؟
تمرکز بر زیرساخت ها
در تب طلای کالیفرنیا در قرن نوزدهم، هزاران نفر با رویای یک شبه پولدار شدن به غرب هجوم بردند. اکثریت قریب به اتفاق آنها با دست خالی بازگشتند، اما افرادی مانند لیوای اشتراوس، که به جای کندن زمین شلوارهای جین محکم به معدنچیان می فروخت، یک ثروت پایدار و عظیم ساخت.
در اکوسیستم ارزهای دیجیتال نیز همین منطق حاکم است. به جای تلاش برای پیدا کردن اپلیکیشن غیرمتمرکز بعدی که شاید موفق شود و شاید نشود، بر روی زیرساخت ها تمرکز کنید. بلاک چین های لایه اول قدرتمند و تثبیت شده (مانند اتریوم) که هزاران توسعه دهنده بر روی آن در حال ساختن هستند یا پروژه های زیرساختی حیاتی (مانند اوراکل ها که داده های دنیای واقعی را به بلاک چین می آورند) مانند تولیدکنندگان بیل و کلنگ در این تب طلا هستند. موفقیت آنها به موفقیت یک اپلیکیشن خاص گره نخورده است؛ موفقیت آنها به رشد کل اکوسیستم وابسته است.
همکاری های پایدار
هیاهو در ایکس و تایید سلبریتی ها معیارهای بی ارزشی هستند. مهمترین و معتبرترین نشانگر سلامت یک پروژه قدرت جامعه توسعه دهندگان آن است. آیا توسعه دهندگان بااستعداد و محترم، در حال ساختن بر روی این پلتفرم هستند؟ آیا مخزن کد آن در گیت هاب به طور مداوم به روزرسانی می شود؟ آیا بحث های فنی عمیق و پرشوری در فروم های توسعه دهندگان آن در جریان است؟ یک ارتش کوچک اما متعهد از سازندگان هزاران بار ارزشمندتر از یک استادیوم پر از طرفداران هیجان زده اما منفعل است. این سازندگان هستند که خندق دفاعی واقعی یک پروژه را در برابر رقبا حفر می کنند.
سخن پایانی
زمستان در راه است و این بهترین خبری است که می توان برای آینده بلندمدت کریپتو داشت. این زمستان قمارخانه ها را تعطیل خواهد کرد و به کارخانه ها اجازه رشد خواهد داد. بسیاری از ثروت های کاغذی که بر پایه هیاهو ساخته شده اند، نابود خواهند شد، اما از دل این خاکستر پروژه هایی ظهور خواهند کرد که پتانسیل بازتعریف کردن بخش هایی از اقتصاد جهانی را دارند.
وظیفه یک سرمایه گذار هوشمند پیشگویی آینده نیست، بلکه درک عمیق گذشته و به کارگیری اصول بنیادین ارزش گذاری در حال حاضر است. دست از دنبال کردن ترندهای زودگذر بردارید و به دنبال حل مشکلات واقعی بگردید. زیرا در نهایت تنها چیزی که در هر چرخه اقتصادی و تکنولوژیک باقی می ماند، ارزش است.
منابع: