فرصت امروز: فرهنگ سازمانی موضوعی است كه به تازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. به دنبال نظریات و تحقیقات جدید در مدیریت، فرهنگ سازمانی دارای اهمیت روزافزونی شده و یكی از مباحث اصلی و كانونی مدیریت را تشكیل داده است. با بررسی ای كه توسط گروهی از اندیشمندان علم مدیریت به عمل آمده، فرهنگ سازمانی به عنوان یكی از مؤثرترین عوامل پیشرفت و توسعه كشورها شناخته شده است. به طوری كه بسیاری از پژوهشگران معتقدند كه موفقیت كشور ژاپن در صنعت و مدیریت یكی از علل مهم توجه آنها به فرهنگ سازمانی است.
فرهنگ سازمانی به عنوان مجموعه ای از باورها و ارزش های مشترك بر رفتار و اندیشه اعضای سازمان اثر می گذارد و می توان نقطه شروعی برای حركت و پویایی یا مانعی در راه پیشرفت محسوب شود. هنگامی كه یك سازمان به صورت یك نهاد درمی آید دارای نوعی حیات و زندگی می شود كه با زندگی اعضای آن متفاوت است و به خودی خود دارای ارزش می شود.

از این رو هنگامی كه سازمان به صورت یك نهاد درمی آید، الگوی خاصی از رفتار مورد قبول همه اعضای سازمان قرار خواهد گرفت كه در همه جای سازمان به چشم می خورد. معمولا هر سازمان ابتدا به صورت یك واحد كوچك تأسیس می شود. در شروع فعالیت سازمان، فرهنگ در آن با توجه به عوامل مختلفی به سرعت شكل می گیرد.
شكل گیری فرهنگ بستگی دارد به دلایل به وجود آمدن سازمان و جایگاه آن در جامعه و عوامل موفقیت آن از قبیل كارایی، مرغوبیت كالا، كیفیت ارائه خدمات به ارباب رجوع یا مشتریان، ابداع و نوآوری، تلاش زیاد و وفاداری نسبت به سازمان. وقتی سازمان متولد می شود تلاش زیادی از طرف كاركنان برای موفقیت سازمان صورت می گیرد. درحقیقت فرهنگ نشانگر درجه تلاش و تصویر كاركنان از كار خود و آینده سازمان است.
به تدریج كه سیستم های پاداش سیاست ها، خط مشی ها و قوانین حاكم بر كار تدوین می یابند، مجموعه این عوامل بر شكل گیری فرهنگ اولیه سازمان تأثیرات عمیق می گذارد. این عوامل از طرف سازمان رسمی مشخص كننده نوع رفتار و طرز برخوردهایی هستند كه برای موفقیت سازمان مهم خواهند بود.
بنیانگذاران و مدیران ارشد، نقش اساسی در این شكل گیری ایفا می كنند. اصول اعتقادی، ارزش ها، اهداف و رفتار بنیانگذار سازمان مشخص كننده نوع انتظارات حال و آینده سازمان بوده و این اعتقادات و رفتارها توسط دیگر مدیران سازمان به زیرمجموعه منتقل می شود. كارمندان رفتار مدیران را پیوسته زیر نظر دارند و هر واقعه مهمی را كه نتیجه عمل مدیریت است به خاطر می سپارند. عدالت، عجله، تكبر، محبت و دیگر خصایص مدیران در شكل گیری فرهنگ سازمان تأثیر دارد. افراد آنها را به خاطر می سپارند.
این رفتار نشانگر این است كه سازمان واقعا از آنها چه می خواهد. چه چیزهایی در ارتقای كاركنان مهم است، چگونه باید مسائل را حل كرد. همه اینها مجموعه قوانین نانوشته رفتاری در كار را تشكیل می دهند. گروه های كار، این قوانین را به عنوان هنجارهای كار پذیرفته و آنها را یاد می گیرند و به افراد تازه وارد می آموزند و به این ترتیب یك فرهنگ تداوم می یابد.
توصیه های حرفه ای از مدیران موفق
- استیفن رابینز نقش سه عامل را در حفظ و نگهداری یك فرهنگ در سازمان مؤثر می داند. این سه عامل عبارتند از:
1- گزینش: هدف گزینش این است كه افرادی شناسایی و استخدام شوند كه برای انجام موفقیت آمیز كار مورد نظر دانش، اطلاعات، مهارت و توانایی های لازم را داشته باشند. در این مرحله سعی می شود كسانی به استخدام سازمان درآیند كه متناسب با سازمان باشند، درنتیجه كسانی در سازمان پذیرفته می شوند كه دارای ارزش هایی باشند كه سازمان برای آنها اهمیت قائل است.
2- مدیریت عالی سازمان: مدیران ارشد از طریق گفتار و كردار، هنجارها و معیارهایی را ارائه می كنند كه دست به دست می شود و پس از طی سلسله مراتب به همه جای سازمان می رسد.
3- جامعه پذیری: مسئله مهم این است كه افراد با فرهنگ سازمان خو بگیرند و آن را رعایت کنند. اگر افراد با فرهنگ سازمان آشنا نباشند پس از استخدام موجب مخدوش شدن باورها و عاداتی می شوند كه در سازمان رایج است. پذیرش و رعایت فرهنگ سازمانی را جامعه پذیری كاركنان می نامند.
جامعه پذیری كاركنان شامل سه مرحله است؛
1- مرحله پیش از ورود: این مرحله مربوط به آموزش ها و یادگیری هایی است كه پیش از پیوستن فرد به سازمان صورت می گیرد.
2- مرحله رویارویی: در این مرحله فرد تازه استخدام شده متوجه واقعیت سازمان می شود و احتمالا درمی یابد كه در انتظارات و آنچه به نظر وی واقعیت بوده است، تجدید نظر كند.
3- مرحله دگردیسی یا تحول جامع: در این مرحله فرد استخدام شده، مهارت های لازم را برای انجام كارها می آموزد، در آنها تبحر پیدا می كند و به ارزش ها و هنجارهای گروهی احترام می گذارد و با آنان همسان می شود. درصورتی كه مرحله تحول جامع یا دگردیسی به طور موفقیت آمیز انجام شود، بر میزان تعهد فرد به سازمان و بازدهی وی اثر مثبت خواهد گذاشت و میل او به رفتن از سازمان را كاهش می دهد.