در هر سازمانی یک هزینه پنهان و فرساینده وجود دارد که برخلاف هزینه های عملیاتی یا بازاریابی به ندرت مورد بحث و اندازه گیری قرار می گیرد. این هزینه سنگین سکوت و مدارا در برابر عملکرد ضعیف است. ما در مورد کارمندانی صحبت نمی کنیم که در حال یادگیری هستند یا با یک چالش موقتی روبه رو شده اند؛ بلکه منظور آن دسته از افرادی است که به طور مداوم و آگاهانه پایین تر از سطح استاندارد عمل می کنند.
این افراد صرفا یک چرخ دنده ناکارآمد در ماشین بزرگ سازمان نیستند؛ آنها یک عامل فرساینده برای فرهنگ، روحیه و بهره وری کل تیم هستند. خطرناک ترین جنبه این پدیده زمانی است که این افراد خودشان نیز به خوبی می دانند که در حال ارائه حداقل تلاش ممکن هستند، اما دریافته اند که سیستم این رفتار را تحمل می کند.
این سکون و تحمل یک سیگنال خطرناک به تمام اعضای تیم، به ویژه به ستاره های شما، ارسال می کند. این پیام می گوید: «در این سازمان تلاش فوق العاده و عملکرد متوسط نتیجه یکسانی دربر دارد».
این درک به آرامی اما به طور قطع انگیزه بهترین استعدادهای شما را از بین می برد و استانداردهای کل تیم را به سمت پایین ترین سطح ممکن می کشاند. شناسایی این الگوهای رفتاری نه برای سرزنش یا تنبیه، بلکه برای حفظ سلامت کل اکوسیستم تیم یکی از حیاتی ترین و در عین حال دشوارترین وظایف یک رهبر تجاری است. نادیده گرفتن این علائم مانند آن است که یک باغبان، علف های هرزی را که می داند در حال خفه کردن بهترین گل هایش هستند، به حال خود رها کند.
1-هنر استادانه طفره رفتن و مقصر دانستن دیگران

یکی از شفاف ترین نشانه های یک کارمند با عملکرد ضعیف آگاهانه مهارت شگفت انگیز او در ساختن یک سپر دفاعی در برابر هرگونه مسئولیت پذیری است. این افراد استادان تغییر روایت هستند. وقتی یک پروژه با تاخیر مواجه می شود، تقصیر به گردن دپارتمان دیگر می افتد. وقتی یک هدف محقق نمی شود، دلیل آن شرایط بازار یا عدم حمایت کافی عنوان می شود.
آنها هرگز در مرکز مشکل قرار ندارند؛ بلکه همیشه قربانی بی گناه شرایط یا اشتباهات دیگران هستند. این یک الگوی رفتاری ثابت است: انرژی آنها به جای آنکه صرف حل مسئله شود، صرف ساختن یک داستان بی نقص برای توجیه شکست می شود.
مطلب مرتبط: چرا کیفیت کار کارمندان افت پیدا می کند؟
این رفتار در تضاد کامل با فرهنگ سازمان هایی مانند آمازون است که یکی از اصول چهارده گانه رهبری آنها مالکیت (Ownership) است. در چنین فرهنگی رهبران در هر سطحی تشویق می شوند که بگویند «این وظیفه من است» و هرگز جمله «این کار من نیست» را به زبان نیاورند. وقتی یک کارمند به طور مداوم از پذیرش مالکیت فرار می کند، نه تنها وظایف خود را به درستی انجام نمی دهد، بلکه فرهنگ مسئولیت پذیری را که برای موفقیت هر تیمی حیاتی است، به طور فعال تخریب می کند.
2-حرکت دائمی بر روی خط حداقل استاندارد

دومین نشانه، یک رویکرد حساب شده و دقیق برای ارائه حداقل تلاش ممکن برای اخراج نشدن است. این افراد مرزهای استاندارد و انتظارات را به خوبی شناسایی کرده اند و با مهارتی مثال زدنی همیشه دقیقا بر روی همان خط حرکت می کنند، نه یک سانتی متر بیشتر.
آنها هرگز پیشقدم نمی شوند، هرگز ایده ای جدید ارائه نمی دهند و هرگز فراتر از شرح وظایف خشک و رسمی خود قدمی برنمی دارند. آنها کاری را که ازشان خواسته شده انجام می دهند، اما بدون هیچ گونه شور، اشتیاق یا سرمایه گذاری احساسی. این رفتار نباید با کارایی یا تمرکز اشتباه گرفته شود؛ این یک بی تفاوتی استراتژیک است.
در مقابل، به فرهنگ شرکت هایی مانند تویوتا نگاه کنید که بر پایه فلسفه کایزن یا بهبود مستمر بنا شده است. در چنین محیطی هر کارمندی، از خط تولید گرفته تا هیأت مدیره، تشویق می شود که هر روز به دنبال راهی برای بهتر انجام دادن کارها بگردد.
این فرهنگ سکون و رضایت از وضع موجود را یک گناه نابخشودنی می داند. کارمندی که به طور مداوم تنها به دنبال انجام حداقل هاست، در چنین اکوسیستمی مانند یک عنصر خارجی به نظر می رسد و نشان می دهد که با ارزش های بنیادین سازمان هیچ گونه همسویی ندارد.
3-ناشنوا شدن در برابر بازخورد

شاید نگران کننده ترین علامت مقاومت فعالانه در برابر بازخورد باشد. از آنجایی که این افراد در اعماق وجود خود می دانند که عملکردشان ضعیف است، هرگونه بازخوردی را نه به عنوان یک فرصت برای رشد، بلکه به عنوان یک تهدید مستقیم تلقی می کنند.
این مقاومت خود را به شکل های مختلفی نشان می دهد: برخی با حالت تدافعی واکنش نشان می دهند و بلافاصله به دنبال توجیه می گردند؛ برخی دیگر با لبخندی مودبانه سر تکان می دهند و موافقت می کنند، اما در عمل هیچ گونه تغییری در رفتارشان ایجاد نمی کنند. در هر دو حالت کانال ارتباطی برای مربیگری و پیشرفت به طور کامل مسدود شده است.
این رفتار در تضاد مستقیم با فرهنگ هایی مانند نتفلیکس است که بر پایه صراحت رادیکال ساخته شده است. در نتفلیکس، ارائه و دریافت بازخورد صریح و صادقانه بخش جدایی ناپذیر از کار روزمره است. آنها به دنبال افرادی هستند که تشنه یادگیری و بهتر شدن هستند. فردی که به طور مداوم در برابر بازخورد دیوار می کشد، نه تنها به رشد خود آسیب می زند، بلکه به رهبر خود نیز این پیام را می دهد که علاقه ای به سرمایه گذاری بر روی او ندارد.
4-تخلیه انرژی و فرسایش روحیه تیم

مخرب ترین تاثیر یک کارمند با عملکرد ضعیف اثری است که بر روی دیگران می گذارد. این افراد مانند یک سیاه چاله انرژی عمل می کنند. همکاران شان باید دائما اشتباهات آنها را اصلاح کنند، کارهای ناتمام شان را به پایان برسانند و بار اضافی ناشی از ناکارآمدی آنها را به دوش بکشند.
مطلب مرتبط: 5 کاری که در صورت افت عملکرد کارکنان باید انجام دهید
این وضعیت به سرعت به منبع اصلی سرخوردگی و نارضایتی در میان بهترین و متعهدترین اعضای تیم تبدیل می شود. آنها با خود می پرسند: «چرا من باید تمام توان خود را بگذارم، در حالی که عملکرد ضعیف دیگری تحمل می شود و او حقوقی برابر با من دریافت می کند؟».
تحقیقات گسترده ای مانند «پروژه اکسیژن» گوگل نشان داده است که مهمترین عامل در موفقیت یک تیم ایمنی روانشناختی و حس عدالت است. حضور یک عضو که به طور مداوم از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کند و استانداردهای تیم را پایین می آورد، این حس عدالت را به طور مستقیم هدف قرار می دهد. رهبری که در مقابل این وضعیت سکوت می کند، در عمل در حال قربانی کردن روحیه و تعهد بهترین ستاره های خود به قیمت حفظ یک عضو ضعیف است. این یک معامله فاجعه بار است که هیچ سازمان سالمی نباید آن را بپذیرد.
در پایان، چالش اصلی برای یک رهبر، تبدیل شدن به یک کارآگاه برای مچ گیری نیست. بلکه ساختن یک فرهنگ مبتنی بر شفافیت، مسئولیتپذیری و استانداردهای بالا است؛ فرهنگی که در آن، عملکرد ضعیف به سادگی جایی برای پنهان شدن ندارد.
این فرهنگ مانند یک سیستم ایمنی قوی به طور طبیعی عناصر ناکارآمد را یا وادار به رشد و تطبیق می کند یا آنها را به بیرون هدایت می کند. سوال استراتژیک برای هر رهبر این نیست که «چگونه با کارمندان ضعیف برخورد کنیم؟»، بلکه این است که «چگونه فرهنگی بسازیم که بهترین ها در آن شکوفا شوند و عملکرد ضعیف در آن به یک ناهنجاری آشکار و غیرقابل تحمل تبدیل گردد؟».
منابع: