گفت وگوی غالب درباره هوش مصنوعی و آینده کار بر پایه یک سوال اشتباه بنا شده است. ما با اضطراب می پرسیم: «آیا ماشین ها شغل های ما را خواهند گرفت؟». این سوال تصویری از یک نبرد نهایی و حماسی میان انسان و ماشین را تداعی می کند؛ یک بازی با حاصل جمع صفر که در آن پیروزی یکی به معنای شکست قطعی دیگری است، اما این چارچوب نه تنها گمراه کننده، که به طور بنیادین تنبلانه است. تاریخ بارها به ما آموخته است که تحولات تکنولوژیک بزرگ کمتر درباره جایگزینی کامل و بیشتر درباره یک بازآرایی بزرگ هستند.
انقلاب هوش مصنوعی یک شهاب سنگ نیست که برای نابودی اکوسیستم کار نازل شده باشد. این بیشتر شبیه به کشف یک عنصر جدید و قدرتمند در جدول تناوبی اقتصاد است؛ عنصری که پتانسیل آن را دارد تا با تمام عناصر دیگر ترکیب شده و مولکول های کاملا جدیدی از ارزش را خلق کند.
سوال واقعی، سوالی عمیق تر و ظریف تر است: «هوش مصنوعی، تعریف خودِ شغل را چگونه تغییر خواهد داد و ما انسان ها برای شکوفایی در این منظره جدید، باید به چه موجوداتی تبدیل شویم؟». این یک داستان درباره بقا نیست؛ این داستانی درباره تکامل است.
اسب ها، رانندگان و درک اشتباه از اقتصاد

در اوایل قرن بیستم با ظهور اتومبیل یک صنعت کامل که بر پایه اسب ها بنا شده بود، از نعل بندان و کالسکه سازان گرفته تا پرورش دهندگان اسب با یک بحران وجودی روبه رو شد. اگر در آن زمان یک نظرسنجی انجام می دادید، اکثر مردم پیش بینی می کردند که اتومبیل به یک بیکاری گسترده و پایدار منجر خواهد شد. آنها اشتباه می کردند، زیرا دامنه تصورشان محدود بود. آنها نمی توانستند ظهور صنایع عظیمی مانند ساخت و ساز جاده ها، پمپ بنزین ها، متل های بین راهی، رستوران های فست فود و حتی خود مفهوم حومه نشینی را که همگی محصول مستقیم اتومبیل بودند، پیش بینی کنند.
اتومبیل شغل نعل بندان را حذف کرد، اما میلیون ها شغل جدید خلق کرد که پیچیده، تخصصی و در نهایت پردرآمدتر بودند. این یک اصل اقتصادی بنیادین است: فناوری های تحول آفرین با از بین بردن کارهای کم ارزش تر، ثروت و بهره وری جدیدی خلق می کنند که این ثروت به نوبه خود، تقاضا برای محصولات و خدمات کاملا جدیدی را ایجاد می کند که پیش از آن اصلا وجود نداشتند.
شرکت فورد با تولید انبوه اتومبیل نه تنها یک روش حمل و نقل، که یک پلتفرم کامل برای یک قرن رشد اقتصادی را پایه گذاری کرد. هوش مصنوعی نیز همین نقش را ایفا خواهد کرد، اما در مقیاسی بسیار بزرگ تر و با سرعتی غیرقابل تصور.
مطلب مرتبط: چشم انداز تاثیر احتمالی هوش مصنوعی بر حذف مشاغل در آینده نزدیک
هوش مصنوعی و مشاغل: از بین بردن وظیفه، نه حرفه

بزرگ ترین سوءتفاهم درباره تاثیر هوش مصنوعی نگاه کردن به شغل به عنوان یک واحد یکپارچه و تجزیه ناپذیر است. هوش مصنوعی شغل گرافیست یا تحلیلگر مالی را از بین نمی برد. این فناوری، وظایف تکراری، خسته کننده و مبتنی بر الگوی درون آن شغل را خودکار می کند.
یک گرافیست را در نظر بگیرید؛ او ساعت ها از وقت خود را صرف کارهای طاقت فرسایی مانند حذف پس زمینه تصاویر یا ایجاد صدها نسخه مختلف از یک طرح برای پلتفرم های متفاوت می کند. هوش مصنوعی می تواند تمام این کارها را در چند ثانیه انجام دهد.
آیا این به معنای بیکار شدن آن گرافیست است؟ برعکس! این به معنای آزاد شدن اوست. او حالا می تواند تمام آن ساعاتی را که صرف کارهای یدی دیجیتال می کرد، بر روی بخش هایی از کارش سرمایه گذاری کند که ماشین ها قادر به انجام آن نیستند: درک عمیق استراتژی برند، گفت وگوی همدلانه با مشتری برای فهم نیازهای واقعی او و خلق ایده های مفهومی و بکر. در واقع، هوش مصنوعی با حذف کردن بخش های «رباتیک» شغل ما، ما را مجبور می کند تا انسان تر شویم.
شرکت های فناوری مانند گوگل و ادوبی در حال حاضر نیز ابزارهای هوش مصنوعی را در محصولات خود ادغام کرده اند. این ابزارها به بازاریاب ها در تحلیل حجم عظیمی از داده های کمپین کمک کرده و به طراحان در تولید سریع ایده های اولیه یاری می رسانند. نتیجه، یک بازاریاب یا طراح بیکار نیست. نتیجه، یک استراتژیست قدرتمندتر است که می تواند با کمک یک دستیار هوشمند و خستگی ناپذیر، در زمان کمتر، کارهای خلاقانه تر و تأثیرگذارتری انجام دهد.
اقتصاد جدید هوش مصنوعی: کالاهای کمیاب فردا

وقتی هوش مصنوعی توانایی تولید محتوا تحلیل داده و نوشتن کد را به یک کالای فراوان و ارزان تبدیل کند، چه چیزی کمیاب و در نتیجه ارزشمند خواهد شد؟ پاسخ روشن است؛ تمام آن چیزهایی که هوش مصنوعی فاقد آن است. آینده کار، یک مسابقه با ماشین ها در زمین بازی آنها (سرعت و پردازش) نخواهد بود. این یک بازی کاملا جدید در زمینی است که ماشین ها حتی قواعد آن را نمی فهمند. مهارت های حیاتی فردا مهارت های عمیقا انسانی هستند.
اول، هوش هیجانی و همدلی. توانایی درک احساسات یک مشتری، ساختن اعتماد در یک تیم و رهبری با شفقت، کیفیاتی هستند که از داده ها و الگوریتم ها فراتر می روند.
دوم، تفکر انتقادی و حل مسئله خلاق. هوش مصنوعی براساس داده های موجود الگوها را تشخیص می دهد، اما این انسان است که می تواند با نگاه کردن به یک فضای خالی، سوالی کاملا جدید بپرسد و راه حلی بدیع برای مشکلی تعریف نشده، ابداع کند.
سوم، همکاری و ارتباطات پیچیده. توانایی الهام بخشیدن به یک تیم، مذاکره بر سر یک قرارداد پیچیده و روایت یک داستان متقاعدکننده، هنرهایی هستند که در تار و پود تعاملات انسانی تنیده شده اند.
در آینده ارزش شما نه در تواناییتان برای ارائه پاسخ های درست (کاری که هوش مصنوعی به خوبی انجام می دهد)، که در توانایی تان برای پرسیدن سوالات درست، نهفته خواهد بود.
مطلب مرتبط: بررسی چالش های هوش مصنوعی بر بازار کار
سخن پایانی
ترس از بیکاری گسترده، یک ترس قابل درک اما ناشی از یک نگاه ایستا به جهان است. چالش واقعی پیش روی ما، نه یک سونامی بیکاری، که یک دوره گذار پرآشوب، اما پر از فرصت برای «بازآموزی» و «یادگیری مادام العمر» است. سازمان ها و دولت ها وظیفه دارند تا به جای تلاش برای محافظت از شغل های دیروز، نیروی کار را برای شغل های فردا توانمند سازند. این یک مسئولیت فردی نیست؛ یک ضرورت اجتماعی و اقتصادی است.
آینده متعلق به کسانی نیست که در برابر هوش مصنوعی مقاومت می کنند. همچنین متعلق به کسانی که کورکورانه آن را می پرستند نیز نیست. آینده متعلق به معماران است؛ انسان هایی که می توانند با هوشمندی، بهترین قابلیت های هوش مصنوعی (سرعت، مقیاس، پردازش) را با بهترین قابلیت های هوش انسانی (خلاقیت، شهود، همدلی) ترکیب کرده و چیزهایی را بسازند که پیش از این، حتی در رویا نیز ممکن به نظر نمیرسید.
سوال نهایی که باید از خود بپرسیم، این نیست که آیا من شغل خود را از دست خواهم داد؟ سوال الهام بخش و راهبردی این است: «شغل من، با داشتن یک همکار فوق العاده هوشمند که هرگز نمی خوابد، به چه شاهکار هیجان انگیزی می تواند تبدیل شود؟».
منابع:
https://alcaldiasancristobal.gob.ve/
https://pkmmuka.cianjurkab.go.id/
https://collegiogeometri.mb.it/