چرا برندها لوگوی شان را عوض می کنند؟

برندها هم مثل آدم ها بزرگ می شوند، تغییر می کنند و گاهی نیاز دارند ظاهرشان را با درون شان هماهنگ کنند. شاید برای تان پیش آمده باشد که لوگوی آشنای یک برند جهانی ناگهان عوض شود و در دل تان بگویید: «این دیگه چه شکلیه؟ قبلی قشنگ تر بود!» اما پشت همین تغییر ساده، دنیایی از استراتژی، روان شناسی و آینده نگری نهفته است.

ما در این مقاله با هم بررسی می کنیم که چرا برندها لوگوی خود را عوض می کنند. این کار فقط یک تصمیم گرافیکی نیست، بلکه داستانی پیچیده از رقابت، تحول و ارتباط با ذهن مخاطب است.

لوگو به مثابه شخصیت برند

بگذارید با یک تشبیه شروع کنیم. لوگو برای برند، مثل چهره برای یک انسان است. شما وقتی کسی را می بینید، ابتدا صورت او را به یاد می سپارید، نه نام یا شخصیتش را. حالا تصور کنید که یک روز صورت آشنای یکی از دوستان تان تغییر کند. مثلا ریش بگذارد، عینک بزند یا مدل مویش را عوض کند. در ابتدا ممکن است تعجب کنید، اما اگر این تغییر با هویت جدید او همخوان باشد، خیلی زود با چهره تازه اش خو می گیرید.

مطلب مرتبط: لوگوی برندهای بزرگ دنیا: داستان قدرت یک تصویر کوچک

برندها هم همینطور هستند. گاهی آنقدر بزرگ و شناخته شده می شوند که لوگوی شان بخشی از حافظه عمومی می شود، اما اگر هویت برند عوض شود (مثلا مخاطب جدید پیدا کند، محصول تازه ای عرضه کند یا وارد بازارهای دیگری شود) دیگر لوگوی قدیمی ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد. آن لحظه وقتش می رسد که دستی به سر و روی این چهره بکشند.

برای مثال، نگاهی به لوگوی برند گوگل بیندازید. در ابتدای راه لوگوی این برند شبیه یک پروژه دانش آموزی بود: با فونت های عجیب و سایه دار، رنگ های تند و طراحی ساده، اما هرچه گذشت و گوگل بزرگ تر شد، لوگویش هم ساده تر، حرفه ای و دیجیتالی تر شد. آخرین نسخه آن، با فونت مدرن و بدون حاشیه عجیب، بیشتر به برند امروزی گوگل شباهت دارد: سریع، هوشمند و همه جا حاضر.

وقتی همه چیز عوض می شود!

یکی از مهمترین دلایلی که برندها را به تغییر لوگو سوق می دهد، تغییر در سلیقه و نگاه مخاطبان است. تصور کنید برند شما در دهه ۹۰ میلادی متولد شده و هنوز با همان ظاهر به فعالیت ادامه می دهد. در حالی که سبک زندگی، زیبایی شناسی و حتی شیوه مصرف مردم طی این سال ها دگرگون شده است. اگر لوگو نتواند این تحول را بازتاب دهد، برند به تدریج از ذهن مخاطب حذف می شود یا بدتر از آن، کهنه و از مد افتاده به نظر می رسد.

برندهایی مثل مایکروسافت یا مسترکارت، نمونه های خوبی از این موضوع هستند. هر دو برند، در دهه های گذشته چندین بار لوگوی خود را بازطراحی کرده اند، بدون اینکه هویت اصلی شان را از دست بدهند. مسترکارت، که زمانی لوگویی پر از خطوط و جزییات داشت، حالا فقط دو دایره ساده قرمز و نارنجی دارد. اما همه می دانند که این همان مسترکارتی است که همیشه می شناخته اند. راز این موفقیت در این است که تغییر لوگو، با احترام به گذشته انجام شده و نه با بی توجهی به آن.
برخی برندها حتی با حذف نام خود از لوگو، به نوعی اعتماد به حافظه بصری مردم پیدا کرده اند. اپل یکی از این نمونه هاست. سیب گاز زده اپل حالا به تنهایی آنقدر قدرتمند است که نیازی به نوشتن نام شرکت ندارد. این یعنی لوگو نه فقط تغییر کرده، بلکه رشد کرده و هویتی مستقل یافته است.

دیده شدن دوباره

در دنیای پرسرعت امروز برندها فقط با کیفیت محصول زنده نمی مانند. دیده شدن و به یاد ماندن، حیاتی تر از همیشه شده اند. گاهی برند احساس می کند که در میان صدها رقیب، دیگر آنطور که باید و شاید در چشم مخاطب نیست. یکی از راه های بازگشت به کانون توجه، تغییر لوگوست.

مطلب مرتبط: بهترین لوگوهای تاریخ کسب و کار

این تغییر به برند کمک می کند تا دوباره در رسانه ها دیده، در شبکه های اجتماعی ترند شود و توجه مخاطب را جلب کند اما دقت کنید، این کار اگر بدون برنامه ریزی و فقط برای سر و صدا باشد، نتیجه معکوس می دهد. تغییر لوگو باید نتیجه یک نگاه استراتژیک باشد، نه هیجان یا تقلید کورکورانه. برای مثال، وقتی برند پپسی لوگوی خود را تغییر داد، نه تنها طرح جدید را معرفی کرد، بلکه همراه با آن، تبلیغات گسترده، روایت های جدید و پیام های تازه هم ارائه داد. تغییر لوگو به تنهایی کافی نیست؛ مهم آن است که مخاطب احساس کند این تغییر، بخشی از تحولی بزرگ تر است.

ریسک های تغییر لوگو

با وجود همه دلایل خوب برای تغییر لوگو، برندها همیشه با ترس و تردید سراغ این کار می روند. چون یک لوگوی شناخته شده، دارایی باارزشی است. حتی اگر قدیمی شده باشد، همچنان در ذهن میلیون ها نفر جا خوش کرده است. تغییر ناگهانی آن ممکن است باعث سردرگمی شود یا حتی برخی از مشتریان وفادار را دلخور کند.

برند زارا را در نظر بگیرید. زمانی که این برند معروف پوشاک، لوگوی خود را تغییر داد و حروف را به هم نزدیک کرد، واکنش های تندی در فضای مجازی گرفت. برخی آن را غیرحرفه ای خواندند، برخی هم گفتند لوگوی قبلی شکیل تر بود اما زارا با اعتماد به طراحی جدید خود ایستادگی کرد و امروز کمتر کسی است که لوگوی جدید را نپذیرفته باشد. در واقع، مهم نیست که همه در ابتدا تغییر را دوست داشته باشند یا نه. آنچه اهمیت دارد، هماهنگی لوگو با مسیر آینده برند است. اگر این هماهنگی وجود داشته باشد، مخاطبان هم با کمی زمان، با آن خو می گیرند اما اگر لوگو فقط یک تغییر ظاهری باشد و پشت آن هیچ معنای عمیقی نباشد، دیر یا زود فراموش خواهد شد.

لوگوی خوب باید ساده، به یادماندنی و انعطاف پذیر باشد

امروزه طراحان لوگو با یک چالش جدید روبه رو هستند: برند دیگر فقط روی تابلو مغازه یا بسته بندی دیده نمی شود. بلکه باید در آیکون اپلیکیشن، شبکه های اجتماعی، تبلیغات دیجیتال و حتی ساعت های هوشمند هم حضور داشته باشد. بنابراین، لوگویی که طراحی می شود، باید در همه این فضاها به خوبی کار کند.

این یعنی لوگوی امروزی باید ساده باشد. پیچیدگی، دشمن دیده شدن در صفحه کوچک موبایل است. باید به راحتی در حافظه بماند، حتی اگر فقط برای چند ثانیه دیده شود. همینجاست که برندها به سمت مینیمالیسم می روند: استفاده از خطوط ساده، رنگ های محدود و تایپوگرافی خوانا.

نایک را به خاطر بیاورید. آن علامت تیک ساده، یکی از معروف ترین لوگوهای دنیاست. در ظاهر بسیار ابتدایی است، اما دقیقاً به همین دلیل، به یادماندنی و جهانی شده است. نایکی با همین لوگوی ساده، پیام حرکت، سرعت و قدرت را منتقل می کند، بدون اینکه حتی یک کلمه حرف بزند.

سخن پایانی

تغییر لوگو همیشه تصمیمی پرهزینه، پرریسک و پیچیده است، اما برای برندی که می خواهد رشد کند، دیده شود و با زمانه پیش برود، گاهی اجتناب ناپذیر است. این تغییر اگر آگاهانه، برنامه ریزی شده و با احترام به هویت برند انجام شود، می تواند آغاز فصلی تازه باشد.

مطلب مرتبط: معنای پنهان لوگوی برندهای مشهور

در پایان می توان گفت که لوگو چیزی فراتر از یک تصویر است. این نماد کوچک، نماینده یک جهان فکری، احساسی و فرهنگی ست. اگر برند احساس کند که زبان تصویر قبلی اش دیگر جواب نمی دهد، وقت آن است که زبان جدیدی خلق کند. زبانی که هم دل مردم را ببرد، هم با آینده همقدم باشد.

منابع:

https://www.linkedin.com

https://www.shopify.com