یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت(۲) ۱۴۰۳ / Sun, 19 May(5) 2024 /
           
فرصت امروز
گفت‌وگوی «فرصت امروز» با سیده زهره اصغری، کارآفرین برتر ملی

اسماء، حاصل زایش فکر من بود

9 سال پیش ( 1393/12/21 )
پدیدآورنده : گروه «فرصت امروز»  

می‌گوید نوجوانی 50ساله است‌. با روی باز و خوش خلقی ویژه‌ای روبه‌رویم می‌نشیند‌. مانتو و شلوار توسی پوشیده و سبزینگی مردمان کویر هم بر چهره‌اش جا خوش کرده است‌. دفتر کارش در طبقه چهارم برجی در یوسف آباد است‌. مشاور یکی از بانک‌های خصوصی است‌. منظره زیبا و دلنشین اتاقش را می‌ستایم و در روزی که آسمان تهران بعد از مدت‌ها آبی به نظر می‌رسد، انگار همه چیز دست به دست هم داده تا روز خوبی رقم بخورد‌. هر چند قصه‌ کارآفرینی در ایران آن هم از نوع زنانه‌اش انگار بیش از آنکه فکرش را می‌کنیم پرغصه است‌. سیده زهره اصغری، کارآفرین برتر ملی روند کاری خود را با ما در میان نهاده که در این گفت‌وگو می‌خوانید‌.

***

می‌خواهم به عقب‌تر برگردد و از جوانی‌اش بگوید‌. باید پیکان فلش را به سال‌های دورتری پرتاب کنم‌. ‌سال 55 است و او دختری دبیرستانی که سودای مبارزه دارد و به همین خاطر بارها مورد پیگیری قرار می‌گیرد و حتی یک هفته از مدرسه اخراج می‌شود که تنبیهاتی را هم از طرف خانواده متوجه او می‌کند‌. این قسمت را با لبخند تلخی یادآور می‌شود‌. اما معتقد است وقتی در میان جمعیت تظاهرات‌کننده در حلقه دختران قرار داشته و به نوعی رهبرشان بوده، از همان‌جا مسئولیت‌پذیری و ریشه‌های رهبری کردن کار تیمی و اجتماعی در او شکل گرفته است.

دبیرستانش که تمام می‌شود فرصتی برای رفتن به دانشگاه دست نمی‌دهد‌. «سال 60 انقلاب فرهنگی شد و چهارسال دانشگاه‌ها تعطیل‌. اهل کتاب و مطالعه بودم و تعطیلی دانشگاه‌ها برای من ضربه روحی سنگینی بود‌، بنابراین ازدواج کردم و تا سال 68 به خانه‌داری مشغول بودم‌. البته از آنجایی که روحیه کار کردن و حضور در اجتماع در من وجود داشت نمی‌توانستم آرام بنشینم و نخستین شیرینی‌پزی خانگی را به همراه چند نفر از همسایه‌ها راه‌اندازی کردیم و شیرینی‌های سنتی بیرجند را می‌پختیم.» هر چند این اشتغا‌ل خانگی‌اش را همسرش تاب نمی‌آورد و به قول خودش به همسران‌شان برمی‌خورد که به‌عنوان بازاری‌هایی معتبر، زنان‌شان شیرینی‌پز باشند‌. «شیرینی‌پزی در خانه اصلا در بیرجند رواج نداشت‌، بنابراین من که یک بچه هم داشتم کارم را جمع کردم.»

می‌خواهم حسابدار باشم

سال 68 که پسرش 7 ساله و دخترش یک و نیم ساله است، همسرش کارخانه‌ تولیدی راه‌اندازی می‌کند‌. بنابراین فرصت را غنیمت می‌داند که فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی‌اش را آغاز کند‌. «از همسرم خواستم که حسابدار شرکتش شوم‌. هر چند همسرم موافق نبود و بیشتر من را کدبانوی منظمی می‌خواست تا فعال اقتصادی.»
اما او برای ارتقا دانشش تصمیم می‌گیرد زمینه علمی‌اش را قوی کند‌. «همسرم حاضر نبود هزینه کلاس‌های مرا بپردازد چون نمی‌خواست من وارد بازار کار شوم، بنابراین گردنبندم را فروختم و به کلاس خصوصی حسابداری رفتم.» اما اوضاع زمانه خیلی بر وفق مرادش نیست‌. دوران جنگ است و گرفتاری‌های خاص خودش‌. «تولید خیلی رونق نداشت و با وارد شدن کالای تولیدی کارخانه ما از خارج، کارخانه ورشکست شد.»

مبارزه همزمان در دو جبهه

اما این شکست به خانه‌نشین شدنش منجر نمی‌شود‌. رفتن به دنبال آموزش حسابداری به نفعش تمام می‌شود‌. چون «در همین اوضاع و احوال یکی از آشنایان ما مدیرعامل تعاونی فرش دستباف بیرجند شده بود و گفتند به یک حسابدار نیاز داریم‌. هر‌چند باز هم مخالفت‌های همسرم شروع شد و من دائما باید مبارزه می‌کردم‌، بنابراین برای اینکه نظم خانه به هم نخورد و خانواده آرامش لازم را داشته باشد، آخر شب غذا را آماده و صبح زود برنج آبکش می‌کردم و بعد از آماده کردن صبحانه، سر کار می‌رفتم.»

در مورد کار در این اداره می‌گوید «وارد این اداره که شدم، تازه سختی‌های کار شروع شد‌. شهری کوچک و ارگانی که در آن سال‌ها اصلا زنان را قبول نداشتند‌. من را در اتاق کوچکی قرار داده بودند با در بسته و همه تلاش‌شان این بود که مرا نادیده بگیرند اما من همه تلاشم را می‌کردم که خودم را اثبات کنم.» اما برای زهره قصه ما این پایان کار نیست‌. حتی دانشگاه هم می‌رود‌. «به علت حجم بالای کار در این اداره و شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی مانند دموتکس آلمان و... هر روز بیشتر از دیروز حس می‌کردم که باید دانش آکادمیک داشته باشم‌. بنابراین در آزمون کنکور شرکت کردم و فوق دیپلم حسابداری را در چهار ترم گرفتم.»

رکودی که آغاز درخشش ستاره زهره است

سال 78 بازار فرش با رکود مواجه می‌شود‌. به مرور‌زمان و با بدتر شدن اوضاع فرش، وضعیت بافنده‌ها رو به وخامت می‌نهد‌. اصغری در مورد دغدغه‌های آن روزهایش می‌گوید: 4800 بافنده داشتیم که 80درصدشان زنان روستایی بودند‌. از آنجایی که بیرجند شهری کویری بود و منابع آبی کمی داشت، دامداری هم در حال از بین رفتن بود و به همین دلیل اوضاع فرش هر روز بدتر می‌شد‌. کشاورزی هم که نابود شده بود‌. اوضاع نابسامانی به وجود آمده بود‌. » اصغری در این دوره بوده که برای گرفتن وام به بانک مراجعه می‌کند‌. درست در زمانی که حسابدار شرکتی بزرگ با رسته‌های مختلفی چون ریسندگی و بافندگی و رنگ رزی و 60نیروی کار بوده‌. همه شهر او را می‌شناسند اما بانک می‌گوید به‌عنوان یک زن برای گرفتن وام باید معرف داشته باشی‌. «با همین برخورد تصمیم گرفتم صندوق قرض‌الحسنه‌ای را در شرکت تاسیس کنم و در سال 78 به بافندگان 200هزار تومان وام می‌دادیم که آن زمان خیلی ارزشمند بود‌.»

با دیدن وضعیت معیشت قالی‌بافان که اکثرا هم زن بودند بیمه قالی‌بافان را پیگیری می‌کند‌. کارهایش هم کلا حالت انقلابی دارند کما اینکه خودش می‌گوید «توماری پارچه‌ای با امضای 5هزار نفر به مجلس فرستادیم برای بیمه قالی‌بافان و با پیگیری‌های مستمر در سال 78 بیمه قالی‌بافان مصوب شد‌. پایلوتش را هم در تامین اجتماعی استان شروع کردیم و به مرور زمان بیمه خدمات درمانی این افراد را هم درست کردیم.»

پیش به سوی تعاونی اعتبار آزاد زنان

با گذشت زمان و اینکه صندوق قرض‌الحسنه قالی‌بافان با استقبال مواجه می‌شود، فرماندار بیرجند از او و دوستانش می‌خواهد که برای زنان بیرجند چنین صندوقی راه‌اندازی کنند‌. «با بررسی‌هایی متوجه شدم که تعاونی‌های اعتبار حدودا از سال 78 فعال شده‌اند ولی تعاونی اعتباری که ویژه زنان باشد، نداریم‌.

شروع 10هزار تومانی

هر چند در آن زمان همه اصغری را می‌شناختند اما باز هم کار سخت پیش می‌رود‌. «با 10میلیون تومان سرمایه که از 10هزار تومان‌ها و 20هزار تومان‌های زنان جمع شده بود، کار را شروع کردیم‌. از فرمانداری بیرون آمدیم و کار را به‌صورت مستقل ادامه دادیم‌. بنابراین مکانی را با 20هزار تومان اجاره کردیم‌. هنوز برنامه منسجمی نداشتیم اما چشم‌اندازی را برای خودمان ترسیم کردیم که بانک زنان ایران را تاسیس کنیم و به خاطر نداشتن تجربه بیشتر از مسیر آزمون و خطا جلو آمدیم.» زنان سرپرست خانوار و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها گروه هدف هستند‌. «توان و پتانسیل خانم‌ها را شناسایی کردیم.» کارها کم‌کم پیش می‌رود و روند روبه رشدی را طی می‌کند‌. اما انگار زمین و زمان و آدم‌ها با زنان پرتلاش ما سر ناسازگاری دارند‌.

اصغری به اینجا که می‌رسد هیچ دلخواهش نیست که ادامه دهد و به نظر می‌رسد که یادآوری این مسائل برایش سخت آزاردهنده است‌. درست مانند کسی که بعد از سال‌ها بزرگ کردن کودکی، یک روز صبح زود به او بگویند این بچه مال تو نیست! «کارها به خوبی پیش می‌رفت‌. خانم‌ها استقبال کرده بودند و ما تسهیلاتی برای راه‌اندازی کسب وکارهای کوچک‌شان به آنها می‌دادیم‌ تا اینکه اداره تعاون یک نفر بازنشسته بانکی را به ما معرفی کرد که مشاور ما باشد اما کم‌کم بلایای همراه با این فرد آمد‌. این آقا با قراردادی در سال 81 سرپرستی شعبات شش‌گانه ما را بر عهده گرفت‌. کسی که با پیکان جوانانی آمد که با آن مسافرکشی می‌کرد‌. کم‌کم به ما و بازرس اجازه ورود به شعبات را ندادند و این آقا پیکانش را به بنز تبدیل کرد‌. این مسائل در حالی بود که من نیاز داشتم برای اعضای خودم تسهیلات را افزایش دهم اما اجازه نمی‌دادند که ما از ساز و کارها سر در بیاوریم‌، بنابراین مشکلات شروع شد.در سال 84 و با اوج گرفتن مشکلات و افزایش روزمره تورم، نقدینگی ما بسیار کم شده بود و معلوم بود که یک جای کار می‌لنگد‌، بنابراین به دنبال منتفی کردن قرارداد آقای مشاور رفتیم‌.» در این میان بررسی‌هایی انجام می‌دهند و متوجه می‌شوند که بدهی‌های زیادی بالا آورده است‌. «تصمیم گرفتم که امور را در دست بگیرم‌. در آن زمان شش شعبه داشتیم با 45 نیرو و 11هزار سپرده‌گذار که با شنیدن اوضاع بدگمان شده بودند‌. به اسیدپاشی تهدید شدم‌. مشکلات خانوادگی بسیاری برایم ایجاد شد تا جایی که ساعت هشت شب وارد مراسم عروسی پسرم شدم.»

طفلی نوپا و راه‌های پرپیچ و خم

اینها روی خوش داستان است که زنان قصه ما جانی دوباره می‌گیرند اما امان از نسخه‌های مرگ‌بار اقتصادی که صاعقه‌وار و به یک باره بر پیکره اقتصاد این مملکت وارد می‌شوند‌. یکی از این مرگبارهایش که در سال 89 مطرح شد، برنامه بانک مرکزی برای ساماندهی تعاونی‌های اعتبار آزاد بود‌. اصغری می‌گوید:« هنوز هم که هنوز است سوالی دارم که هیچ‌کس پاسخگویش نیست‌. آیا با این نسخه مشکلات بانکی ایران حل شد؟ در این طرح سره از ناسره جدا نشد‌. کارها ملاک قرار نگرفت و بنابراین همه تعاونی‌های اعتبار آزاد را از صفحه اقتصاد ایران با ادعای عنوان ساماندهی حذف کردند تا برای سیستم بانکی چاره‌اندیشی کنند!»

دوران ناخوشایند

«برای خانم‌ها سدهای زیادی وجود داشته و من با رگ و پی و گوشت و استخوانم این دردها را لمس کرده‌ام‌. مثلا من در تیم 13ساله خودم نقش رهبر را داشتم و به نوعی سیبل تیر مشکلات بودم‌. بالاخره زنانی در شهرستانی کوچک تعاونی اعتباری را تاسیس کرده بودند که ویژه زنان بود‌. اما در نهایت 13سال تلاش تعاونی اعتبار اسماء را در عرض یک ساعت در موسسه‌ای در شرف تاسیس ادغام کردند، در حالی که اسماء حاصل زایش فکری من بود نه پشتوانه‌های قوی مالی‌. این ادغام براساس سیاست‌های بانک مرکزی در دولت گذشته انجام شد که معتقد بودند در راستای ساماندهی تعاونی‌های اعتبار آزاد باید آنها جمع و در موسسات مالی ادغام شوند‌. این اتفاقات در حالی رخ داد که برای 120نفر ایجاد اشتغال کرده بودم‌. سرمایه‌های خرد مردمی را از خانه‌ها جمع کردیم‌. آن هم سهامداران زن در شهرستانی کوچک که مردان خانواده اصلا باوری به فعالیت اقتصادی زنان‌شان نداشتند‌. زنان نه اعتبار داشتند و نه اعتماد‌. همسران این زنان به آنها می‌گفتند مگر زنان می‌توانند کار پولی و مالی انجام دهند؟!»

تعاونی‌های مرجع جمع‌آوری سرمایه خرد و انجام کارهای بزرگ

این بانوی کارآفرین معتقد است که تعاونی‌های اعتبار آزاد پول مردم را در خود آن شهرستان‌ها صرف اشتغال‌زایی و کارآفرینی می‌کردند‌. ما به‌صورت مستقیم برای 120نفر ایجاد اشتغال کرده بودیم و به‌صورت غیرمستقیم هم 20هزار شغل ایجاد کردیم‌. وی همچنین اشاره می‌کند که اگر خانمی وارد کار می‌شد و هنری هم نداشت به او مشاوره کارآفرینی می‌دادیم و بعد آموزش مهارت‌ها و بعد تسهیلات‌. در ادامه اضافه می‌کند که با دادن تسهیلات به چندین و چند خانم در راه‌اندازی کارشان یاری‌شان کردیم تا خودشان به کارآفرین برتر ملی تبدیل شوند‌. حتی تسهیلات میلیاردتومانی به این افراد می‌دادیم‌. از کارآفرینان جوان حمایت کردیم‌. حتی اعضا ضامن همدیگر می‌شدند تا هر چه سریع‌تر کارشان راه بیفتد‌. همچنین از مخترعان ایرانی حمایت می‌کردیم‌.

پیگیری مداوم و بی‌وقفه

اصغری همچنان پیگیر ماجراست و دو سال است که با بانک مرکزی مکاتبه می‌کند که تبعات این ادغام را بپذیرند‌. بانک مرکزی هم این موسسه جدید را ملزم به پاسخگویی به سپرده‌گذاران کرده است‌ اما «موسسه مزبور از لحظه اول ما را پشت درهای بسته قرار داد‌، در حالی که تعداد شعبات ما در خراسان و تهران به 14رسیده بود، 120نفر نیروی کار داشتیم و 45هزار سپرده‌گذار که به حق نگران پول‌شان بودند.» اصغری معتقد است که« این موسسه باید به ما توضیح دهد از تسهیلات داده شده چقدر وصول شده و جواب چه تعداد سپرده‌گذار را داده‌اند‌. بچه‌های ما را از کار اخراج کردند و بعد از 25 سال مدیریت و 13سال کارآفرینی به این روز افتادیم.» الان همه امید او به دولت تدبیر و امید است‌. پیشنهادهایی برای رفع این مشکلات به مسئولان داده‌اند‌. «یا موسسه را به ما برگردانند یا اینکه اجازه دهند که تعاونی اعتبار آزاد را به موسسه اعتباری تبدیل کنیم یا اینکه اجازه تاسیس بانک قرض الحسنه زنان ایران را به ما بدهند.»

حالا همسرم در کنارم است

حالا همسرش شده حامی او‌. «همسرم راضی شده که دور از خانواده باشم و کارهای اینجا را نهایی کنم و همسرم هم کارهای بیرجند را بر عهده گرفته.» حتما برای شما خواننده عزیز هم این سوال پیش آمده که این زن در آن شرایط بحرانی چگونه اوضاع را مدیریت کرده‌. وقتی همه نگاه‌ها به اوست و همه انتظار دارند که به‌عنوان لیدر مجموعه فضا را مدیریت کند‌. «مدیریت بحران، تامین منابع مالی، مدیریت رفتاری سایر اعضا و همه این مسائل متوجه من بود چون من لیدر مجموعه بودم و نمی‌توانستم و اجازه نداشتم زیر بار مشکلات کمر خم کنم چون مجموعه چشم امیدش به من بود‌. به جای غصه بیش از حد خوردن به راه‌حل فکر می‌کردم و برای برون رفت از مشکلات نقشه می‌کشیدم.»

لایف استایل شخصی سیده‌زهره اصغری

برایم جالب بود که از او بپرسم با این همه مشغله آیا وقتی را هم صرف موسیقی، سینما یا ورزش می‌کند که جواب جالبی می‌دهد: «همیشه سعی کردم مدیریت زمان را داشته باشم‌. در انجمن زنان مدیر کارآفرین در سفرهای استانی کودکی‌ام به سراغم می‌آید و گروه سرود تشکیل می‌دهیم‌. پیاده روی با دوستان هم از جمله تفریحات من است.» و در حالی که خنده‌اش گرفته اضافه می‌کند «جالب است بدانید که این روزها سریال‌های عامیانه هم می‌بینم‌. شنا می‌کنم و دوره ریکی یوگا را طی کرده‌ام که به آرامش درون من خیلی کمک کرده است‌. در بیرجند هم بازی با نوه‌ام و کشیدن نقاشی برای او از سرگرمی‌های من است‌. راستی چند بار هم به دنبال تست صدا رفته‌ام‌. صدایم بد نیست.»

از آن روزها که حرف می‌زند اشکش هم فرومی‌غلطد و از آن روزها با عنوان کابوس‌هایی یاد می‌کند که زندگی‌اش را متاثر کرده بودند‌. از دوره‌ای می‌گوید که به انزوا پناه برده و در این میان مشاوره‌های دوستانش موجب شده تا دوباره به عرصه تلاش و کوشش برگردد‌ و اکنون سرشار از انرژی رو به پنجره‌ای باز نشسته است و خیال عقب‌نشینی هم ندارد‌.

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/ncZixHEY
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
ملیحه :
9 سال پیش
مرحبا به این زنان جسور و تلاشگر که بالحق الگوی جامعه زنان این مرزو بوم هستند.تحمل این زن غیر قابل قبول میباشد.امیدوارم این بانوی کارآفرین به خواسته بحق خود و تعاونی اش برسد.
مصطفوی :
9 سال پیش
عرض ادب و احترام؛ انشا... به حق خود خواهید رسید، آرزوی موفقیت براتون دارم.( مصطفوی)
چهره گشا :
9 سال پیش
با توجه به تمام محدودیت‌ها و ناباوریهای موجود در جامعه، دستیابی به چنین موفقیتهایی چشمگیر و ستودنی است، شیر زنان ایرانی الگوی جسارت و سختکوشی در تمام دنیا هستند موفق و پیروز باشید
باقری :
9 سال پیش
با آرزوی موفقیت‌های روزافزورن برای شما و تمامی زنان کارآفرین ایران زمین
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
مشاوره کسب و کارآزمایشگاه تجهیزات اعلام حریق آریاکخرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهخرید از چینچک صیادیدوره مذاکره استاد احمد محمدیخرید فالوور فیکخرید نهال گردوماشین ظرفشویی بوشدوره رایگان Network+سریال جنگل آسفالتکفش مردانهتلویزیون شهریMEXCتبلیغات در گوگللپ تاپ قسطیآی نودانلود رمانآموزش آرایشگریقصه صوتیریل جرثقیلگیفت کارت استیم اوکرایناسکرو کانوایرخرید لایک اینستاگرامپنجره دوجدارهخدمات سئولوازم یدکی تویوتاکولر گازی جنرال شکارنرم‌افزار حسابداریاجاره خودرو در دبیست مدیریتیواردات و صادرات تجارتگرامخرید آیفون 15 پرو مکستجارتخانه آراد برندینگواردات از چینتعمیر گیربکس اتوماتیکخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلخرید قسطیاپن ورک پرمیت کاناداتعمیر گیربکس اتوماتیک در مازندرانورمی کمپوستچاپ فوری کاتالوگ حرفه ای و ارزانقیمت تیرآهن امروزمیز تلویزیونتعمیر گیربکس اتوماتیکتخت خواب دو نفرهخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختدندانپزشکی سعادت آبادتور استانبولنرم‌افزار حسابداری رایگانتور استانبول
تبلیغات
  • واتساپ : 09031706847
  • ایمیل : ghadimi@gmail.com

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه