ایده های بزرگ برای کپی رایتینگ (38) / اوقات خوش خلق کنید

کسب درآمد و هزینه آن در راه های مناسب بخش زیادی از دغدغه افراد را به خود اختصاص داده است. این مشغله فکری تنها مخصوص عصر مدرن نیست. از زمانی که بشر شروع به مبادله کرد، این سوال که در ازای آنچه عرضه می کند، چه چیزی را باید دریافت کند، ذهن او را درگیر کرده بود. این نکته حتی در میان زندانیان که آشکارا درآمد چندانی ندارند نیز صادق است.

در واقع براساس پژوهشی که اخیرا صورت گرفته، بیش از 70 درصد زندانیان برنامه ریزی خاصی برای گذران اوقات فراغت شان در سلول های خود دارند. در این میان آنچه به تبلیغات شرکت ها جان بخشیده و افراد مشتاق و دغدغه مند را مجذوب می کند، استفاده از حس شوخ طبعی است. این عنصر کلیدی توان به ارمغان آوردن میزان فروش غیر قابل باوری را دارد.

با این حال نظر تمامی بازاریاب های بزرگ در مورد استفاده از این عنصر یکسان نیست. کلود هاپکینز یکی از بزرگان عرصه بازاریابی مدرن است که آشکارا با استفاده از هرگونه طنزی در آگهی ها مخالف بوده است. وی فعالیت فروش را یک سلسله منطقی و مهم دانسته و در این میان هیچ نقشی برای عناصر فکاهی قائل نیست. عقیده وی در مورد شوخ طبعی در جمله مشهور  او به خوبی نمایان شده: «مردم از دلقک ها خرید نمی کنند.»

هنگامی که برای نخستین بار این جمله را خواندم، آب سردی روی تمام اندیشه هایم در مورد استفاده از ویژگی های فکاهی در آگهی ریخته شد. با این حال چندی بعد، هنگامی که تحصیلات آکادمیک خود را تمام کردم، به این نتیجه رسیدم که هاپکینز آنچنان هم درست اظهارنظر نکرده است.

کتاب تبلیغات علمی کلود هاپکینز اگرچه یکی از آثار ماندگار در زمینه تبلیغات است، با این حال بعید نیست در برخی موضوعات آشکارا به خطا رفته باشد. اگر ما عنصر شوخ طبعی و طنزپردازی را از جریان زندگی حذف کنیم، چه چیزی باقی خواهد ماند؟ انسان های ماشینی؟ این همان چیزی است که کارل مارکس، نظریه پرداز برجسته را به واهمه می انداخت. بنابراین شاید بهتر باشد تا در نظرات منفی در مورد فکاهیات تجدیدنظر کنیم.

ایده

ایده این شماره براساس طرح برند مالمیسن نوشته شده است. این برند در زمینه هتلداری فعالیت داشته و کن مک کولاک در سال 1994 آن را در بریتانیا بنیانگذاری کرده است.

ایده این شماره هنگامی به ذهنم خطور کرد که چندی قبل برای گذراندن تعطیلات سال نو به بریتانیا و منطقه کلرکن ول در مرکز لندن رفتم. در این سفر همسرم به دلیل مشکلات کاری من را همراهی نمی کرد. شاید همین دلیل بود که دست من را در انجام کارهای عجیب و کسب تجربه های باورنکردنی باز گذاشته بود.

اگر تا به حال به منطقه کلرکن ول رفته باشید، این منطقه بیشتر به دلیل بازار فروش ماهی مشهور است. درست همان کسب وکاری که با بوی بد همه محیط را به خاک سیاه می نشاند. با این حال کافه های اطراف این منطقه، با وجود بازار فروش ماهی رونق عجیبی داشتند. شاخص ترین برندی که در این منطقه به موفقیت دست یافته بود، شعبه هتل مالمیسن بود.

با این حال اگر فکر کرده اید که این موفقیت هتل به دلیل ارائه تخفیف های گسترده بوده است، سخت در اشتباه هستید. قیمت های این مجموعه هتل های زنجیره ای براساس نرخ مصوب آغاز سال اعمال شده و در هیچ منطقه ای نرخ های تخفیف خارج از قاعده ارائه نمی شود. نکته اصلی این هتل، مهیا کردن یک باغ شگفت انگیز در نزدیکی ساختمانش است. این باغ علاوه بر اینکه با رایحه خود بوی ماهی ها را خنثی می کند، روح هر گردشگری را نیز با خود به اعماقش می  برد.

به همین سادگی، گاهی اوقات لازم نیست برنامه پیچیده ای برای جذب مشتریان داشته باشید.

تنها یک طرح ساده کافی است. البته باید توجه داشت که تمامی امکانات تفریحی به علاوه یک سیرک دائمی از مسافران این هتل استقبال می کنند. فکر می کنم دستاورد هتل مالمیسن خط بطلانی روی ادعای کلود هاپکینز باشد. با این حال قضاوت با سایر بازاریاب های حرفه ای خواهد بود.

آنچه در عمل باید انجام دهید

- امکاناتی را که همراه با عنصر شوخ طبعی به مخاطب ارائه می کنید، بهتر است رایگان باشد و در واقع هیچ یک از ما علاقه ای به پرداخت پول برای تماشا و استفاده از مزایای تفریحی ساده نداریم.

- امکاناتی را که قصد ارائه شان را دارید هوشمندانه انتخاب کنید. در واقع طرح شما باید متناسب با بودجه شرکت معرفی شود در غیر این صورت کمبود بودجه تمام برنامه های تان را خراب خواهد کرد.