بالاخره آنچه خیلی دور به نظر می رسید، اتفاق افتاد و رژیم صهیونیستی به تاسیسات هسته ای ایران حمله کرد. کمتر کسی انتظار داشت که در میانه مذاکرات ایران و آمریکا و در شرایطی که دور ششم مذاکرات برای روز یکشنبه (25 خردادماه) در مسقط عمان برنامه ریزی شده بود، حمله نظامی به ایران اتفاق بیفتد. این درحالی بود که با شکستن تابوی مذاکره با آمریکا و پس از پنج دور مذاکره غیرمستقیم در شهرهای مسقط و رم، امیدها به توافق (چه توافق محدود و حداقلی، چه توافق جامع و حداکثری) افزایش یافته بود و همین امید و خوش بینی ضمنی، باعث شد که مردم آمادگی روانی مواجهه با جنگ را نداشته باشند و بخش بزرگی از بهت و غافلگیری افکار عمومی از حمله بامداد جمعه به همین خاطر بود.
به دنبال تصویب قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی علیه ایران و دقیقا در روز شصت و یکم؛ اولین روز پس از مهلت دو ماهه ترامپ به ایران، رژیم صهیونیستی - با چراغ سبز آمریکا و عملیات فریب واشنگتن - به خاک ایران حمله کرد و در گام نخست، تنی چند از فرماندهان ارشد نظامی، دانشمندان هسته ای و مردم بی گناه را کشت. پاسخ ایران اما کوبنده و قاطعانه بود و طی چند روز گذشته، سیلی از پهپاد و موشک را روانه سرزمین های اشغالی کرد. در واقع، با هر حمله رژیم صهیونیستی، پاسخ ایران شدیدتر و کوبنده تر شده و موشک هایی با سرجنگی سنگین تر بر خاک رژیم صهیونیستی فرود می آیند. این زد و خورد نظامی حالا چند روزی است که در سکوت کشورها و مجامع بین المللی ادامه دارد و هنوز اراده ای برای توقف ماشین جنگی رژیم صهیونیستی در صحنه جهانی شکل نگرفته است.
پس از تجربه سال ها جنگ اقتصادی (که اقتصاد کشور را در شرایط جنگی قرار داده) حالا با تجربه خود جنگ مواجه هستیم؛ جنگی نابرابر و ناعادلانه، همچون جنگ هشت ساله با عراق (حمایت قدرت های شرق و غرب از صدام) که یک سوی آن، رژیم صهیونیستی و آمریکا و ناتو ایستاده اند و سوی دیگر آن، ایران تنها. آنچه برخی تحلیلگران از آن به عنوان «تنهایی استراتژیک ایران» یاد می کنند. انگار این مسئله مبتلا به جامعه ایران در تمامی یکصد و اندی سال گذشته است که هر بار خواسته سطح زندگی جمعی را بهبود ببخشد، تحول تازه ای در نسبت دولت - ملت بیافریند، توسعه ارزش های مدنی را دنبال کند و با جهان به صلح پایدار برسد، یک گام به پیش و دو گام به پس برداشته است؛ تا آنجا که در این آزمون و خطای تاریخی، جنبش مشروطه به دیکتاتوری پهلوی منجر شد، تجربه جمهوری و دولت ملی با «محمد مصدق» به کودتای سیاه 28 مرداد انجامید و این شکست جمعی و عقده فرو خورده تاریخی، تحت سیطره استبداد و استیلای دوباره سلطنت (که داعیه تاریخ 2 هزار و 500 ساله نظام شاهنشاهی را داشت) نهایتا 25 سال بعد سر باز کرد و انقلاب 1357 از راه رسید. ایرانیان هنوز تجربه ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332 را به یاد دارند که به سرنگونی دولت دموکراتیک مصدق توسط آمریکا و انگلستان منجر شد. حالا 72 سال پس از آن روزها ایران بار دیگر در معرض آزمون و بزنگاه تاریخی قرار گرفته و دچار چالش دیگری با غرب شده است. اگر در برهه پیش، پای ملی شدن صنعت نفت در میان بود، حالا پای صنعت هسته ای در بین است. با این حال، باید به کشورهای غربی و رهبران قدرت های جهانی، گفت که ما نیز مردمی هستیم!
جنگ ایران و رژیم صهیونیستی در حالی وارد نهمین روز خود شده است که در این میان، مردان و زنان و کودکان بی گناه زیادی در تهران و دیگر شهرها کشته شده اند و ایران دخت، سوگوار جوانان فرهیخته و از جان گذشته ای است که خون می دهند، اما خاک نه! به قول «نیما»، «می گریند روی ساحل نزدیک، سوگواران در میان سوگواران». برای کودکان دهه 60 که حالا به آستانه میانسالی رسیده اند به نظر می رسد تاریخ بار دیگر تکرار شده است. کودکانی که جنگ ایران و عراق و موشک باران شهرها را تجربه کرده بودند، حالا در آستانه 40 سالگی شاهد تکرار این ماجرا برای فرزندان خود هستند. آیا ما در بین چرخ دندههای تاریخ گیر افتاده ایم؟
پانوشت:
1-نظریه «تنهایی استراتژیک» اولین بار از سوی «محی الدین مصباحی»، استراتژیست ایرانی و استاد دانشگاه بین المللی فلوریدا (FIU) عنوان شد. او در کتاب «تنهایی استراتژیک ایران: از مخمصه ژئوپلیتیک تا بحران هسته ای» معتقد است که ایران دچار تنهایی استراتژیک است و در تدوین، کاربرد و پیشبرد استراتژی های کلان خود تنهاست. به عقیده «مصباحی»، هرچند ایران به گونه ای استراتژیک تنهاست و این تنهایی استراتژیک، محدودیت هایی برای ایران به وجود آورده است، اما در عین حال، باعث شده که ایران، استراتژی ها و سیاست های خاص خود را در منطقه و جهان، دنبال کند و در برابر فشارهای خارجی بایستد.
2-هرچند جنبش مشروطه به دیکتاتوری رضاخان ختم شد، اما دیکتاتوری پهلوی صدالبته بهتر از استبداد قاجاریه بود. دیکتاتوری در مقایسه با استبداد، یک مرحله به مردم سالاری نزدیکتر است و برخلاف توتالیتاریسم و استبداد زدگی تاریخی در ایران و از جمله نمونه متاخر آن در عصر شاهان قاجاری، دست کم در عصر پهلوی اول با نهاد دولتی روبه رو شدیم که گرچه به لحاظ سیاسی، سرکوبگر و تمامیت خواه بود، اما لااقل به وظایف توسعه گرای خود عمل می کرد و اقدام به ایجاد زیرساخت های عمومی، نظیر راه آهن، ارتش و... نمود.
3-«ما نیز مردمی هستیم»، نام کتابی از «امیرحسن چهل تن» است که در آن با «محمود دولت آبادی» گفتوگو کرده است. این عبارت همچنین واپسین جمله کتاب «دیدار بلوچ» از «دولت آبادی» است: «به خود می آیم و می اندیشم: هرچه و هر جور، ما نیز مردمی هستیم.»