برای دستیابی به ثبات اقتصادی پایدار در ایران، تقویت نقش و کارآمدی بانک مرکزی، ضرورتی اساسی است. استقلال نهادی، شفافیت در سیاست های پولی و ارزی و پایداری در جهت گیری ها و تصمیم گیری های کلان این نهاد، می تواند زمینه ساز بازسازی اعتماد عمومی و ارتقای پیش بینی پذیری در فعالیت های اقتصادی، از سطح کسب وکارها تا خانوارها شود. بانک مرکزی، زمانی که از مداخلات سیاسی مصون بماند و تصمیم های خود را بر پایه واقعیت های اقتصادی و داده های قابل اتکا اتخاذ کند، می تواند به محور اعتماد و تعادل در اقتصاد کشور تبدیل شود. در این مسیر، هماهنگی میان سیاست های پولی و مالی، پاسخ گویی نهادی و ارتقای شفافیت در تصمیم سازی ها، نقش تعیین کننده ای در کاهش نوسانات و تقویت پایداری اقتصادی دارد. تحقق این الزامات، مسیر حرکت به سوی رشد باثبات و پیش بینی پذیر را برای اقتصاد ایران هموار خواهد ساخت.
به نظر می رسد تحولات رهبری و سیاستگذاری بانک های مرکزی، به ویژه در کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور، نقشی تعیین کننده در ثبات اقتصادی و مدیریت بحران های مالی دارد. بررسی تجربه کشورهای ترکیه، برزیل و کره جنوبی، نشان می دهد که تغییرات در استقلال نهادی، شفافیت سیاست های پولی و مدیریت بازار ارز، می تواند پیامدهایی مثبت یا منفی بر اقتصاد کلان برجای گذارد. اقتصاد ایران نیز با چالش های مشابهی، از جمله نوسانات ارزی، فشارهای تورمی و تأثیرپذیری سیاست های پولی از عوامل سیاسی مواجه است. از این رو، مطالعه تطبیقی تجارب بین المللی، می تواند برای سیاستگذاران ایرانی، آموزه های ارزشمندی فراهم آورد. در این مقاله تلاش می شود ضمن مرور برخی از تحولات اخیر در بانک های مرکزی دیگر کشورها، به درس ها و پیشنهادهایی برای تقویت کارآمدی و ثبات اقتصادی ایران پرداخته شود.
استقلال بانک مرکزی؛ ضرورت ها و پیامدها
تجربه کشورهایی مانند ترکیه و برزیل، نشان می دهد هرگاه بانک مرکزی، استقلال نهادی خود را از دست دهد و تحت فشارهای سیاسی قرار گیرد، سیاست های پولی به ابزاری برای اهداف کوتاه مدت دولت تبدیل می شود. نتیجه چنین مداخله ای معمولاً بی ثباتی در تصمیم گیری های پولی، افزایش نااطمینانی در بازار و جهش های تورمی است؛ پیامدی که به کاهش اعتماد عمومی و تضعیف ارزش پول ملی می انجامد. برای اقتصاد ایران، این مسئله، اهمیتی دوچندان دارد. اقتصاد کشورمان علاوه بر محدودیت های ناشی از تحریم ها، با مشکلات ساختاری نظیر کسری بودجه مزمن، وابستگی دولت به منابع بانکی و نبود شفافیت مالی روبه رو است؛ شرایطی که استقلال بانک مرکزی را بیش از پیش محدود می کند. تصمیم گیری های پولی غالباً در خدمت نیازهای کوتاه مدت دولت قرار گرفته و پیامد آن در تأمین مالی از طریق پایه پولی، تثبیت دستوری نرخ ارز و سیاست های اعتباری غیرکارآمد قابل مشاهده است.
راه برون رفت از این بحران صرفاً تکرار شعار استقلال بانک مرکزی نیست، بلکه این مهم نیازمند اصلاحات نهادی و عملیاتی است؛ یعنی بازنگری در قوانین برای تضمین استقلال حقوقی، ایجاد سازوکارهای نظارتی مستقل بر استفاده دولت از منابع بانک مرکزی و ارتقای شفافیت از طریق ارتباط مستقیم و مؤثر با جامعه و بازار. تنها با چنین اصلاحاتی می توان بانک مرکزی را به مرجعی ثبات بخش و قابل اعتماد در اقتصاد ایران تبدیل کرد.
سیاست و اقتصاد؛ جدایی دشوار اما ضروری
تجربه کشورهایی مانند ترکیه و کره جنوبی، نشان می دهد که اگرچه نمی توان تأثیر سیاست بر اقتصاد را کاملاً حذف کرد، اما می توان دامنه آن را مدیریت نمود. در ترکیه، فشار سیاسی برای کاهش نرخ بهره در شرایط تورمی، موجب بی اعتمادی بازار و تشدید بحران ارزی شد؛ در حالی که کره جنوبی با تقویت نهادهای مستقل پولی توانسته است اثر مداخلات سیاسی را محدود کند. در ایران، این پیوند میان سیاست و اقتصاد، پیچیده تر است؛ به طوری که ساختار اقتصادی به شدت سیاسی شده و بسیاری از تصمیم های پولی، تحت فشار الزامات کوتاه مدت اتخاذ می شود. علاوه بر این، تحریم های خارجی نیز به عنوان متغیری بیرونی، نقش سیاست را در تصمیمات اقتصادی، پررنگ تر کرده و بر شکنندگی اقتصاد افزوده است.
راهکار برای برون رفت از این وضعیت، نه جدایی کامل سیاست از اقتصاد، بلکه تعریف مرزهای روشن میان این دو حوزه است. تقویت نهادهایی مانند شورای سیاستگذاری پولی و ارزی، شورای تنظیم گری و نظارت بانکی، افزایش استقلال کارشناسان و انتشار عمومی مستندات تصمیم گیری، می تواند مانعی در برابر غلبه ملاحظات صرفاً سیاسی بر سیاست های پولی باشد. چنین اصلاحاتی، اثر شوک های سیاسی بر اقتصاد ایران را کاهش می دهد و ثبات اقتصادی را تقویت می کند.
مصائب کسری تجاری و بحران های ارزی
یکی از نکات کلیدی در تجارب بین المللی، اهمیت تصمیمات به موقع و درست بانک مرکزی در مدیریت سیاست های اقتصادی و ارزی است. این نقش، زمانی برجسته تر می شود که کشور با مشکلات ساختاری، از جمله کسری تجاری مزمن، ناپایداری اقتصادی و نوسانات نرخ ارز مواجه باشد. در چنین شرایطی، وابستگی شدید به سرمایه گذاری و جریان های مالی خارجی، اقتصاد را آسیب پذیر می کند؛ هرگونه شوک بیرونی یا کاهش اعتماد سرمایه گذاران، می تواند جریان سرمایه را مختل کرده و کسری تجاری به سرعت خود را در قالب کاهش ارزش پول ملی و جهش های ارزی نشان دهد. در این بستر، تغییرات مدیریتی در بانک مرکزی به تنهایی نمی تواند مانع از سرایت بحران به کل اقتصاد شود، مگر آنکه همراه با تصمیمات هماهنگ و اصلاحات ساختاری گسترده باشد.
ایران در این زمینه حتی در موقعیتی پیچیده تر قرار دارد. نه تنها کسری تجاری وجود دارد، بلکه بخش بزرگی از صادرات و واردات کشور زیر فشار تحریم هاست و کانال های رسمی تجارت عملاً مسدود یا محدود شده اند. این وضعیت باعث شده تراز تجاری ایران به شدت ناپایدار باشد؛ در سال هایی که درآمدهای نفتی افزایش پیدا می کند، ظاهراً تراز مثبت است، اما به محض کاهش فروش نفت و سخت تر شدن تحریم ها، اقتصاد با کمبود ارز و جهش نرخ ارز مواجه می شود. از سوی دیگر، نبود شفافیت در سیاست های تجاری، تعدد نهادهای تصمیم گیر و شبکه های غیررسمی واسطه گری، خود به افزایش هزینه تجارت و گسترش رانت انجامیده است. برای مقابله با این چالش ها، ایران باید سیاست های پولی و ارزی را شفاف و پایدار اجرا کند و استقلال بانک مرکزی را حفظ نماید. کاهش وابستگی به نفت، تقویت صادرات غیرنفتی با ارزش افزوده بالا، بازنگری سیاست های وارداتی و توسعه روابط تجاری پایدار با دیگر کشورها از راهکارهای کلیدی هستند. همچنین ایجاد نهادهای نظارتی، صندوق های ملی ارزی و ابزارهای مدیریت ذخایر ارزی می تواند در مواقع بحران، نوسانات ارزی را مهار کند. اجرای گام به گام این سیاست ها به تثبیت و تقویت ثبات اقتصادی ایران، کمک خواهد کرد.
اعتماد به بانک مرکزی و شفافیت سیاست پولی
تجربیات بین المللی، نشان می دهد که اعتماد عمومی به بانک مرکزی و شفافیت سیاست های پولی، از عوامل کلیدی ثبات اقتصادی اند. در بسیاری از کشورها، تغییرات مکرر در مدیریت بانک مرکزی و تصمیم های ناگهانی و غیرقابل پیش بینی در سیاست های پولی، به کاهش اعتماد بازارها انجامیده و زمینه ساز بحران های ارزی شده است. برعکس، کشورهایی که با تقویت شفافیت و تداوم رهبری این نهاد حرکت کرده اند، توانسته اند اثر شوک های اقتصادی را مدیریت کرده و ثبات نسبی در بازار ارز ایجاد کنند. در ایران، اعتماد عمومی به بانک مرکزی در سال های اخیر به شدت تضعیف شده است. این بی اعتمادی باعث می شود حتی اخبار و شایعات کوچک بتوانند موج های بزرگ در بازار ارز ایجاد کنند. مداخلات سیاسی در تصمیم گیری ها، تغییرات مکرر مدیریتی و نبود شفافیت در سیاست ها نیز به بی ثباتی بیشتر دامن زده است.
راه برون رفت از این چرخه، بازسازی اعتماد به بانک مرکزی از طریق شفاف سازی مستمر اطلاعات اقتصادی، تدوین سیاست های پولی پیش بینی پذیر و ایجاد ثبات نهادی است. تنها در چنین شرایطی می توان از بروز شوک های روانی در بازار جلوگیری کرد و اعتماد مردم و سرمایه گذاران را به نهاد سیاستگذار پولی بازگرداند.
مقابله با شایعات و اخبار منفی در بازار ارز
تجارب بین المللی، نشان می دهد یکی از عواملی که می تواند اثر شوک های اقتصادی را تشدید کند، گسترش شایعات و اخبار منفی در بازار ارز است. براساس نظریه «انتظارات عقلایی»، فعالان اقتصادی نه تنها به داده های واقعی بلکه به سیگنال ها، اخبار و حتی شایعات واکنش نشان می دهند. هنگامی که اعتماد عمومی به بانک مرکزی تضعیف شود و سیاست های پولی فاقد شفافیت باشند، کوچک ترین اخبار منفی می تواند انتظارات تورمی را تحریک کرده و موجب رفتارهای هیجانی در بازار شود. در چنین شرایطی، حتی اگر عوامل بنیادین اقتصادی تغییر نکرده باشند، صرفاً تغییر در انتظارات می تواند بحران های ارزی ایجاد کند. نمونه های بین المللی، این واقعیت را به خوبی نشان می دهد. در بحران مالی آسیا (۱۹۹۷)، کره جنوبی با انتشار شفاف اطلاعات و همکاری فعال با نهادهای بین المللی، توانست اعتماد بازار را بازسازی کند و از گسترش شایعات منفی بکاهد. برزیل نیز در دهه ۱۹۹۰ با اصلاحات پولی و افزایش شفافیت سیاست های ارزی، توانست از شدت نوسانات ناشی از اخبار و انتظارات بکاهد. در مقابل، کشورهایی که اطلاع رسانی ناکافی داشتند و پیام های متناقض به بازار ارسال کردند، با تشدید بحران ارزی مواجه شدند.
در ایران، این آسیب پذیری به دلیل تحریم ها، فشارهای سیاسی و ضعف نظام اطلاع رسانی، شدیدتر است. تجربه نشان داده که در فضای بی اعتمادی، شایعات کوچک به سرعت به موج های بزرگ ارزی، تبدیل می شوند و خود به یک عامل مستقل در بی ثباتی اقتصادی بدل می گردند. راهکار مقابله با این پدیده، تنها محدود به برخورد با شایعات نیست، بلکه نیازمند مدیریت فعال انتظارات است. این امر از طریق شفافیت مداوم در سیاست های اقتصادی، انتشار به موقع داده های معتبر و ایجاد کانال های رسمی و قابل اعتماد برای اطلاع رسانی امکان پذیر است. تقویت رسانه های مستقل، آموزش عمومی برای ارتقای سواد اقتصادی جامعه و همکاری با اقتصاددانان و تحلیلگران معتبر (پایگاه مردمی قوی) می تواند به شکل گیری انتظارات پایدارتر و کاهش اثر اخبار کاذب کمک کند. در نهایت، هنگامی که بازار به سیاست های پولی اعتماد داشته باشد، توان اثرگذاری شایعات بر اقتصاد به حداقل می رسد.