واکاوی تغییرات زنجیره تامین در اقتصاد مدرن

به فنجان قهوه ای که روی میز شما قرار دارد نگاه کنید. یک المان ساده، گرم و آشنا، اما در پشت این سادگی یک حماسه جهانی پنهان شده است. این حماسه ماه ها پیش در یک مزرعه کوچک و کوهستانی در کلمبیا آغاز شد، جایی که یک کشاورز دانه های قهوه را با دست چید. آن دانه ها سپس سفر خود را آغاز کردند: با کامیون به یک تعاونی محلی، از آنجا به یک کارخانه فرآوری، سپس با کشتی از طریق اقیانوس اطلس به یک بندر اروپایی، از بندر به یک کارخانه رست در کشور شما، از آنجا به انبار یک توزیع کننده و در نهایت از طریق یک شبکه پیچیده لجستیکی به کافه یا فروشگاهی که شما از آن خرید کرده اید. 

در طول این سفر، ده ها شرکت، صدها انسان و مجموعه ای سرگیجه آور از فرآیندها، اسناد و تصمیمات دخیل بوده اند. این شبکه پیچیده و نامرئی زنجیره تامین نام دارد. برای دهه ها این شبکه یک جعبه سیاه بود، اما در دنیای آشوبناک و به هم پیوسته امروز نادیده گرفتن آنچه در این جعبه سیاه می گذرد، دیگر یک گزینه نیست. این کار مانند هدایت یک هواپیمای مدرن با چشمان بسته است. شفافیت در این شبکه دیگر یک مزیت عملیاتی نیست؛ این سیستم عصبی کسب و کار شماست؛ حیاتی ترین ابزار برای بقا، رشد و پیروزی.

ما در این مقاله قصد داریم برخی از مهمترین نکات درباره زنجیره تامین و بهینه سازی آن را با شما در میان بگذاریم. پس با ما همراه باشید تا نکات کلیدی در این رابطه را یاد بگیرید. 

از زنجیره تا شبکه عصبی تامین

بخشی از مشکل ما با درک این پدیده در زبانی است که برای توصیف آن به کار می بریم. کلمه زنجیره یک استعاره منسوخ و خطرناک است. این کلمه تصویری خطی، منظم و قابل پیش بینی را به ذهن متبادر می کند؛ مجموعه ای از حلقه ها که یکی پس از دیگری به هم متصل شده اند. در این مدل، بزرگ‎ترین نگرانی شما، شکستن یک حلقه است اما واقعیت کسب وکار مدرن هیچ شباهتی به یک زنجیره ندارد. 

واقعیت، یک شبکه عصبی گسترده، پیچیده، پویا و غالبا آشوبناک است. در این شبکه اطلاعات و محصولات مانند سیگنال های عصبی در مسیرهای چندگانه و همزمان حرکت می کنند. یک اختلال کوچک در یک گره از این شبکه (مانند یک اعتصاب در یک بندر یا یک قانون جدید زیست محیطی در یک کشور) می تواند امواج شوکی را به سراسر سیستم ارسال کند که پیامدهای غیرمنتظره ای در نقاطی کاملا دوردست به همراه داشته باشد.

در این مدل جدید شفافیت معنایی بسیار عمیق تر پیدا می کند. این دیگر به معنای توانایی دیدن حلقه بعدی در زنجیره نیست. این به معنای داشتن یک نقشه زنده از کل شبکه عصبی شماست. این یعنی توانایی پاسخ دادن به سوالات حیاتی در لحظه: مواد اولیه اصلی ما دقیقا از کجا می آیند؟ اگر تامین کننده اصلی ما با بحران مواجه شود، گزینه های جایگزین ما چه کسانی هستند و چقدر سریع می توانیم به آنها دسترسی پیدا کنیم؟ محموله حیاتی ما در حال حاضر در کدام نقطه از این شبکه قرار دارد و چه ریسک هایی در مسیر آن وجود دارد؟ شرکای ما تا چه حد به اصول اخلاقی و زیست محیطی که ما به آنها پایبندیم، متعهد هستند؟

مطلب مرتبط: مشکلات اساسی زنجیره تامین کسب و کارها کدامند؟

یک رهبر تجاری که نمی تواند به این سوالات پاسخ دهد، در واقع در حال مدیریت کسب وکار خود نیست؛ او صرفا در حال واکنش نشان دادن به رویدادهایی است که هیچ کنترلی بر آنها ندارد.

چرا شفافیت یک ضرورت حیاتی است؟

درک اهمیت استراتژیک شفافیت نیازمند بررسی سه حوزه کلیدی است که در آنها، این قابلیت از یک «خوب است داشته باشیم» به یک «باید داشته باشیم» تبدیل شده است.

انقلاب انعطاف پذیری؛ بقا در عصر شگفتی ها

برای دهه ها شعار اصلی مدیریت زنجیره تامین کارایی بود. مدل هایی مانند تولید سریع که بر کاهش انبارداری و هزینه ها متمرکز بودند، به استاندارد طلایی تبدیل شدند. این مدل ها در یک دنیای پایدار و قابل پیش بینی فوق العاده بودند. اما بحران های اخیر از همه گیری جهانی گرفته تا کمبود تراشه های نیمه رسانا شکنندگی مرگبار این سیستم های فوق بهینه را آشکار کردند. 

ما آموختیم که کارایی بدون انعطاف پذیری دستورالعملی برای فاجعه است. در این پارادایم جدید شفافیت ستون فقرات انعطاف پذیری است. وقتی شما دید کاملی به شبکه تامین خود دارید، می توانید ریسک ها را قبل از وقوع شان شناسایی کنید. شما می توانید با ایجاد تنوع در تامین کنندگان و نگهداری انبارهای استراتژیک در نقاط کلیدی یک سیستم شکست ناپذیر بسازید؛ سیستمی که نه تنها در برابر شوک های غیرمنتظره مقاومت می کند، بلکه از آنها یاد گرفته و قوی تر می شود. این گذار بدون شفافیت عمیق، غیرممکن است.

اقتصاد اعتماد؛ وقتی داستان محصول خودِ محصول می شود

دومین حوزه، بازاریابی و برندینگ است. ما در عصری زندگی می کنیم که مصرف کنندگان، به ویژه نسل های جوان تر، به طور فزاینده ای به دنبال معنا و اصالت در خریدهای خود هستند. آنها دیگر فقط یک محصول را نمی خرند؛ آنها به یک شرکت، یک مجموعه از ارزش ها و یک داستان رأی می دهند. 

در این اقتصاد جدید زنجیره تامین شما دیگر یک فرآیند پشت صحنه و لجستیکی نیست؛ این بخشی از داستان برند شماست. برندهای پیشرو این واقعیت جدید را درک کرده اند. آنها شفافیت را از یک ابزار مدیریت ریسک، به قدرتمندترین ابزار اعتمادسازی و بازاریابی خود تبدیل کرده اند. در مقابل، شرکتی که نمی تواند یا نمی خواهد بگوید محصولاتش کجا و تحت چه شرایطی ساخته شده اند، در دنیای امروز به طور فزاینده ای مشکوک به نظر می رسد. آن جعبه سیاه به یک بدهی بزرگ برای برند تبدیل شده است.

روانشناسی پیش بینی پذیری؛ کاهش هزینه پنهان رهبری

سومین و شاید نادیده گرفته شده ترین مزیت شفافیت تاثیر آن بر روانشناسی رهبری تجاری است. مدیریت یک سازمان با یک زنجیره تامین مبهم، مانند زندگی کردن در حالت آماده باش دائمی است. رهبران و تیم های شان، انرژی ذهنی و عاطفی عظیمی را صرف اطفای حریق، واکنش به تاخیرهای غیرمنتظره و مدیریت بحران هایی می کنند که می توانستند از آنها پیشگیری کنند. 

مطلب مرتبط: تبدیل زنجیره تامین به زنجیره درآمد

این بار شناختی دائمی، یکی از بزرگ ترین موانع پنهان برای نوآوری و تفکر استراتژیک است. وقتی ذهن شما دائما درگیر مشکلات عملیاتی امروز است، دیگر فضایی برای معماری فرصت های فردا باقی نمی ماند. شفافیت، با تبدیل کردن ناشناخته های ترسناک به ریسک های قابل مدیریت، این بار شناختی را به شدت کاهش می دهد. این کار، به رهبران و تیم های شان اجازه می دهد تا از یک حالت واکنشی و پراسترس، به یک حالت پیش فعال و استراتژیک حرکت کنند. این، شاید ارزشمندترین هدیه ای باشد که شفافیت به یک سازمان می دهد.

بی شک دستیابی به این سطح از شفافیت یک شبه اتفاق نمی افتد. بسیاری از کسب وکارها تصور می کنند که این یک چالش صرفا فناورانه است که با خرید یک نرم افزار گران قیمت حل می شود. اما فناوری، تنها یک بخش از پازل است. چالش اصلی، یک چالش فرهنگی و ارتباطی است. این فرآیند نیازمند ساختن یک اکوسیستم مبتنی بر اعتماد با تمام شرکای شما در شبکه تامین است. شما باید آنها را متقاعد کنید که به اشتراک گذاری داده ها، یک بازی با حاصل جمع مثبت است که به نفع همه خواهد بود. این به معنای ایجاد یک زبان مشترک و یک منبع واحد از حقیقت است؛ پلتفرمی که در آن، اطلاعات به صورت روان و در لحظه میان تمام شرکا جریان پیدا کند. این کار، بیش از آنکه به سرمایه گذاری بر روی سرورها نیاز داشته باشد، به سرمایه گذاری بر روی روابط انسانی، توافق نامه های شفاف و اهداف مشترک نیاز دارد.

سخن پایانی

بیایید به آن فنجان قهوه بازگردیم. سفر پیچیده ای که آن را به میز شما رسانده، استعاره ای از اقتصاد جهانی امروز است. در این اقتصاد به هم پیوسته هر کسب و کاری، فارغ از اندازه اش، نقش یک رهبر ارکستر را در یک سمفونی عظیم و پیچیده بازی می کند. نوازندگان شما در سراسر جهان پراکنده هستند و به زبان های مختلفی صحبت می کنند. شفافیت زنجیره تامین، چوب رهبری ارکستر شماست. این ابزاری است که به شما اجازه می دهد تا هر نت را بشنوید، هر مکث را درک کنید و اطمینان حاصل کنید که تمام نوازندگان، با یک ریتم و هارمونی مشترک در حال نواختن هستند. بدون آن شما فقط مجموعه ای از صداهای ناهنجار و تصادفی را رهبری می کنید، اما با آن شما این قدرت را دارید که از دل این آشوب، یک شاهکار به یاد ماندنی از ارزش، اعتماد و انعطاف پذیری خلق کنید.

منابع:

https://smallbiztrends.com

https://blog.hubspot.com