نقشه راه بازاریابی ویدئویی

به تخته کلاکت کارگردانی فکر کنید؛ آن صدای خشک و قاطع «تق» قبل از شروع هر برداشت. آن صدای کوتاه یک دنیا معنا در خود دارد: هماهنگی، برنامه ریزی، هدف گذاری و اعلام آغاز یک جادو. بازاریابی ویدئویی موفق بسیار شبیه به ساخت یک فیلم سینمایی است. بسیاری از کسب و کارها وسوسه می شوند که سریعا دوربین را بردارند و شروع به ضبط کنند، غافل از اینکه بدون یک فیلمنامه دقیق کارگردانی هوشمندانه و برنامه اکران حساب شده حاصل کار چیزی جز یک ویدئوی خانگی آماتور نخواهد بود که در قبرستان محتواهای دیده نشده اینترنت دفن می شود. در عصر کنونی موفقیت دیگر در ساختن ویدئو نیست، بلکه در کارگردانی یک داستان است که مخاطب را در صندلی خود میخکوب کند. آیا آماده اید روی صندلی کارگردانی بنشینید و اولین شاهکار برندتان را خلق کنید؟

ما در این مقاله به شما کمک خواهیم کرد نقشه راه بازاریابی ویدئویی تان را ترسیم کنید. خب منتظر چه هستید؟ همین حالا با ما همراه شوید.

هدف گذاری: اولین فرمان کارگردان

هیچ کارگردانی فیلم برداری را شروع نمی کند، مگر اینکه دقیقا بداند می خواهد مخاطب پس از تماشای فیلم چه احساسی داشته باشد یا چه کاری انجام دهد. آیا هدف خنده، گریه، هیجان یا تفکر است؟ در بازاریابی ویدئویی نیز اولین سوال همین است: هدف از ساخت این ویدئو چیست؟ آیا می خواهید آگاهی از برند (Brand Awareness) را افزایش دهید، مانند یک پیش نمایش هیجان انگیز از یک فیلم پرفروش؟ آیا به دنبال جذب سرنخ های فروش (Lead Generation) هستید، مانند یک صحنه جذاب که مخاطب را برای دیدن ادامه داستان کنجکاو می کند؟ یا شاید هدف، آموزش مشتریان فعلی و افزایش وفاداری آنهاست، شبیه به یک مستند پشت صحنه که طرفداران را به گروه نزدیک تر می کند؟ 

برند ولوو تراکس (Volvo Trucks) با یک ویدئوی حماسی  با بازی ژان کلود ون دام، هدف بسیار مشخصی داشت: نمایش بی نظیر پایداری و دقت فرمان کامیون های شان. آنها محصول را نمی فروختند؛ آنها اعتماد را به شکلی فراموش نشدنی به نمایش می گذاشتند. بدون یک هدف شفاف، ویدئوی شما یک کشتی بدون قطب نما خواهد بود.

مطلب مرتبط: بازاریابی ویدئویی در عصر بی توجهی مشتریان

شناخت عمیق مخاطب: انتخاب بازیگر نقش اول 

هر فیلمی برای یک تماشاگر خاص ساخته می شود. فیلمنامه یک فیلم کمدی رمانتیک برای طرفداران فیلم های ترسناک جذاب نخواهد بود. شما نیز باید تماشاگر ایده آل خود را با دقتی وسواس گونه بشناسید. فراموش کنید که آنها چه کسانی هستند (سن، جنسیت، مکان)؛ تمرکز کنید بر اینکه آنها چگونه فکر و احساس می کنند. چه چیزی آنها را شب ها بیدار نگه می دارد؟ چه آرزوهایی دارند؟ چه محتوایی را با دوستان شان به اشتراک می گذارند؟ لحن صحبت شان چگونه است؟ 

اجازه دهید یک مثال را بررسی کنیم. شرکت خدمات ایمیل مارکتینگ میل چیمپ (Mailchimp) مخاطبان خود را به خوبی می شناسد: کارآفرینان و کسب و کارهای کوچکی که از زبان تخصصی و پیچیده بازاریابی خسته  شده اند. به همین دلیل ویدئوهای آموزشی آنها سرشار از طنز، سادگی و همدلی است و احساس می کنید یک دوست باهوش در حال راهنمایی شماست، نه یک شرکت بزرگ نرم افزاری. ویدئوی شما باید به زبان مخاطب صحبت کند، نه به زبان شرکت شما.

هنر داستان سرایی: نوشتن فیلمنامه

اینجا جایی است که جادو اتفاق می افتد. یک ویدئوی عالی محصول نمی فروشد؛ داستانی را روایت می کند که محصول یکی از شخصیت های آن است. هر داستان خوبی سه پرده دارد: 

1.    معرفی قهرمان و دنیای او (مشتری و مشکلش)

2.    رویارویی با یک چالش یا بحران 

3.    رسیدن به یک راه حل و دنیای جدید 

 حتی یک ویدئوی معرفی محصول ساده هم می تواند یک داستان بگوید. شرکت لوازم التحریر هوبونیچی (Hobonichi) برای معرفی سررسیدهای خود ویدئوهایی می سازد که زندگی افراد خلاقی را نشان می دهد که با استفاده از این دفترها آشفتگی های ذهنی خود را به برنامه های زیبا و قابل اجرا تبدیل می کنند. آنها دفتر نمی فروشند؛ آنها «آرامش ذهنی و تحقق رویاها» را می فروشند. از خود بپرسید: قهرمان داستان من کیست و برند من چگونه به او کمک می کند تا به پیروزی برسد؟

مطلب مرتبط: بازاریابی ویدئویی چه سرنوشتی خواهد داشت؟

بودجه و تدارکات: ولخرجی یا برنامه ریزی دقیق

لازم نیست برای ساخت یک فیلم تاثیرگذار بودجه ای هالیوودی داشته باشید. بسیاری از شاهکارهای سینمای مستقل با بودجه های بسیار محدود ساخته شده اند، زیرا بر یک فیلمنامه قوی و خلاقیت تکیه کرده اند. در بازاریابی ویدئویی نیز همین قانون حاکم است. به جای تمرکز بر تجهیزات گران قیمت روی کیفیت داستان، صدا و نور تمرکز کنید. یک ویدئوی ساده با یک پیام صادقانه و احساسی که با گوشی هوشمند ضبط شده، می تواند هزاران بار موثرتر از یک تولید پرهزینه اما بی روح باشد. 

بلندتک (Blendtec) یک شرکت تولیدکننده مخلوط کن، با ساخت مجموعه ویدئوهای کم هزینه و بسیار سرگرم کننده «آیا مخلوط می شه؟» که در آن هر چیزی، از آیفون گرفته تا توپ گلف را مخلوط می کردند، به یک شهرت جهانی رسید. آنها ثابت کردند که خلاقیت، قدرتمندتر از بودجه است.

وقتی فیلمنامه و برنامه شما آماده است، زمان روشن کردن دوربین فرا می رسد. در این مرحله، «اصالت» کلیدواژه اصلی است. مخاطبان امروزی از ویدئوهای بیش از حد پولیش شده و شرکتی خسته شده اند. آنها به دنبال ارتباط انسانی واقعی هستند. از نمایش پشت صحنه نترسید، با کارمندان خود مصاحبه کنید، اشتباهات و لحظات خنده دار را به اشتراک بگذارید. اینها برند شما را انسانی و دوست داشتنی می کند.

اتاق تدوین: بهینه سازی برای هر پرده نمایش

شما یک فیلم را برای پرده سینما، صفحه تلویزیون خانگی و نمایشگر کوچک موبایل به یک شکل نمایش نمی دهید. هر پلتفرم زبان و قواعد خاص خود را دارد. یک ویدئوی دو دقیقه ای آموزشی که در یوتیوب عملکردی فوق العاده دارد، در اینستاگرام ریلز یک شکست کامل خواهد بود. کار تدوینگر هوشمند این است که از راش های اصلی، نسخه های متفاوتی را برای هر کانال آماده کند: یک نسخه مربعی با زیرنویس های بزرگ و جذاب برای فیس بوک، یک نسخه عمودی و پرانرژی برای تیک تاک و ریلز و یک نسخه افقی و عمیق تر برای یوتیوب. این به معنای دوباره کاری نیست؛ این به معنای احترام به فرهنگ و رفتار مخاطب در هر پلتفرم است.

حتی بهترین فیلم ها نیز برای موفقیت نیاز به یک استراتژی اکران و تبلیغات هوشمندانه دارند. صرفا آپلود کردن ویدئو در یوتیوب و امید به دیده شدن آن، مانند اکران کردن فیلم تان در یک سینمای تک افتاده در بیابان است. شما باید برای ویدئوی خود مخاطب بخرید و آن را فعالانه ترویج کنید. از طریق کمپین های تبلیغاتی پولی، ویدئوی خود را به دست مخاطبان هدف برسانید. آن را در خبرنامه های ایمیلی خود به اشتراک بگذارید. از اینفلوئنسرها و همکاران صنعتی بخواهید در مورد آن صحبت کنند. آن را به یک پست وبلاگ کامل تبدیل کنید تا از قدرت سئو نیز بهره مند شوید. اکران، یک رویداد است؛ برای آن هیجان ایجاد کنید.

بررسی نتایج: نقطه پایان کار

پس از اکران کار کارگردان تمام نمی شود. او با دقت آمار فروش و نظرات منتقدان را بررسی می کند تا برای فیلم بعدی خود درس بگیرد. در دنیای ویدئو داده ها منتقدان شما هستند. به معیارهایی فراتر از تعداد بازدید (Views) نگاه کنید. نرخ تماشا (Watch Time) به شما می گوید داستان شما چقدر گیرا بوده است. نرخ کلیک (Click-Through Rate) نشان می دهد فراخوان شما به اقدام چقدر موثر بوده و تعداد اشتراک گذاری ها (Shares) بیانگر قدرت ویروسی شدن محتوای شماست. این داده ها به شما کمک می کنند تا بفهمید کدام صحنه ها موفق بوده و کدام بخش ها نیاز به بازنویسی دارند.

مطلب مرتبط: بازاریابی ویدئویی: هنر تعامل با مخاطب

سخن پایانی

بازاریابی ویدئویی دیگر یک تاکتیک جداگانه و یک بار مصرف نیست؛ این یک زبان جهانی برای برقراری ارتباط انسانی با مخاطبان است. همانند یک کارگردان بزرگ که یک سبک منحصربه فرد در تمام فیلم هایش دارد، برند شما نیز باید یک صدای تصویری ثابت، اصیل و قابل تشخیص داشته باشد. از این هشت مرحله نه به عنوان یک چک لیست خشک، بلکه به عنوان یک فرآیند خلاقانه و تکرارشونده استفاده کنید. هر ویدئویی که می سازید، فرصتی است برای یادگیری، بهبود و عمیق تر کردن ارتباط با مخاطبان تان. پس دوربین را بردارید، داستان منحصربه فرد برند خود را پیدا کنید و اولین برداشت را آغاز کنید. دنیا منتظر شنیدن قصه شماست.

منابع:

https://sproutsocial.com

https://www.sprinklr.com