در فرهنگ کاری مدرن ما برای یک نوع خاص از فداکاری کف می زنیم؛ فداکاری از جنس بی خوابی. مدیرانی که با افتخار از چهار ساعت خواب شبانه خود می گویند، کارآفرینانی که فرهنگ «همیشه در دسترس بودن» را ترویج می کنند، و همکارانی که ایمیل های نیمه شب شان به یک نشان افتخار تبدیل شده است.
ما به اشتباه استقامت را با فرسودگی و تعهد را با تخریب خود یکی پنداشته ایم. ما در یک مسابقه دوی ماراتن شرکت کرده ایم، اما با سرعت یک دوی 100 متر در حال دویدن هستیم و از اینکه در میانه راه نفس کم می آوریم، شگفت زده می شویم.
حالا بیایید صحنه را عوض کنیم و به دنیای ورزشکاران حرفه ای برویم؛ دنیایی که در آن، عملکرد فیزیکی و ذهنی به حد نهایی خود می رسد. یک قهرمان المپیک یا یک ستاره بسکتبال مانند لبرون جیمز را تصور کنید. موفقیت او بر یک پارادوکس زیبا بنا شده است: بخش عظیمی از توانایی او برای عملکرد انفجاری در زمین مسابقه، از تعهد بی رحمانه او به استراحت نشأت می گیرد. او میلیون ها دلار صرف مربیان ریکاوری، متخصصان تغذیه و بهینه سازی خواب می کند. او درک کرده است که رشد عضلات در باشگاه اتفاق نمی افتد؛ بلکه در زمان استراحت پس از تمرین رخ می دهد. او فهمیده است که برای سریع تر دویدن، باید یاد بگیرد که چگونه هوشمندانه آهسته شود.
اینجا یک سوال اساسی مطرح می شود: چرا ما، به عنوان ورزشکاران ذهنی دقیقا برعکس عمل می کنیم؟ چرا ما مهمترین دارایی خود یعنی مغزمان را بی وقفه شلاق می زنیم و انتظار داریم که در حساس ترین لحظات، بهترین عملکرد را داشته باشد؟
حقیقت تکان دهنده ای که علم اعصاب در حال اثبات آن است، این است که استراحت تنبلی یا فرار از کار نیست. استراحت خود یک بخش فعال، استراتژیک و غیر قابل حذف از فرآیند کار است. نادیده گرفتن آن، نه تنها بهره وری را کاهش می دهد، بلکه خلاقیت و توانایی حل مسئله را به طور کامل از بین می برد. خب حالا بیایید نگاهی دقیق تر به ماجرا بیندازیم.
زمانی که هیچ کاری نمی کنید چه اتفاقی می افتد؟

برای دهه ها ما مغز را مانند یک کامپیوتر می دیدیم؛ یک ماشین پردازشی که وقتی کار نمی کند، خاموش است. این تصور از پایه اشتباه است. تحقیقات دانشگاه استنفورد نشان داده است که مغز در زمان استراحت وارد یکی از فعال ترین و مهمترین حالت های خود می شود. در این لحظات یک شبکه عصبی خاص به نام شبکه حالت پیش فرض روشن می شود.
می توانید این شبکه را به عنوان کادر مربیان مغز خود در نظر بگیرید. وقتی شما به عنوان بازیکن اصلی در زمین مسابقه (یعنی درگیر یک کار مشخص و متمرکز) هستید، این کادر در سکوت بازی را تماشا میکند اما به محض اینکه شما روی نیمکت می نشینید و به بطری آب خود خیره می شوید (یعنی رویاپردازی می کنید، در صف قهوه منتظر هستید یا زیر دوش هستید) این کادر مربیان وارد عمل می شود.
آنها فیلم بازی را بازبینی می کنند، استراتژی های تیم حریف را تحلیل می کنند و ناگهان یک راه حل خلاقانه یا یک نقشه بازی جدید را طراحی می کنند. آن لحظه ایده درخشانی که ناگهان در بی ربط ترین زمان ممکن به ذهن شما می رسد، نتیجه مستقیم فعالیت همین شبکه است. این شبکه با ایجاد ارتباط بین مفاهیم ظاهرا بی ربط، موتور اصلی خلاقیت و حل شهودی مسئله است. وقتی شما بی وقفه کار می کنید، در واقع کادر مربیان خود را برای تمام طول بازی روی نیمکت حبس کرده اید و اجازه نمی دهید هیچ استراتژی جدیدی طراحی شود. شما فقط براساس غریزه و دستورالعمل های اولیه بازی می کنید و این در بلندمدت به شکست منجر می شود.
مطلب مرتبط: استراحت به هر شیوه ای می تواند راندمان شما را افزایش دهد
باتری ذهنی: علم خستگی از تصمیم گیری

یک ورزشکار می داند که تعداد حرکات سنگین وزنه برداری که می تواند در یک جلسه تمرینی انجام دهد، محدود است. پس از یک نقطه مشخص عضلات او دیگر توانایی بلند کردن وزنه را ندارند و خطر آسیب دیدگی به شدت افزایش می یابد. مغز ما نیز دقیقا یک عضله تصمیم گیری دارد که ظرفیت آن محدود است. هر تصمیم از انتخاب لباس صبح تا تصمیم گیری درباره یک استراتژی چند میلیون دلاری، مقدار مشخصی از انرژی این عضله را مصرف می کند.
این پدیده خستگی تصمیم گیری (Decision Fatigue) نام دارد. هرچه در طول روز تصمیمات بیشتری بگیرید، کیفیت تصمیمات بعدی شما به شدت افت می کند. مغز برای صرفه جویی در انرژی، شروع به انتخاب ساده ترین گزینه ها می کند که معمولا گزینه های محافظه کارانه، تکانشی یا بدترین گزینه، یعنی عدم تصمیم گیری هستند.
به همین دلیل است که مدیران بزرگی مانند مارک زاکربرگ یا ایلان ماسک هر روز لباس های یکسان یا بسیار مشابهی می پوشیدند. آنها به صورت استراتژیک تصمیمات بی اهمیت را از زندگی خود حذف می کردند تا ظرفیت عضله تصمیم گیری شان را برای انتخاب های واقعا مهم حفظ کنند.
استراحت های کوتاه در طول روز، وقفه برای ناهار به دور از میز کار و یک خواب کامل شبانه، مانند دوره های ریکاوری بین ست های تمرینی برای این عضله حیاتی هستند. آنها به مغز اجازه می دهند تا منابع انرژی خود را بازسازی کند. کار کردن بی وقفه برای هشت ساعت متوالی، مانند این است که از یک وزنه بردار بخواهید برای هشت ساعت بدون استراحت، وزنه بزند. نتیجه، عملکرد ضعیف و آسیب های جدی خواهد بود.
چگونه برای استراحت تمرین کنیم؟

همانطور که یک ورزشکار حرفه ای برای ریکاوری خود برنامه دارد، ما نیز باید برای استراحت خود تمرین کنیم. استراحت موثر به معنای نشستن جلوی تلویزیون و ورق زدن بی هدف شبکه های اجتماعی نیست. این نوع فعالیت ها، مغز را با اطلاعات بی ارزش بمباران می کنند و اجازه نمی دهند شبکه حالت پیش فرض به درستی فعال شود. استراحت واقعی، یک مهارت است که باید آن را آموخت.
• تمرینات کششی برای ذهن: در طول روز کاری، از تکنیک هایی مانند «پومودورو» استفاده کنید. 25 دقیقه کار متمرکز و سپس پنج دقیقه استراحت کامل. در این پنج دقیقه، از صندلی خود بلند شوید، چند حرکت کششی انجام دهید، به بیرون از پنجره نگاه کنید یا فقط چشمان خود را ببندید. این وقفه های کوتاه، مانند نفس های عمیق بین دو حرکت سنگین ورزشی هستند و از تجمع خستگی جلوگیری می کنند.
مطلب مرتبط: بهبود وضعیت سلامتی و سطح انرژی کارمندان با استراحت های کوتاه مدت
• پیاده روی در طبیعت: وقتی با یک مشکل پیچیده روبه رو هستید، به جای اینکه ساعت های بیشتری به صفحه کامپیوتر خیره شوید، بلند شوید و برای 20 دقیقه در یک فضای سبز قدم بزنید. این کار، فشار را از روی بخش تحلیلگر و متمرکز مغز برمی دارد و به شبکه حالت پیش فرض اجازه می دهد تا در پس زمینه، روی مسئله کار کند. شرکت های نوآوری مانند گوگل، فضاهای کاری خود را پر از محیط های استراحت و بازی کرده اند، چون دریافته اند که بهترین ایده ها، از میز کار بیرون نمی آیند.
• خواب به مثابه اردوی قهرمانی: خواب لوکس یا قابل حذف نیست؛ حیاتی ترین و پر بازده ترین بخش از برنامه تمرینی مغز شماست. در طول خواب عمیق است که مغز، اطلاعات روز را پردازش کرده و آنها را از حافظه کوتاه مدت به بلندمدت منتقل می کند. این فرآیند «تثبیت حافظه» نام دارد و دلیل این است که چرا مطالعه شب امتحان، یک استراتژی ناکارآمد است. مغز فرصتی برای پردازش و ذخیره سازی اطلاعات پیدا نمی کند. خواب کافی، عملکرد شناختی، تمرکز، خلاقیت و ثبات احساسی شما در روز بعد را تضمین می کند.
سخن پایانی
زمان آن رسیده است که فرهنگ سازمانی و شخصی خود را بازنگری کنیم. ما باید دست از ستایش فرسودگی برداریم و شروع به ستایش استقامت هوشمندانه کنیم. یک مدیر بزرگ، کارمندی که تا نیمه شب در دفتر می ماند را تشویق نمی کند؛ بلکه کارمندی را تحسین می کند که با مدیریت انرژی خود، در هشت ساعت کاری، بهترین نتیجه را خلق کرده و با شادابی به خانه باز می گردد تا برای روز بعد، ذهنی آماده و خلاق داشته باشد.
پذیرفتن پارادوکس قهرمان، یک تغییر بنیادین در نگرش ما به کار و موفقیت است. این یعنی درک اینکه برای رسیدن به اوج بهره وری، باید هنر هیچ کاری نکردن را فرا گرفت. این یعنی پذیرفتن اینکه ارزشمندترین دارایی ما، نه زمان، بلکه انرژی و تمرکز ماست و این انرژی، یک منبع بی پایان نیست.
به تقویم خود نگاه کنید. آیا در آن فقط جلسات و مهلت های کاری را می بینید؟ یا برای استراحت های خود نیز به همان اندازه برنامه ریزی کرده اید؟ مغز شما، قدرتمندترین ابزاری است که در اختیار دارید. با آن مانند یک قهرمان المپیک رفتار کنید، نه مانند یک ماشین اجاره ای. موفقیت بلندمدت شما به همین یک تصمیم بستگی دارد.
https://alcaldiasancristobal.gob.ve/
https://pkmmuka.cianjurkab.go.id/
https://collegiogeometri.mb.it/