به طور کلاسیک به شما آموخته اند که «نه» گفتن قدرتمندترین ابزار در جعبه ابزار یک فرد حرفه ای موفق است. کتاب ها و مقالات بی شماری هنر ظریف نه گفتن را به عنوان سپری برای محافظت از زمان، انرژی و تمرکز ما ستایش کرده اند. این یک توصیه خوب و منطقی است اما اگر کامل نباشد چه؟ اگر این تمرکز وسواس گونه بر روی محافظت از خود، ما را از بزرگ ترین فرصت های رشد باز دارد؟
این ایده عجیب و حتی خطرناک به نظر می رسد. ما تعهد بیش از حد را با فرسودگی شغلی، استرس و شکست برابر می دانیم اما این تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه، که کمتر درباره آن صحبت می شود، این است که تعهد بیش از حد اگر به عنوان یک استراتژی آگاهانه و موقت به کار گرفته شود، می تواند به قدرتمندترین کاتالیزور برای رشد سریع، نوآوری جهشی و ساختن یک شهرت افسانه ای تبدیل شود. این مقاله کالبدشکافی این استراتژی پنهان است.
تعهد بیش از حد به مثابه یک آزمون استرس مهندسی شده
در دنیای مهندسی برای درک استحکام واقعی یک ماده جدید مهندسان آن را تحت یک آزمون استرس قرار می دهند. آنها به طور عمدی فشاری بسیار فراتر از باری که آن ماده در شرایط عادی تحمل خواهد کرد، به آن وارد می کنند. هدف آنها شکستن ماده نیست؛ هدف آنها کشف دقیق نقطه شکست و درک عمیق ظرفیت واقعی آن است.
مطلب مرتبط: از تعهد و وفاداری تا بیگانهشدن نسبت به سازمان
رهبران و افراد فوق موفق به طور غریزی یا آگاهانه همین اصل را در زندگی حرفه ای خود به کار می گیرند. آنها درک می کنند که تنها راه برای کشف محدودیت های واقعی شان، پذیرش موقتی چالش هایی است که به نظر کمی فراتر از توانایی های فعلی شان می رسد. این یک استراتژی برای خودکشی حرفه ای نیست؛ این یک آزمون استرس مهندسی شده برای کشف پتانسیل است.
این فرآیند، شباهت شگفت انگیزی به فیزیولوژی رشد عضلانی دارد. یک وزنه بردار برای قوی تر شدن، باید وزنه ای را بلند کند که عضلاتش را تا نقطه ناتوانی پیش ببرد. این فشار شدید پارگی های میکروسکوپی در بافت عضله ایجاد می کند. بدن سپس در فرآیند ترمیم این بافت ها را قوی تر و بزرگ تر از قبل بازسازی می کند. بدون این فشار فراتر از حد، رشدی در کار نخواهد بود.
تعهد بیش از حد همین پارگی های میکروسکوپی را در مهارت های مدیریتی، ارتباطی و فنی ما ایجاد می کند. وقتی شما موافقت می کنید که یک پروژه پیچیده را در یک زمان بندی فشرده رهبری کنید، شما در حال ورود به یک دوره تمرینی پرفشار هستید. شما نقاط ضعف خود را در مدیریت زمان، تفویض اختیار و ارتباطات تحت فشار، به وضوح خواهید دید.
این فرآیند دردناک است، اما یادگیری که از آن حاصل می شود، بسیار سریع تر و عمیق تر از هر دوره آموزشی یا کتاب مدیریتی است. البته، کلید واژه در اینجا استراتژیک است. یک ورزشکار تمام سال را در حالت تمرین با حداکثر فشار سپری نمی کند؛ این منجر به آسیب دیدگی می شود. او فصل های تمرینی پرفشار و فصل های بازیابی دارد. به همین ترتیب، تعهد بیش از حد به عنوان یک استراتژی، باید یک انتخاب آگاهانه برای یک دوره زمانی مشخص باشد، نه یک حالت دائمی و مخرب.
تعهد بیش از حد به مثابه کاتالیزور نوآوری
یکی از شناخته شده ترین قوانین نانوشته در دنیای کار قانون پارکینسون است که می گوید: «هر کاری به اندازه زمانی که برای آن در نظر گرفته شده، طول می کشد». اگر شما برای نوشتن یک گزارش، یک هفته زمان داشته باشید، آن کار یک هفته طول خواهد کشید. اگر دو روز زمان داشته باشید، در دو روز تمام خواهد شد.
تعهد بیش از حد، قدرتمندترین ابزار برای هک کردن و وارونه کردن این قانون به نفع شماست. وقتی شما آگاهانه وظایف بیشتری را در یک ظرف زمانی محدود می پذیرید، شما مغز خود را مجبور می کنید که از حالت پیشفرض انجام دادن کار به یک حالت بسیار بالاتر و استراتژیک تر یعنی بهینه سازی سیستم ارتقا یابد.
مغز شما دیگر نمی تواند به روش های قدیمی و زمانبر برای انجام کارها تکیه کند. این محدودیت شدید، مانند یک کیمیاگر، فلز معمولی عادت های شما را به طلای نوآوری تبدیل می کند. شما شروع به پرسیدن سوالات قدرتمندی می کنید که در شرایط عادی هرگز نمی پرسیدید: کدام یک از این وظایف واقعا ضروری نیست و می توانم آن را به طور کامل حذف کنم؟ کدام بخش از این فرآیند را می توانم خودکار کنم؟ چگونه می توانم این کار را به گونه ای متفاوت انجام دهم تا به جای 10 ساعت، دو ساعت زمان ببرد؟
این همان اصل اولویت بندی بی رحمانه است که توسط قانون پارتو (قانون ۸۰/۲۰) پشتیبانی می شود. فشار شما را مجبور می کند تا آن 20 درصد حیاتی از فعالیت ها را که 80درصد نتایج را ایجاد می کنند، شناسایی کرده و بقیه را رها کنید.
به عنوان یک مثال تاریخی، به ماموریت آپولو ۱۳ فکر کنید. وقتی مخزن اکسیژن منفجر شد، فضانوردان و تیم کنترل زمینی با یک تعهد بیش از حد نهایی روبه رو شدند: بازگرداندن سه انسان به زمین با منابعی که برای این کار طراحی نشده بود. این محدودیت غیرممکن آنها را مجبور نکرد که سخت تر کار کنند؛ آنها را مجبور کرد که متفاوت فکر کنند. آنها راه حل هایی را اختراع کردند که هیچ کس در شرایط عادی حتی تصورش را هم نمی کرد. تعهد بیش از حد می تواند زمین حاصلخیز برای تولد چنین نوآوری هایی باشد.
تعهد بیش از حد به مثابه آهنربای فرصت
شاید نامحسوس اما قدرتمندترین مزیت این استراتژی، در حوزه سیاست سازمانی و ساختن شهرت نهفته باشد. در هر شرکتی یک گروه کوچک و غیررسمی از افراد وجود دارند که به عنوان حل کنندگان مشکلات غیرممکن شناخته می شوند. وقتی یک بحران بزرگ رخ می دهد یا یک پروژه حیاتی با شکست روبه رو می شود، همه نگاه ها به سمت این افراد برمی گردد. این افراد چگونه این شهرت را به دست آورده اند؟ تقریبا همیشه با پذیرفتن آگاهانه تعهداتی در گذشته که دیگران از آن شانه خالی کرده اند و مهمتر از همه، با به سرانجام رساندن موفقیت آمیز آنها.
مطلب مرتبط: تعهد سازمانی در سازمانهای امروزی
وقتی شما به طور استراتژیک، پروژه ها و مسئولیت هایی را می پذیرید که کمی فراتر از شرح وظایف رسمی شما هستند، شما در حال افزایش سطح تماس خود با شانس هستید. شما در جلساتی شرکت می کنید و با مدیرانی تعامل می کنید که در حالت عادی با آنها روبه رو نمی شدید. شما در حال نشان دادن تعهد و توانایی خود به طیف وسیع تری از افراد تاثیرگذار در سازمان هستید.
هر بار که شما یک تعهد دشوار را با موفقیت به پایان می رسانید، شما در حال واریز کردن مقداری اعتبار به «حساب بانکی شهرت» خود هستید. با گذشت زمان، این حساب آنقدر قدرتمند می شود که مانند یک میدان گرانشی عمل می کند. بهترین و جذاب ترین فرصت ها، پروژه ها و ترفیع ها به طور طبیعی به سمت شما کشیده می شوند، زیرا سازمان یاد گرفته است که شما فردی هستید که می توانید فشار را به نتیجه تبدیل کنید.
البته، این استراتژی یک روی بسیار تاریک و خطرناک نیز دارد. این قانون، یک شمشیر دولبه است. تعهد بیش از حد، تنها در صورتی یک مزیت است که با «تحویل دادن نتایج با کیفیت» همراه باشد. تعهد بیش از حد و سپس شکست در انجام آن، سریع ترین و موثرترین راه برای نابودی کامل اعتبار حرفه ای شماست. این استراتژی برای افراد ضعیف یا بی نظم نیست. این یک بازی با ریسک بالاست که نیازمند خودآگاهی، انضباط و توانایی بی رحمانه در اولویت بندی است.
منابع: