عبارت برندسازی شخصی در شبکه های اجتماعی اغلب تصاویری از یک نمایش بی پایان را به ذهن متبادر می کند: عکس های بی نقص، داستان های موفقیت صیقل خورده و تلاشی دائمی برای فریاد زدن دستاوردها در یک بازار شلوغ توجه.
این تصور که برندسازی هنر خودنمایی است، آنقدر رایج است که بسیاری از متخصصان واقعی را از ورود به این بازی منصرف می کند، اما این نگاه نه تنها سطحی، بلکه کاملا اشتباه است. قدرتمندترین و ماندگارترین برندهای شخصی بناهایی نیستند که برای ستایش از خود ساخته شده باشند؛ آنها فانوس های دریایی هستند که برای خدمت به دیگران ساخته شده اند.
آنها یک عمل خودمحورانه نیستند؛ بلکه یک تمرین سخاوت در مقیاس بزرگ هستند. ما در این مقاله دفترچه راهنمای تاکتیکی و چک لیست های مرسوم را کنار می گذاریم تا سه تحول بنیادین در هویت را کالبدشکافی کنیم؛ سه تغییری که یک رزومه دیجیتال خسته کننده را به یک میراث تاثیرگذار تبدیل می کنند. پس بیایید جراحی ظریف جدا کردن خودستایی از پرسونال برندینگ را آغاز کنیم.
هنر انتخاب زاویه دید

اولین و بزرگ ترین اشتباه در ساختن یک برند شخصی رفتار کردن با آن مانند یک آینه است. در این مدل پروفایل اجتماعی شما به یک رزومه دیجیتال پرزرق و برق تبدیل می شود. پست های شما فهرستی از دستاوردهای تان است: من این جایزه را بردم، من در این پروژه موفق شدم یا به این شرکت پیوسته ام.
مطلب مرتبط: برندسازی شخصی فراتر از حوزه شبکه های اجتماعی
این رویکرد یک مشکل اساسی دارد: هیچ ارزشی برای مخاطب ایجاد نمی کند. این یک مونولوگ است که در آن، تنها قهرمان داستان، خود شما هستید و دیگران، تماشاگران منفعل موفقیت شمایند.
یک برند شخصی استراتژیک، یک آینه نیست؛ یک پنجره است. این یک لنز با دقت تنظیم شده است که شما از طریق آن جهان را به مخاطبان خود نشان می دهید. این تحول هویتی نیازمند یک تغییر کامل در نقطه تمرکز است: از «من چه کرده ام؟» به «مخاطب من به چه چیزی نیاز دارد؟». شما از یک نمایش دهنده به یک متصدی موزه تبدیل می شوید. وظیفه شما پیدا کردن، سازماندهی و تفسیر جالب ترین، مفیدترین و مرتبط ترین ایده ها برای یک جامعه خاص است.
آدام گرانت، روانشناس سازمانی و استاد دانشگاه وارتون، را در نظر بگیرید. او یکی از قدرتمندترین برندهای شخصی آکادمیک در جهان را دارد، اما اگر پروفایل او را بررسی کنید، به ندرت پستی را می بینید که صرفا درباره دستاوردهای شخصی او باشد. در عوض او تحقیقات جالب (چه از خودش و چه از دیگران) را به اشتراک می گذارد، کتاب های جدید را معرفی می کند و دیدگاه های متضاد را به بحث می گذارد.
او پنجره ای رو به دنیای شگفت انگیز روانشناسی سازمانی باز کرده است. ارزش پیشنهادی او به مخاطب این نیست که «ببینید من چقدر باهوش هستم»؛ بلکه این است که «ببینید چه چیز جالبی برای شما پیدا کرده ام». این سخاوت فکری اعتمادی عمیق ایجاد می کند که هرگز از طریق یک لیست بلندبالا از جوایز و افتخارات به دست نمی آید. اولین سوالی که باید از خود بپرسید این نیست که «چه چیزی از خودم را به نمایش بگذارم؟»؛ بلکه این است که «من برای چه کسی و برای حل چه مشکلی، این پنجره را ساخته ام؟».
مهارت تعریف قلمرو

دومین اشتباه رایج ترس از انتخاب است. بسیاری از افراد بااستعداد در چندین حوزه مهارت دارند و می ترسند که با انتخاب یک حوزه، فرصت های دیگر را از دست بدهند. در نتیجه، برند شخصی آنها شبیه به یک «ابر» می شود؛ بی شکل، پراکنده و بدون هیچ مرز مشخصی. آنها امروز درباره بهره وری صحبت می کنند، فردا درباره بازاریابی دیجیتال و هفته بعد درباره مدیتیشن. این رویکرد یک خطای استراتژیک است. وقتی شما تلاش می کنید برای همه کس، همه چیز باشید، در نهایت برای هیچ کس، هیچ چیز نخواهید بود.
یک برند شخصی قدرتمند یک فانوس دریایی است. او در یک نقطه کاملا مشخص از ساحل ایستاده و یک پرتو نور بسیار قوی و متمرکز را به یک بخش کاملا مشخص از اقیانوس می تاباند. این فانوس دریایی برای تمام کشتی های جهان ساخته نشده است؛ بلکه فقط برای کشتی هایی ساخته شده که در حال حرکت در آن مسیر خاص هستند. این هنر انتخاب قلمرو است. این یعنی شما باید به طور آگاهانه تصمیم بگیرید که می خواهید در ذهن مخاطبان تان، مترادف با یک کلمه یا یک ایده باشید.
این به معنای آن نیست که شما نمی توانید علایق دیگری داشته باشید، اما برند شخصی شما، باید یک «هسته مرکزی» تزلزل ناپذیر داشته باشد. قبل از اینکه یک پست را منتشر کنید، از خود بپرسید: آیا این محتوا، نور فانوس دریایی من را تقویت می کند یا آن را در مه پراکنده می سازد؟ مخاطبان شما برای وضوح و ثبات به شما پاداش خواهند داد.
توانایی ساختن به جای نمایش دادن

آخرین تحول شاید ظریف ترین اما عمیق ترین آنها باشد. بسیاری از برندهای شخصی بر روی اجرا متمرکز هستند. آنها نتیجه نهایی را به نمایش می گذارند: محصول تمام شده، سخنرانی موفق، مقاله منتشرشده. این رویکرد، آنها را در موقعیت یک مجری روی صحنه قرار می دهد و مخاطبان را به تماشاگران منفعل تبدیل می کند. این کار می تواند تحسین برانگیز باشد، اما به ندرت یک جامعه می سازد.
یک برند شخصی استثنایی خود را به عنوان یک معمار معرفی می کند. او نه تنها ساختمان تمام شده، بلکه نقشه ها، فرآیند ساخت و حتی اشتباهاتی را که در طول مسیر مرتکب شده است، به اشتراک می گذارد. او مخاطبانش را از صندلی تماشاگران به داخل کارگاه ساختمانی دعوت می کند. این هنر ساختن در ملأ عام است.
این رویکرد دو مزیت روانشناختی قدرتمند دارد. اول، با نشان دادن فرآیند و چالش ها، شما به شدت انسانی، قابل دسترس و قابل اعتماد به نظر می رسید. دوم، شما به جای اینکه فقط الهام بخش باشید، به یک معلم تبدیل می شوید. شما به دیگران نشان می دهید که چگونه می توانند ساختمان خود را بسازند. این سخاوت در به اشتراک گذاشتن فرآیند، ارزشمندترین نوع محتواست.
مطلب مرتبط: ایجاد جلوه ای انسانی از برند برای موفقیت در شبکه های اجتماعی
رامیت سثی، متخصص مالی شخصی، با آموزش دادن دقیق استراتژی ها و حتی متن ایمیل هایی که خودش برای مذاکره حقوق یا کاهش هزینه ها استفاده می کند، یک امپراتوری ساخته است. او به مخاطبانش ماهی نمی دهد؛ بلکه ماهیگیری یاد می دهد.
این تحول، شما را از یک قهرمان دور از دسترس به یک راهنمای دلسوز تبدیل می کند. به جای اینکه بگویید «ببینید من چه ساخته ام»، شما می گویید «بیایید به شما نشان دهم که شما چگونه می توانید بسازید». این تغییر کوچک در کلمات یک جهان تفاوت در نوع رابطه ای که با مخاطبان تان ایجاد می کنید، رقم می زند.
سخن پایانی
بی شک ساختن یک برند شخصی یک فرآیند خودشناسی و ارزش آفرینی است. این فرآیند شما را مجبور می کند که به عمیق ترین سوالات درباره ارزش ها، مهارت ها و اهداف تان پاسخ دهید. یک برند شخصی موفق زمانی متولد می شود که شما از تلاش برای تبدیل شدن به یک اسم دست بردارید و بر روی تبدیل شدن به یک فعل (آموزش دادن، الهام بخشیدن، متصل کردن، حل کردن) تمرکز کنید.
وقتی شما پنجره ای رو به یک دنیای شگفت انگیز باز می کنید، وقتی نور فانوس دریایی تان را با ثبات بر روی یک مسیر تاریک می تابانید و وقتی درهای کارگاه ساختمانی تان را به روی دیگران باز می کنید، دیگر نیازی به خودنمایی ندارید. ارزشی که شما خلق می کنید، خود بلندترین صدا را خواهد داشت. در این نقطه، برند شخصی شما دیگر چیزی نیست که شما می سازید، بلکه چیزی است که شما به طور طبیعی هستید.
منابع: