پنجشنبه, ۶ اردیبهشت(۲) ۱۴۰۳ / Thu, 25 Apr(4) 2024 /
           
فرصت امروز

دوران مدرسه

9 سال پیش ( 1393/5/27 )
پدیدآورنده : استیو جابز  

داستان افرادی که در مسیر زندگی شان به موفقیت رسیده اند همیشه مورد توجه جامعه بوده و هست. نوع نگاه شان به حوادث زندگی، وشکست ها، موفقیت ها، خانواده و تلاش های شبانه روزی و سختکوشی شان نیز می تواند الگوی مناسبی را در ذهن مخاطب شکل دهد. الگویی که مخاطب بتواند مسیر خود را مانند آنها تعریف و تعیین کند. بر همین اساس، در سراسر جهان همیشه متونی در قالب کتاب منتشر می شود و به خوانش روش افراد موفق می پردازد. انتشار و دیده شدن جنبه های گوناگون زندگی این افراد هدف ارزشمندی است که در ستون «پاورقی» به آن می پردازیم. انتشار این جنبه ها حاوی اطلاعات ارزشمندی است که می تواند در زندگی اقتصادی-اجتماعی مردم اهمیت بسزایی داشته باشد...

قبل از رفتن به مدرسه، مادرم به من خواندن یاد داد. که همین به بروز برخی مشکل‌ها در مدرسه منجر شد سال‌های اول، یک‌جورهایی حوصله‌ام سر می‌رفت. بنابراین، سرم را با شیطنت گرم می‌کردم. کم‌کم با انواع دیگری از اجبار مواجه شدم که با چیزهایی که پیش‌تر تجربه کرده بودم، متفاوت بود و همین امر واقعا محدودم می‌کرد. آنقدر هم فراگیر بود که هر نوع حس کنجکاوی را در درونم از بین می‌برد. دوست خوبی به نام ریک فرنتینو داشتم. انواع دردسرها را برای خودمان درست می‌کردیم. مثلا یک پوستر زدیم به دیوار با این مضمون «حیوان خانگی‌ات را به مدرسه بیاور». واقعا دیوانه‌کننده بود. توی مدرسه سگ‌ها به دنبال گربه‌ها افتاده بودند و معلم‌ها هاج و واج کنار هم نشسته بودند. معلم کلاس بالاتر من که به نام «تدی» معروف بود پس از زیر نظر گرفتنم متوجه شده بود که بهترین راه برای کنترل من جایزه دادن است. بیش از هر کس دیگری از تدی چیز یاد گرفتم و مطمئنم اگر به خاطر او نبود، سر و کارم به زندان می‌افتاد. در انتهای آن سال تحصیلی نمره‌های بسیار بالایی گرفتم و به همین دلیل برای همه مشخص شد که از هوش استثنایی برخوردار هستم. بعد از آن سال به‌صورت جهشی دو کلاس را رد کردم و در مقطعی بالاتر نشستم.

در تابستان آن سال پدرم مرا به روستا برد تا مزرعه پدری‌اش را نشانم بدهد. روستا برایم جای جذاب و گیرایی نبود. اما یک تصویر در آنجا برای همیشه با من ماند. در مزرعه پدری شاهد تولد یک گوساله بودم. حیوان کوچک پس از چند دقیقه تقلا کردن راه رفتن را شروع کرد. این چیزی نبود که او در همان چند دقیقه یاد گرفته باشد، بلکه به طور طبیعی در غریزه‌اش بود. بچه آدم نمی‌تواند چنین کاری بکند. از نظر من این خیلی قابل توجه بود. بعد‌ها آن را به طور نرم‌افزاری این‌طور تعریف کردم: «انگار بدن حیوان و مغزش طوری طراحی شده که بلافاصله با هم شروع به کار کنند، نه اینکه ابتدا آن را بیاموزد.» همین فکر اساس تفکر روی کامپیوتر شد، ساخت مجموعه‌ای که جسم و برنامه آن هم زمان به کار بیفتد و آموزش را هم توامان به پیش ببرد.

ادامه دارد...

 

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/xaw4r7U6
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
مشاوره کسب و کارابزارآزمایشگاه تجهیزات اعلام حریق آریاکخرید فالوورقیمت ورق گالوانیزهتعمیر کاتالیزورخرید گوشی آیفون 13نهال گردومریم شفیعی مدیرعامل کانون ایران نوین و برگزارکننده نمایشگاه تهرانتخت خواب دو نفرهلایک اینستاگرام ارزانخرید از چینتور استانبولخدمات پرداخت ارزی نوین پرداختآژانس تبلیغاتیچک صیادیتور اماراتدوره مذاکره استاد احمد محمدیخرید فالوور فیکخرید نهال گردوماشین ظرفشویی بوشدوره رایگان Network+سریال جنگل آسفالتکفش مردانهتلویزیون شهریMEXCتبلیغات در گوگللپ تاپ قسطیآی نودانلود رمانآموزش آرایشگریقصه صوتیریل جرثقیلگیفت کارت استیم اوکرایناسکرو کانوایرخرید لایک اینستاگرامپنجره دوجدارهخدمات سئولوازم یدکی تویوتاکولر گازی جنرال شکارنرم‌افزار حسابداریاجاره خودرو در دبیست مدیریتیواردات و صادرات تجارتگرامخرید آیفون 15 پرو مکستجارتخانه آراد برندینگواردات از چینتعمیر گیربکس اتوماتیکخرید سی پی کالاف دیوتی موبایلخرید قسطی
تبلیغات
  • واتساپ : 09031706847
  • ایمیل : ghadimi@gmail.com

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه