فرصت امروز: در روزهای پایانی سال ۲۰۲۵، هم زمان با تشدید نوسان بازار ارز و بالا رفتن فشار روانی بر اقتصاد خانوار و کسب وکارها، خبرهایی منتشر شد که بر اساس آن محمدرضا فرزین از ریاست بانک مرکزی کنار می رود و عبدالناصر همتی به عنوان گزینه جایگزین معرفی می شود. اهمیت این خبر فقط در جابه جایی یک مدیر نیست؛ بلکه در ایران، تغییر رئیس کل بانک مرکزی معمولاً «نشانه ای از تغییر رویکرد دولت» یا «تلاش برای مهار بحران کوتاه مدت» تلقی می شود.

بازار ارز در چنین لحظه هایی به دو عامل حساس تر می شود:
زمینه بحران: چرا اصلاً تغییر مطرح شد؟
برای درک اثر احتمالی این جابه جایی، باید زمینه را دید. اقتصاد ایران در سال ۲۰۲۵ تحت فشار چندگانه بود:
وقتی چنین شرایطی شکل می گیرد، تغییر در رأس بانک مرکزی برای سیاست گذار یک ابزار «نمایشی-سیگنال دهنده» هم هست: یعنی دولت می خواهد نشان دهد «واکنش دارد». اما این که واکنش، به نتیجه برسد یا نه، به مسئله استقلال و ابزارهای سیاست پولی برمی گردد.
همتی کیست و چرا انتخاب او پیام دارد؟
عبدالناصر همتی از چهره های شناخته شده اقتصاد ایران است؛ سابقه حضور در بانک مرکزی و نیز تجربه در دولت به او تصویری می دهد از فردی که هم «زبان بازار» را می فهمد و هم «منطق دولت» را. موافقان می گویند:
منتقدان اما یادآوری می کنند که در ایران، مشکل اصلی معمولاً «فرد» نیست؛ بلکه محدودیت اختیار، چندگانگی تصمیم گیری و سلطه مالی (Fiscal Dominance) است. یعنی حتی اگر رئیس کل بانک مرکزی برنامه دقیق داشته باشد، وقتی دولت برای تأمین مالی با کسری بودجه روبه روست، فشار به بانک مرکزی دیر یا زود خودش را نشان می دهد.
«استقلال بانک مرکزی» در ایران یعنی چه؟
در ادبیات اقتصادی، استقلال بانک مرکزی یعنی بانک مرکزی بتواند بدون فشار دولت، برای رسیدن به هدف هایی مثل کنترل تورم و ثبات مالی تصمیم بگیرد. اما استقلال یک مفهوم تک بعدی نیست؛ چند لایه دارد:
1) استقلال هدف (Goal Independence)
آیا بانک مرکزی می تواند خودش هدف اصلی را تعیین کند؟ (مثلاً تورم ۱۵٪)
در بسیاری از کشورها، هدف را قانون یا دولت تعیین می کند، اما بانک مرکزی ابزارها را در اختیار دارد.
2) استقلال ابزار (Instrument Independence)
آیا بانک مرکزی واقعاً می تواند ابزارهایی مثل نرخ بهره، عملیات بازار باز، مقررات نقدینگی بانک ها و سیاست ارزی را بدون مداخله بیرونی تنظیم کند؟
3) استقلال نهادی و عملیاتی
آیا رئیس کل و تیم سیاست گذار می توانند در برابر فشارهای کوتاه مدت سیاسی مقاومت کنند؟
در ایران، برداشت بسیاری از کارشناسان این است که استقلال ابزار و استقلال عملیاتی محدود است. چون سیاست ارزی، بودجه، تجارت خارجی و حتی تصمیم های کلان اقتصادی در چندین نهاد و مرکز تصمیم گیری پخش است و بانک مرکزی گاهی به جای «طراح سیاست»، در موقعیت «اجراکننده تصمیم های بیرونی» قرار می گیرد.
نتیجه این وضعیت روشن است: تغییر رئیس کل به تنهایی فقط وقتی اثر پایدار می گذارد که هم زمان اختیار سیاستی و هماهنگی نهادی هم تقویت شود.
تغییر رئیس کل چقدر می تواند مؤثر باشد؟
کارشناسان معمولاً اثر تغییر رئیس کل را در سه بازه می سنجند:
الف) اثر فوری (هفته های اول)
در کوتاه مدت، بازار به «سیگنال» واکنش نشان می دهد. اگر رئیس کل جدید:
می توان انتظار داشت که هیجان بازار کمی تخلیه شود. اما این اثر شکننده است.
ب) اثر میان مدت (چند ماه)
اینجا پای «اقدامات عملی» وسط می آید:
اگر این اقدامات پیش نرود، بازار دوباره به همان ریل برمی گردد.
ج) اثر بلندمدت (یک تا دو سال)
اثر پایدار بدون حل دو مسئله سخت به دست نمی آید:
در این سطح، نقش رئیس کل مهم است، اما تعیین کننده مطلق نیست.
آیا مشکل اصلی «بانک مرکزی» است یا «مدل حکمرانی اقتصادی»؟
بخش مهمی از تحلیل ها می گوید مشکل اصلی، ترکیبی از چند عامل ساختاری است:
1) چندنرخی بودن ارز و شکاف رسمی-بازار
وقتی یک اقتصاد چند نرخ ارز دارد، همیشه رانت، فساد، و فشار تقاضای سفته بازی ایجاد می شود. بانک مرکزی مجبور می شود «با ذخایر محدود» جلوی بازاری را بگیرد که از نظر انتظاری، بزرگ تر از توان مداخله است.
2) کسری بودجه و فشار تأمین مالی
اگر دولت نتواند کسری بودجه را با روش های سالم تأمین کند، فشار به شبکه بانکی و بانک مرکزی منتقل می شود. پیامد مستقیم: رشد پایه پولی، رشد نقدینگی، تورم.
3) نظام بانکی ناتراز
بانک های گرفتار دارایی های منجمد، مطالبات معوق و ناترازی مزمن، مدام به منابع کوتاه مدت و اضافه برداشت تکیه می کنند. بانک مرکزی اگر با این چرخه برخورد نکند، کنترل تورم سخت می شود؛ اگر برخورد کند، هزینه سیاسی و اجتماعی دارد.
4) شوک های سیاست خارجی و ریسک ژئوپلیتیک
در اقتصادی که دسترسی ارزی محدود و پرنوسان است، هر خبر سیاسی می تواند نرخ ارز را جابه جا کند. در چنین فضایی، حتی سیاست پولی درست هم ممکن است «زمان بخرد» اما معجزه نکند.
همتی اگر بیاید، چه گزینه هایی روی میز است؟
اگر این تغییر واقعاً نهایی شود، از همتی معمولاً انتظار می رود روی چند محور تمرکز کند:
1) مدیریت انتظارات و ارتباطات سیاستی
بازار ارز فقط با عرضه و تقاضای امروز حرکت نمی کند؛ با «روایت» هم حرکت می کند. سیاست گذار باید روشن کند: هدف چیست؟ ابزار چیست؟ خط قرمز چیست؟
2) سخت گیری بیشتر روی انضباط بانکی
کنترل اضافه برداشت، اصلاح نرخ های مؤثر، و الزام بانک ها به رعایت نسبت های نقدینگی، از ابزارهای نسبتاً در دسترس بانک مرکزی است.
3) اصلاح سیاست ارزی و کاهش رانت چندنرخی
حتی اگر یکسان سازی کامل ممکن نباشد، شفاف سازی تخصیص ارز و کوچک کردن شکاف نرخ ها می تواند فشار سفته بازی را کاهش دهد.
4) هماهنگی جدی با تیم اقتصادی دولت
اگر رئیس کل جدید پشتوانه هماهنگ با وزارت اقتصاد و سازمان برنامه نداشته باشد، سیاست پولی در برابر سیاست مالی شکست می خورد.
«تعویض رئیس کل» چه زمانی بی اثر می شود؟
سه علامت وجود دارد که نشان می دهد تغییر مدیریتی قرار نیست اثر پایدار داشته باشد:
در این حالت، بازار بعد از یک دوره آرامش کوتاه، دوباره به مسیر قبلی برمی گردد.
شاخص هایی که باید بعد از این تغییر رصد شوند
اگر می خواهید بفهمید این تغییر واقعاً «اثرگذار» است یا فقط «جابجایی صندلی»، به جای دنبال کردن شایعات، این شاخص ها را نگاه کنید:
جمع بندی: آیا همتی می تواند شرایط را تغییر دهد؟
واقع بینانه ترین جمع بندی این است:
به زبان ساده:
همتی (یا هر فرد دیگری) می تواند «مدیریت» را بهتر کند، اما اگر «ساختار» تغییر نکند، نتیجه پایدار نمی شود.