چگونه یک شرکت که محصولی می فروشد که اکثر مردم هرگز آن را به چشم نمی بینند، لمس نمی کنند و کارکرد دقیقش را درک نمی کنند، به یکی از پرآوازه ترین و ارزشمندترین برندهای روی کره زمین تبدیل می شود؟ این، پارادوکس شگفت انگیز انویدیا است. برای دهه ها دنیای بازاریابی کسب و کار به کسب و کار (B2B)یک دنیای منطقی، خاکستری و به دور از هیجان بود. شرکت ها قطعات، نرم افزارها و خدمات را به شرکت های دیگر می فروختند و زبان شان، زبان مشخصات فنی، قیمت و بازگشت سرمایه بود. برندینگ در این دنیا در بهترین حالت به معنای داشتن یک لوگوی حرفه ای و یک شهرت قابل اعتماد بود.
اما انویدیا این کتابچه قوانین خسته کننده را برای همیشه سوزانده است. آنها که زمانی تنها به عنوان سازنده کارت های گرافیک برای گیمرها شناخته می شدند، امروز به عنوان معماران اصلی انقلاب هوش مصنوعی و مغز متفکر نسل بعدی محاسبات شناخته می شوند. آنها نشان دادند که یک برند B2B مجبور نیست در سایه ها زندگی کند. او می تواند یک ستاره راک باشد؛ یک رهبر فکری که نه تنها به مشتریانش محصول می فروشد، بلکه آینده کل یک صنعت را برای شان روایت می کند. این مقاله به این استراتژی انقلابی می پردازد؛ استراتژی ای که نشان می دهد در اقتصاد آینده مرز میان الهام بخشی B2C و منطق B2B در حال فروپاشی است.
از فروش قطعه به رهبری یک جنبش

اولین و بنیادین ترین درس از کتابچه راهنمای انویدیا یک شیفت پارادایم در تعریف خود کسب و کار است. اکثر شرکت های B2B خود را به عنوان یک تامین کننده در یک زنجیره ارزش طولانی می بینند. آنها یک قطعه عالی، یک نرم افزار کارآمد یا یک خدمت قابل اعتماد ارائه می دهند، اما انویدیا هرگز خود را یک فروشنده صرف تراشه ندید. از همان روزهای اولیه آنها خود را به عنوان پیشگامان یک جنبش معرفی کردند: جنبش محاسبات بصری. آنها فقط کارت گرافیک نمی فروختند؛ آنها آینده ای را می فروختند که در آن، گرافیک سه بعدی و واقع گرایانه، اساس هر تجربه ای از بازی های کامپیوتری گرفته تا طراحی صنعتی خواهد بود.
وقتی انقلاب هوش مصنوعی آغاز شد، آنها این داستان را به سطحی حماسی تر ارتقا دادند. آنها دیگر فقط درباره گرافیک صحبت نمی کردند؛ آنها درباره «آینده هوش» صحبت می کردند. آنها با موفقیت، پردازنده های گرافیکی خود را به عنوان مغز ضروری این انقلاب جدید بازتعریف کردند.
مطلب مرتبط: هوش مصنوعی، انویدیا را به ارزشمندترین شرکت جهان تبدیل کرد
در این روایت خرید یک محصول انویدیا، یک معامله ساده نبود؛ این پیوستن به یک ماموریت برای حل بزرگ ترین چالش های بشریت بود. این استراتژی به رهبران تجاری B2B یک درس حیاتی می دهد: خود را در یک دسته محصولی محدود نکنید. یک «دسته فکری» خلق کنید و خود را به عنوان رهبر بلامنازع آن معرفی نمایید. به جای فروش مته، رویای ساختن یک خانه زیبا را بفروشید.
مدیرعامل به مثابه قصه گوی ارشد

در دنیای سنتی B2B، مدیران عامل اغلب چهره هایی در سایه بودند؛ مدیرانی استراتژیست که با تحلیلگران و سرمایه گذاران صحبت می کردند اما جنسن هوانگ، مدیرعامل انویدیا، این الگو را شکست. او خود را به یک قصه گوی ارشد و یک چهره عمومی تبدیل کرد، بسیار شبیه به استیو جابز در اپل.
سخنرانی های سالانه او در کنفرانس های مختلف دیگر یک رویداد صنعتی برای معرفی محصولات جدید نیست؛ این یک رویداد فرهنگی است که در آن او نه تنها نقشه راه شرکتش که نقشه راه آینده فناوری را برای جهان ترسیم می کند.
او با پوشیدن کت چرم مشهورش با زبانی ساده و پر از استعاره مفاهیم فوق العاده پیچیده هوش مصنوعی را برای مخاطبان میلیونی خود توضیح می دهد. او محصول نمی فروشد؛ او آینده را روایت می کند و نشان می دهد که چگونه ابزارهای شرکت او بلوک های سازنده آن آینده هستند.
این یک تغییر بنیادین در نقش رهبری تجاری B2B است. مدیرانعامل آینده نمی توانند خود را پشت گزارش های فصلی پنهان کنند. آنها باید بتوانند به روی صحنه بیایند، چشم انداز شرکت شان را با شور و اشتیاق روایت کنند و به چهره انسانی و قابل اعتماد برندشان تبدیل شوند.
ساختن یک اکوسیستم انحصاری

شاید قدرتمندترین استراتژی انویدیا سرمایه گذاری بلندمدت بر روی ساختن یک اکوسیستم بود، نه صرفا یک پایگاه مشتری. این استراتژی، حول محور یک نام جادویی شکل گرفت: کودا.
کودا پلتفرم نرم افزاری انویدیا است که به توسعه دهندگان اجازه می دهد تا از قدرت پردازنده های گرافیکی برای محاسبات عمومی استفاده کنند. انویدیا این ابزار قدرتمند را به صورت رایگان در اختیار دانشگاه ها، محققان و توسعه دهندگان سراسر جهان قرار داد.
این یک حرکت استراتژیک درخشان بود. آنها ارتشی از بااستعدادترین ذهن های جهان را آموزش دادند تا به زبان انویدیا فکر و کدنویسی کنند. وقتی این دانشجویان و محققان فارغ التحصیل شده و به شرکت های بزرگ پیوستند، به طور طبیعی از همان ابزارها و پلتفرمی استفاده کردند که با آن بزرگ شده بودند. انویدیا با این کار، یک خندق عمیق و غیرقابل عبور به دور کسب و کار خود حفر کرد. رقبای شان شاید می توانستند تراشه های سریع تری بسازند، اما نمی توانستند با این اکوسیستم عظیم و وفادار از توسعه دهندگان رقابت کنند.
این یک درس بزرگ برای هر کسب و کار B2B است: به جای تمرکز صرف بر روی فروش محصول، بر روی «توانمندسازی» کاربران خود تمرکز کنید. به آنها ابزارهای رایگان، آموزش و جامعه ای برای تعلق داشتن بدهید. آنها را از مشتریان منفعل، به پیروان و مبلغان پرشور برند خود تبدیل کنید.
هنر برندینگ مولفه

چگونه یک قطعه سیلیکونی در دل یک کامپیوتر را به یک المان خواستنی تبدیل می کنید؟ این هنر برندینگ مولفه است که اینتل با شعار اینتل اینساید (Intel Inside) پیشگام آن بود، اما انویدیا آن را به سطحی جدید رساند. آنها با موفقیت، کارت گرافیک را از یک قطعه فنی گنگ به قلب تپنده یک کامپیوتر قدرتمند تبدیل کردند. آنها این کار را با ساختن یک برند مستقیم برای مصرف کنندگان نهایی (گیمرها و خالقان محتوا) انجام دادند، حتی اگر آن مصرف کنندگان محصول را مستقیما از انویدیا نمی خریدند.
مطلب مرتبط: انویدیا به دنبال ۱۰۰ میلیون دستیار هوش مصنوعی برای بالابردن بهره وری
لوگوی سبز و مشکی آنها به یک نشان افتخار تبدیل شد. مصرف کنندگان شروع به درخواست کامپیوترهایی کردند که گرافیک انویدیا داشته باشند. این کار قدرت چانه زنی فوق العاده ای به آنها در مقابل تولیدکنندگان بزرگ کامپیوتر مانند دل و اچ پی داد. این استراتژی به ما می آموزد که حتی اگر مشتری نهایی شما یک کسب و کار دیگر است، هرگز قدرت کاربر نهایی را دست کم نگیرید. داستانی بسازید که چرا مؤلفه نامرئی شما، تجربه نهایی را بهتر می کند و کاری کنید که مردم آن را با نام تجاری شما طلب کنند.
سخن پایانی
کتابچه راهنمای انویدیا یک پیام شفاف دارد: دوران بازاریابی B2B خسته کننده به پایان رسیده است. آینده متعلق به برندهایی است که جرأت می کنند از منطق صرف فراتر رفته و به دنیای احساسات، روایت و ساختن جامعه قدم بگذارند. آنها باید درک کنند که مشتریان شان، حتی در یک محیط کسب و کار، همچنان انسان هستند؛ انسان هایی که به دنبال معنا، تعلق و یک چشم انداز الهام بخش برای آینده می گردند.
چالش بزرگ برای هر رهبر تجاری B2B این است که از خود بپرسد: آیا من صرفا یک حلقه در یک زنجیره تامین هستم یا می توانم معمار یک زنجیره معنا باشم؟ آیا من فقط یک محصول می فروشم یا یک استاندارد جدید برای آینده صنعتی خود تعریف می کنم؟ انویدیا نشان داد که با یک استراتژی درست، یک شرکت B2B نه تنها می تواند صنعت خود را رهبری کند، بلکه می تواند به یک نماد فرهنگی تبدیل شود.
منابع: