نقشه گنج بازاریابی محتوا

فرض کنید گنجی وجود دارد. یک صندوق پر از طلا، جواهر، سکه های درخشان که منتظر شماست. شما مطمئنید که این گنج واقعی است، وجود دارد و فقط یک چیز کم دارید: نقشه. حالا اگر نقشه را نداشته باشید چه می شود؟ ممکن است تمام عمر خود را صرف جست وجو کنید و هر بار فقط به سراب برسید. بازاریابی محتوا هم همینطور است. شما می دانید که محتوا می تواند برای کسب و کار شما مثل گنج باشد. می تواند مشتری جذب کند، برندتان را بسازد، اعتماد بیافریند و در نهایت باعث فروش شود، اما اگر نقشه نداشته باشید، اگر ندانید که گنج دقیقا کجاست، به جای رسیدن به موفقیت، شاید تنها چیزی که نصیب تان شود خستگی باشد.

این نقشه، چیزی نیست جز شناخت درست مخاطب. کسی که قرار است محتوای شما را بخواند، ببیند، بشنود یا تجربه کند. کسی که اگر او را درست نشناسید، هیچ چیزی در بازاریابی شما کار نخواهد کرد. پس بیایید قدم به قدم در این مقاله نقشه گنج بازاریابی محتوا را ترسیم کنیم: از اینکه مخاطب کیست تا اینکه کجا می توان او را پیدا کرد و در نهایت بفهمیم چه چیزی از ما می خواهد. اگر آماده اید برویم سراغ اصل ماجرا.

شناخت مخاطب: پیدا کردن گنج واقعی

اولین و اساسی ترین اشتباه در بازاریابی محتوا این است که محتوا برای همه نوشته می شود. انگار که داریم یک نامه بنویسیم و بدون آدرس، آن را به باد بسپاریم، اما بازاریابی محتوا دقیقا برعکس این رفتار است. باید بدانید مخاطب شما دقیقا کیست، چند سال دارد، چه دغدغه هایی دارد، چه چیزی او را خوشحال یا نگران می کند، در چه مرحله ای از زندگی اش قرار دارد، شغلش چیست، تحصیلاتش چقدر است، حتی اینکه شب ها دیر می خوابد یا زود.

مطلب مرتبط: از رویا تا نقشه راه در بازاریابی محتوا

شاید در نگاه اول اینها جزییات بی ربطی به نظر برسند اما در واقع، همین جزییات است که شخصیت مخاطب را می سازد. بازاریابان حرفه ای به این کار می گویند «ساختن پرسونای مخاطب». یعنی تصویر دقیقی از یک شخصیت فرضی که نماینده گروهی از مخاطبان واقعی است. مثلا اگر برند شما در حوزه آموزش زبان است، ممکن است یکی از پرسوناهای شما پسری ۲۵ ساله باشد که تازه فارغ التحصیل شده، دنبال مهاجرت است و وقت زیادی را در یوتیوب و اینستاگرام می گذراند. حالا اگر شما محتواهایی بسازید که دقیقا به درد چنین شخصی بخورد، احتمال موفقیت تان بسیار بیشتر می شود.

در مقابل، اگر برای همه محتوا بسازید، یعنی در واقع برای هیچ کس محتوا ساخته اید. جمله ای هست که می گوید: «اگر بخواهی همه را راضی کنی، هیچ کس راضی نمی شود». بازاریابی محتوا دقیقا همین است. باید دقیق، هدفمند و متناسب با یک گروه خاص از مخاطبان باشد. آن وقت است که محتوای شما معنا پیدا می کند و مثل کلیدی که برای یک قفل خاص ساخته شده، در دل مخاطب می نشیند.

مخاطب کجاست؟ کشف مسیرهای گنج

حالا که شخصیت مخاطب را شناختیم، وقت آن است که بدانیم کجا می توان او را پیدا کرد. این موضوع، تعیین می کند که محتوا در کدام بستر منتشر شود. اشتباهی که خیلی ها مرتکب می شوند این است که تمام انرژی شان را روی همه کانال های ارتباطی می ریزند؛ بدون اینکه بدانند مخاطب شان اصلا آنجا هست یا نه.

فرض کنید شما تولیدکننده محتوای حرفه ای هستید، یک مقاله علمی عمیق درباره روانشناسی فروش آماده کرده اید و آن را در ایکس منتشر می کنید. اگر مخاطب هدف شما دانشجویانی باشند که بیشتر در اینستاگرام وقت می گذرانند، احتمال دیده شدن این محتوا نزدیک به صفر است یا اگر ویدئویی طولانی درباره کاربردهای هوش مصنوعی ساخته اید، اما آن را فقط در تلگرام پخش می کنید، شاید بخش بزرگی از مخاطبان تان هرگز آن را نبینند.

شناخت محل حضور مخاطب، نیاز به تحقیق و تجربه دارد. گاهی لازم است با مخاطبان صحبت کنید، از آنها بپرسید کجا وقت می گذرانند، از چه رسانه هایی استفاده می کنند، چه ساعت هایی آنلاین هستند، به چه نوع محتوایی علاقه دارند، آیا بیشتر می خوانند، می بینند یا گوش می دهند. ابزارهای تحلیل شبکه های اجتماعی، گوگل آنالیتیکس یا حتی نظرسنجی های ساده می تواند به شما در این مسیر کمک کند.

یادتان باشد که پیدا کردن مکان مخاطب، مثل پیدا کردن جاده ای است که به گنج ختم می شود. اگر از مسیر اشتباه بروید، حتی اگر بهترین محتوا را هم در کوله تان داشته باشید، به مقصد نمی رسید.

مخاطب چه می خواهد؟ رمز باز کردن صندوق گنج

دانستن اینکه مخاطب شما چه چیزی می خواهد، سخت ترین و در عین حال مهمترین بخش نقشه است. در واقع، حتی اگر بدانید مخاطب تان کیست و کجا زندگی دیجیتال دارد، اما ندانید که چه نیازی دارد، باز هم به گنج نمی رسید. چون در این صورت، فقط حضور دارید اما تأثیر ندارید.

مخاطب امروزی دنبال چه چیزی است؟ شاید فکر کنید دنبال سرگرمی است، شاید اطلاعات، شاید آموزش، شاید تخفیف، شاید راه حل یک مشکل خاص. واقعیت این است که خواسته مخاطب بستگی به مرحله ای دارد که در آن قرار دارد. در بازاریابی محتوا، به این مراحل سفر مشتری می گویند. در ابتدای مسیر، مخاطب هنوز مشکل خود را درست نمی شناسد. به دنبال اطلاعات کلی است. در این مرحله، محتوای شما باید آگاهی بخش باشد، بدون اینکه مستقیما محصول یا خدمت تان را تبلیغ کند. مثلا مقاله ای درباره «چرا یادگیری زبان دوم برای آینده شغلی مهم است» بنویسید. در مرحله بعد، مخاطب متوجه نیازش شده و حالا دنبال گزینه ها و راه حل ها می گردد. اینجاست که محتوای شما می تواند کمی تخصصی تر شود. مثلا بررسی روش های مختلف یادگیری زبان یا مقایسه دوره های آموزشی. در مرحله آخر، مخاطب آماده تصمیم گیری است. حالا وقت آن است که با محتوای قانع کننده، او را به اقدام دعوت کنید. مثلاً معرفی دوره خودتان، ارائه ضمانت بازگشت وجه یا داستان موفقیت یکی از دانشجویان قبلی.

در هر مرحله از سفر مشتری، محتوا باید متناسب با حال و هوای مخاطب تنظیم شود. نه زودتر نه دیرتر. اگر خیلی زود بخواهید چیزی بفروشید، مخاطب سرد می شود. اگر خیلی دیر محتوای قانع کننده بدهید، شاید او سراغ رقبا برود. این هماهنگی دقیق، همان رمزی است که صندوق گنج را باز می کند.

سخن پایانی

بازاریابی محتوا فقط نوشتن و تولید نیست. ماجراجویی ای است که با شناخت دقیق مخاطب آغاز می شود. این شناخت، مثل نقشه ای است که مسیر رسیدن به گنج را نشان می دهد. وقتی بدانید که مخاطب شما چه کسی است، کجا حضور دارد و به دنبال چه چیزی می گردد، آن وقت می توانید محتوایی بسازید که نه فقط دیده شود، بلکه اثر بگذارد، ارتباط برقرار کند و تبدیل به پل ارتباطی میان شما و مخاطب شود.

مطلب مرتبط: استراتژی محتوا چیست؟ نقشۀ گنج بازاریابی محتوایی

در دنیایی که هر روز هزاران قطعه محتوا تولید می شود، چیزی که باعث می شود یک محتوا در دل ها بماند، نه زیبایی گرافیکی یا زبان پرطمطراق، بلکه درک دقیق مخاطب است. محتوای موفق، آنقدر دقیق و هدفمند است که مخاطب احساس می کند مخصوص خودش نوشته شده؛ انگار کسی ذهن او را خوانده و به نیازش پاسخ داده است. در نهایت، اگر هدف از بازاریابی محتوا رسیدن به ارتباطی پایدار و ارزشمند با مخاطب است، این ارتباط فقط با شناخت، احترام و توجه ممکن می شود. نقشه گنج را دست کم نگیرید. شاید خود گنج، همین نقشه باشد.

منابع:

https://www.semrush.com