دلنوشته های یک کارآفرین (27) / در کاسبی فقط علاقه و عاشقی مهم نیست

در شماره های قبل به انواع کسب و کار اشاره کردیم و گفتیم برای موفقیت در کسب و کار های مختلف چه نکاتی را باید رعایت کنی. از اهمیت بازاریابی و برنامه بازاریابی نوشتیم و گفتیم چه باید بکنی تا یه بازاریابی درست داشته باشی. ضرورت خلاقیت و نوآوری را توضیح دادیم و مثال های مختلفی در این زمینه براتون زدیم. از اهمیت مدیریت زمان براتون نوشتیم و برخی از آفت های زمانی را توضیح دادیم. تو این شماره به دو آفت زمانی دیگر اشاره می کنیم.

ح: وقت نشناسی

 یه دوست هنرمندی دارم که طراح و گرافیست خوبیه و در سطح عالی کار می کنه، اما عیبش اینه که اصلا وقتو نمی شناسنه. همین بنده خدا یکی از آرزوهاش اینه که سردبیر روزنامه بشه. یه شب بهش گفتم داود تو به درد سردبیری روزنامه نمی خوری. نگاهی بهم کرد و از سر ناراحتی گفت یعنی من توانایی این کا رو ندارم. خندیدم و گفتم نه داود جان. منظورم اینه کسی که تو روزنامه کار می کنه باید وقت شناس باشه. روزنامه با روز و ساعت و دقیقه ارتباط نزدیکی داره. تو مث خفاش شبا بیداری، ظهر با چهار تا لگد همسرت بیدار می شی، اونوقت چه جوری می تونی با انضباط باشی و به همکارات نظم رو درس بدی و موفق بشی.

در کار و کاسبی فقط علاقه و عاشقی مهم نیست. علاقه و عشق یکی از اصول و مقدمات کاره. تو باید زمان شناس باشی و بتونی وقتت رو برای کاری که انجام می دی مدیریت کنی والا همیشه باید روزنامه با تأخیر به چاپخونه برسه و با تأخیر منتشر بشه و گاهی روزا به خاطر همین سهل انگاری در وقت نشناسی اصلا منتشر نشه.

یه روز بعد مدت ها با یه مدیر کل قرار ملاقات گذاشتم. مسئول دفتر گفت: سه شنبه هفته بعد بیایید. گفتم: ساعت چند: گفت ساعت 10صبح. من هم مثل همیشه 10دقیقه مونده به قرار در اتاق انتظار مدیرکل بودم. کلی هم مهمان داشت و صدای خنده اونا بیرون هم می اومد. ساعت 10 و 15 دقیقه شد اما انگار نه انگار من ساعت 10 قرار قبلی داشتم. به رئیس دفترش گفتم: ببخشید من ساعت 10 قرار داشتم.

گفت فعلا که جلسه دارن. چشم. خلاصه جلسه اونا 10 و 25 دقیقه تموم شد و ما 10:30 داخل اتاق آقای مدیرکل دعوت شدیم. خیلی تعارف و چاق سلامتی کرد، اما وسط صحبت ها هر بار بلند می شد یا به تلفن جواب می داد یا نامه ای که رئیس دفتر می آورد رو نگاه  و امضا می کرد. ضمن این کارا هم با خنده می گفت در خدمتم بفرمایید. اما من جز خواهش می کنم چیزی نگفتم. اون چند بار این کار رو تکرار کرد و دید من سکوت کردم، اومد جلوی من نشست و گفت: در خدمتم.

عرض کردم:جناب مدیرکل من با توجه به مشغله شما از هفته قبل وقت ملاقات گرفتم. قرار بود ساعت 10 تا 11 صبح امروز در خدمت شما باشم و عرایضم رو تقدیم کنم. الان ساعت 10:40 دقیقه است و شما هنوز یا به موبایل جواب می دین یا به تلفن رئیس دفتر یا مشغول پاسخ به ارباب رجوع هستین. من کجای این قرار ملاقلات هستم. مدیرکل آدم باهوشی بود. از چشمانم اعتراض را تا آخر خوند و بلافاصله گوشی همراه رو خاموش کرد و به رئیس دفتر زنگ زد که نه تلفنی وصل کند و نه کسی وارد اتاق شود و اومد روبه روی من نشست و من سر صحبت را باز کردم.

 در ایران متأسفانه مسئله زمان بسیار بی اهمیت است و مدیریت زمان به شوخی شبیه است. معدود پروژه های ساختمانی در زمان مقرر ساخته و تحویل می شوند. کمتر جلسات اداری در ایران رأس ساعت مقرر برگزار می شود. کمتر بازدیدی در موعد مقرر انجام می شود. کمتر سینمایی در ایران رأس ساعت فیلم رو شروع می کند و کمتر هواپیمایی است که سر ساعت بلند شود. کمتر اقساطی است که به موقع پرداخت شود. کمتر حقوقی است که در روز مقرر پرداخت شود. کمتر زنگ مدرسه ای سر ساعت مشخص نواخته می شود.

 مدیریت زمان یکی از پارامترهای است که رعایت اون می تونه در موفقیت کسب و کارت و پولدارشدنت مؤثر و مفید باشه. پس تا می تونی برای وقت خودت ارزش قائل شو و جوری زمان رو برنامه ریزی کنی که بتونی از هر لحظه اون استفاده کنی.

اگر هدف سالانه تو در امور کسب و کار و مالی کسب 200 میلیون تومان پول در سال است و تو قرار است با روزی 10ساعت کار به اون برسی باید این عدد رو به 3650 ساعت تقسیم کنی. یعنی 200 میلیون تومان تقسیم بر 3650 ساعت می شود حدود 55 هزار تومان. یعنی هر ساعت کار 55 هزار تومان ارزش دارد و تو در یک روز باید 550 هزار تومان درآمد داشته باشی. حالا فکر کن یک ساعت تلف کردن به هر دلیلی مساوی است با 55 هزار تومان ضرر کردن. اگر این جوری به وقت و زمان کار نگاه کنی متوجه می شی که اگر یک ساعت الکی با تلفن صحبت کردی یعنی 55هزار تومان ضرر کردی و اگر یک روز به دلیل تنبلی سر کارت نیومدی یعنی 550 هزار تومان ضرر کردی. برای رسیدن به یه کسب و کار موفق مدیریت زمان یه رکن اساسی است.