در هر سازمان و تیمی کارمندی وجود دارد که به نظر می رسد آتش درونش خاموش شده است. او هر روز سر کار حاضر می شود، وظایفش را به صورت مکانیکی انجام می دهد و چشمش به ساعت است تا لحظه پایان روز کاری فرا برسد. این کارمند، یک نیروی بد یا ناکارآمد نیست؛ او قربانی یک اپیدمی خاموش در دنیای کار است: اپیدمی عدم انگیزه. بسیاری از مدیران با مشاهده این وضعیت به سراغ جعبه ابزار سنتی خود می روند و سعی می کنند با ابزارهایی مانند پاداش های مالی، افزایش حقوق یا تهدیدهای پنهان این آتش خاموش را دوباره شعله ور کنند، اما این رویکرد چماق و هویج در دنیای پیچیده و مدرن امروزی به طرز فزاینده ای کارایی خود را از دست داده است.
تجربه رهبران تجاری موفق نشان می دهد که انگیزه کارکنان یک کلید برق نیست که یک مدیر بتواند آن را به سادگی روشن یا خاموش کند. انگیزه واقعی یک موتور درونی است که سوخت آن از نیازهای عمیق تر انسانی تامین می شود.
پول و مزایا می توانند افراد را سر کار نگه دارند، اما به ندرت می توانند آنها را به انجام بهترین کار ممکن ترغیب کنند. یک رهبر مدرن می داند که وظیفه اش نه تزریق انگیزه، بلکه خلق یک محیط است؛ محیطی که در آن موتور انگیزه هر فرد، به طور طبیعی و خودکار روشن شده و با تمام قدرت به کار خود ادامه دهد. این رویکرد، نیازمند تغییر ذهنیت از یک «رئیس که صرفا بر کار نظارت می کند، به یک معمار است که یک محیط کاری مثبت و توانمندساز را طراحی می کند.
اگر شما هم دوست دارید یک رهبر تجاری با مهارت بالا در زمینه ترغیب تیم کاری تان باشید، این مقاله مخصوص شماست. ما در ادامه به شما کمک خواهیم کرد تا عملکرد حیرت انگیزی در این رابطه داشته باشید. پس با ما همراه باشید تا برخی نکات کلیدی در این رابطه را مرور کنیم.
معنابخشی به کار

یکی از قدرتمندترین منابع انگیزه انسانی احساس تعلق به چیزی بزرگ تر از خود است. هیچ کس دوست ندارد احساس کند که کار روزمره اش یک فعالیت بیهوده و بی اثر در خلأ است. وظیفه اصلی یک رهبر اتصال کارهای روزمره و به ظاهر کوچک هر کارمند به یک چشم انداز بزرگ تر و معنادار است. این یعنی هر فرد باید بداند آجری که در دستانش دارد، چگونه در ساختن یک برج باشکوه نقش ایفا می کند.
این کار با تعیین اهداف شفاف و ارتباط مداوم چشم انداز آغاز می شود. به جای اینکه فقط به یک برنامه نویس بگویید «این کد را بنویس»، برای او توضیح دهید که این قطعه کد چگونه قرار است تجربه هزاران کاربر را ساده تر کند و به آن ها در حل یک مشکل واقعی کمک نماید.
به تیم فروش خود نگویید «بیشتر بفروشید»، بلکه داستانی را برای شان تعریف کنید که محصول شما چگونه زندگی مشتریان را بهتر می کند. رهبرانی که به طور مداوم این چرای بزرگ را با تیم خود به اشتراک می گذارند، به کارمندانشان یک دلیل برای کار کردن می دهند که بسیار فراتر از دریافت حقوق در پایان ماه است. این معنا سوختی است که حتی در سخت ترین روزها نیز موتور انگیزه را روشن نگه می دارد.
مطلب مرتبط: بهبود کار تیمی با 4 راهکار ساده
اعطای استقلال عمل به کارمندان

پس از نیاز به معنا یکی از عمیق ترین نیازهای روانشناختی انسان نیاز به کنترل بر زندگی و کار خود است. هیچ چیز به اندازه مایکرو منیجمنت یا همان مدیریت ذره بینی این نیاز را سرکوب نکرده و موتور انگیزه را خاموش نمی کند. مدیری که در تمام جزییات کار کارمندش دخالت کرده، قدم به قدم او را کنترل می کند در عمل یک پیام ویرانگر را به او مخابره می کند: «من به تو و توانایی هایت اعتماد ندارم». این پیام، به سرعت خلاقیت، ابتکار عمل و حس مالکیت را در فرد از بین می برد.
در مقابل، رهبران بزرگ با توانمندسازی و دادن استقلال عمل به تیم خود اعتماد می کنند. آنها به جای دیکته کردن چگونگی انجام یک کار، بر روی تعریف کردن «چه» و «چرایی» آن تمرکز می کنند. آنها یک مقصد مشخص و منابع لازم را در اختیار تیم قرار می دهند و سپس یک قدم به عقب برمی دارند و اجازه می دهند تا تیم بهترین مسیر برای رسیدن به آن مقصد را پیدا کند.
این به آن معنا نیست که کارمندان به حال خود رها می شوند؛ رهبر همیشه به عنوان یک مربی و حامی در دسترس است، اما به عنوان یک کنترلکننده عمل نمی کند. دادن انعطاف پذیری در نحوه، زمان یا مکان انجام کار، بزرگ ترین هدیه ای است که یک رهبر می تواند به تیمش بدهد. این هدیه، همان اعتماد است و انسان ها برای پاسخ دادن به اعتماد، دست به کارهای خارق العاده می زنند.
فرآیند ارتقای مداوم

سومین ستون انگیزه درونی تمایل انسان به پیشرفت و بهتر شدن در کاری است که برای آن اهمیت قائل است. کارمندان بااستعداد دوست ندارند درجا بزنند. آنها می خواهند احساس کنند که هر روز در حال یادگیری، رشد و تبدیل شدن به یک نسخه حرفه ای تر از خودشان هستند. رهبرانی که این مسیر را برای تیم خود هموار می کنند در واقع یک منبع بی پایان از انگیزه را فعال می سازند.
اگر شما هم قصد دارید مسیر رشد و توسعه سازمانی برای کارمندان تان طراحی کنید، بد نیست نکات زیر را آویزه گوش تان کنید:
• فراهم کردن فرصت های رشد: این فرصت ها لزوما به معنای ارتقای شغلی نیست. فراهم کردن دسترسی به دوره های آموزشی، تشویق به شرکت در کارگاه های تخصصی یا سپردن پروژه های چالشی که فرد را از منطقه امن خود خارج می کند، همگی راه هایی برای سرمایه گذاری بر روی رشد کارکنان است. این کار یک پیام قدرتمند دارد: «ما به آینده تو در این شرکت اهمیت می دهیم».
• ارائه بازخورد سازنده: بازخورد صبحانه قهرمانان است، اما بازخورد موثر، به معنای انتقاد یا مچ گیری نیست. بازخورد سازنده، مانند آینه ای عمل می کند که به فرد کمک می کند نقاط قوت و ضعف خود را بهتر ببیند و مسیر پیشرفت را پیدا کند. یک رهبر بزرگ، به جای اینکه بگوید «کارت ضعیف بود»، می گوید «این بخش از کارت عالی بود. فکر می کنی چگونه می توانیم بخش دیگر را هم به همین سطح برسانیم؟».
• قدردانی و دیده شدن: در نهایت، هیچ چیز به اندازه دیده شدن و مورد قدردانی قرار گرفتن، به تلاش های یک فرد معنا نمی بخشد. این قدردانی حتما نباید مالی باشد. یک «متشکرم» صمیمانه و مشخص در حضور جمع، یک یادداشت تشکرآمیز یا تحسین یک ایده خوب در یک جلسه، می تواند تاثیر شگفت انگیزی بر روحیه یک فرد داشته باشد. این کار به او نشان می دهد که تلاش هایش، هرچند کوچک، دیده شده و برای سازمان ارزشمند بوده است.
سخن پایانی
نقش یک رهبر تجاری مدرن شبیه به یک مکانیک نیست که سعی کند با دستکاری چند پیچ و مهره، موتور خاموش یک ماشین را به زور روشن کند. نقش او بیشتر شبیه به یک باغبان ماهر است. باغبان گل را وادار به شکوفه زدن نمی کند. او صرفا بهترین شرایط ممکن را فراهم می آورد.
مطلب مرتبط: حداکثر بهره وری در محل کار: از افسانه تا واقعیت!
رهبرانی که این فلسفه باغبانی را در پیش می گیرند، نه تنها تیمی با بهره وری بالا می سازند، بلکه یک محیط کاری انسانی، پایدار و سرشار از انرژی مثبت خلق می کنند که در آن، بهترین استعدادها نه تنها برای کار کردن، بلکه برای ماندن و درخشیدن، با یکدیگر رقابت می کنند. آنها می دانند که بزرگ ترین سرمایه هر کسب وکار، نه محصولاتش، بلکه انرژی، خلاقیت و انگیزه انسان هایی است که آن محصولات را می سازند.
منابع:
https://alcaldiasancristobal.gob.ve/
https://pkmmuka.cianjurkab.go.id/
https://collegiogeometri.mb.it/