در جهانی که هر لحظه اش با نوتیفیکیشن، تماس، ایمیل و هشدار همراه است نفس کشیدن هم گاه تبدیل به ماموریتی پیچیده می شود، چه برسد به اینکه کسی فرصت کند در دل همین شلوغی ها پای صحبت یک برند بنشیند. واقعیت آن است که مشتریان امروز بیش از هر زمان دیگری غرق در مشغله اند. از جلسات کاری فشرده گرفته تا پیگیری امور خانه و خانواده، ذهن آنها درست شبیه مرورگرهایی است که همیشه ده ها تب باز دارند!
در این شلوغی بی پایان بازاریاب ها با چالشی بزرگ روبه رو هستند: چگونه نظر مشتریانی را جلب کنیم که حتی برای نوشیدن یک فنجان قهوه در آرامش، وقت ندارد؟ بسیاری از کمپین ها صرفا به خاطر نادیده گرفتن این واقعیت تلخ، با شکست مواجه می شوند؛ نه چون خلاق نبودند، بلکه چون فرصت دیده شدن را از دست دادند. در چنین شرایطی، جلب توجه مشتری بدل به مهارتی خاص شده است. هنری که تنها با درک عمیق از روان شناسی مخاطب، رفتارشناسی دیجیتال و البته اندکی چاشنی خلاقیت ممکن می شود. برندهایی که می خواهند در این بازار پرهیاهو دیده شوند، باید بلد باشند در چند ثانیه، پیامی ساده، قانع کننده و به یادماندنی منتقل کنند.
اگر بخواهیم کمی اغراق کنیم، باید گفت بازاریابی برای مخاطبان پرمشغله، بیشتر شبیه نجات دادن کسی است که وسط یک توفان خبری تنها به طناب هایی چنگ می زند که واقعا محکم باشند. این طناب همان پیام برند شماست؛ اگر درست پرتاب شود، شاید فرصتی برای شنیده شدن بیابد.
ما در ادامه این مقاله، به بررسی تکنیک هایی خواهیم پرداخت که به بازاریاب ها کمک می کنند پیام شان را طوری طراحی و ارائه کنند که حتی شلوغ ترین و بی حوصله ترین مشتری ها هم بتوانند آن را دریافت کرده، با آن ارتباط برقرار کنند و حتی نسبت به برند حس اعتماد پیدا کنند. پس با ما همراه باشید تا ماجراجویی مان را شروع کنیم.
پیام هایی ساده و دقیق: خلاصه، اما پرمعنا
در دنیای مخاطبان پرمشغله جملات طولانی، استعاره های پیچیده و داستان سرایی های بی پایان همان قدر خطرناکند که تبلیغات بی هدف. مشتری امروز نه تنها زمان محدودی دارد، بلکه در مواجهه با محتوای اضافی، تمایل دارد به سرعت اسکرول یا از آن عبور نماید. در چنین شرایطی نخستین اصل بازاریابی سادگی است. ماجرا جالب شد، نه؟
مطلب مرتبط: تعامل بهینه با مخاطب در بازار: چطور و چگونه
یک پیام موثر باید مثل یک ضرب المثل باشد؛ کوتاه، ولی با بار معنایی بالا. برندها باید بتوانند در چند کلمه، جوهره پیام شان را منتقل کنند. شعارهای موفق دقیقا بر همین اصل تکیه دارند: مختصر، قانع کننده و درخور به یادسپاری. به عنوان مثال، «فکر می کنی نمی تونی؟ دوباره فکر کن!» از برند نایکی، یک نمونه تمام عیار از چنین پیامی است.
این رویکرد تنها در شعار نیست، بلکه در تمام اشکال محتوا باید دیده شود؛ از کپشن های اینستاگرامی گرفته تا ویدئوهای تبلیغاتی یا پست های وبلاگی. محتوا نباید نیازمند تفسیر باشد، بلکه باید خود به خود حرفش را بزند. مثل کسی که در آسانسور با شما همکلام شده و فرصتش فقط تا رسیدن به طبقه پنجم است!
همچنین استفاده از ساختارهای تصویری و گرافیکی برای انتقال مفاهیم به شکل بصری، به شدت در این راستا کارآمد است. نمودارها، آیکون ها و حتی رنگ بندی مناسب می تواند سرعت درک را افزایش دهد؛ چراکه چشم، همواره پیش از مغز تصمیم می گیرد. در نتیجه، اگر برند شما نتواند در چند ثانیه نظر مشتری را جلب کند، احتمالا دیگر فرصتی برای گفت وگو نخواهد داشت. پس پیام تان را مثل پیامک بنویسید: کوتاه، مشخص و با یک نکته طلایی در دل خود.
زمان بندی هوشمندانه: در وقت مناسب، با پیام مناسب
در بازاریابی برای مشتریان کم حوصله نه فقط محتوای پیام، بلکه زمان ارسال آن نیز تعیین کننده است. تصور کنید در اوج ساعات کاری یک نوتیفیکیشن تبلیغاتی روی گوشی مخاطب ظاهر شود؛ در این صورت حتی اگر محتوای شما شاهکار باشد، به راحتی نادیده گرفته خواهد شد. زمان سرمایه ای است که این گروه از مخاطبان با دقت خرج می کنند و برندها باید احترام به این سرمایه را در اولویت قرار دهند.
استفاده از داده های رفتاری مخاطب، یکی از ابزارهای مهم برای زمان بندی هوشمند است. تحلیل الگوهای مصرف محتوا، زمان های باز بودن ایمیل یا ساعاتی که مخاطب بیشترین تعامل را با رسانه های اجتماعی دارد، به بازاریاب ها کمک می کند دقیقا زمانی پیام را ارسال کنند که احتمال دیده شدن آن بالاتر است. این یعنی برند باید مثل یک مهمان مودب عمل کند؛ وارد شود، سلامی گرم بگوید و پیش از مزاحمت، خداحافظی کند. در این میان، پلتفرم هایی مانند ایمیل مارکتینگ یا پیام رسان ها، امکانات خوبی برای شخصی سازی زمان بندی دارند. به عنوان نمونه، ابزارهایی وجود دارند که به طور خودکار، زمان بهینه باز شدن ایمیل را شناسایی می کنند و براساس آن، پیام را ارسال می نمایند. این نوع هوشمندی، تجربه کاربری را ارتقا می دهد و احساس احترام به زمان مخاطب را منتقل می کند.
از سوی دیگر، باید به فصل ها و مناسبت ها نیز توجه کرد. ارسال پیشنهادهای تبلیغاتی در لحظاتی که مشتری احتمالا نیاز یا تمایل بیشتری به خرید دارد، قدرت اثربخشی پیام را دوچندان می کند. به عنوان مثال، یک برند لوازم خانگی، اگر نزدیک به فصل اسباب کشی یا ازدواج پیام های تبلیغاتی خود را ارسال کند، احتمال موفقیت بالاتری دارد. نهایتا اینکه در بازاریابی برای مخاطبان پرمشغله، زمان درست پخش پیام، به اندازه محتوای آن اهمیت دارد. برندهایی که یاد می گیرند در وقت مناسب صحبت کنند، شنیده خواهند شد؛ حتی اگر حرف شان ساده باشد.
مطلب مرتبط: جلب نظر مخاطب هدف در عرصه تبلیغات در 8 ثانیه
استفاده از محتوای مختصر و تصویری: وقتی چشم حرف اول را می زند
در عصر ویدئو و تصویر دیگر نوشتن انبوهی از متن برای انتقال پیام بازی بازنده ای است. مشتریان شلوغ به ندرت وقت می گذارند تا پاراگراف های بلند را بخوانند؛ در عوض یک تصویر گویا یا ویدئوی ۱۵ ثانیه ای می تواند اثرگذاری بیشتری داشته باشد. بازاریاب ها باید این واقعیت را بپذیرند و استراتژی محتوای خود را با آن سازگار کنند.
ویدئوهای کوتاه این روزها یکی از ابزارهای محبوب برای ارتباط سریع با مخاطب هستند. از پلتفرم هایی مانند اینستاگرام ریلز گرفته تا یوتیوب شورتز و تیک تاک، همه بر پایه همین اصل بنا شده اند: انتقال محتوا در قالبی بصری، مختصر و سریع. برندهایی که بلدند داستان شان را در این فرمت ها تعریف کنند، شانس دیده شدن بالاتری دارند.
تصاویر اینفوگرافیک نیز ابزار بسیار مؤثری هستند. ترکیب داده و طراحی جذاب، باعث می شود پیام هایی که در حالت عادی نیازمند توضیح طولانی اند، در یک نگاه فهمیده شوند. یک اینفوگرافیک خوب می تواند همان نقشی را ایفا کند که یک پاراگراف مفصل بازی می کرد، ولی با صرف زمانی بسیار کمتر برای مخاطب.
علاوه بر این، باید از ظرفیت طراحی بصری در خودِ پلتفرم های ارتباطی نیز بهره گرفت. استفاده از آیکون ها، رنگ های متناسب با پیام و حتی فونت هایی که خوانایی بالا دارند، همه در کنار هم کمک می کنند تا مشتری در کمترین زمان ممکن، بیشترین اطلاعات را دریافت کند. در یک کلام، در ارتباط با مشتریان پرمشغله، باید کاری کرد که چشم مخاطب درگیر شود، پیش از آنکه ذهنش فرصت بی حوصلگی پیدا کند. محتواهایی که با زبان تصویر سخن می گویند، در این میدان رقابت، یک گام جلوتر خواهند بود.
شخصی سازی تجربه: محتوایی برای «من»، نه «همه»
یکی از دلایلی که مخاطبان پرمشغله از پیام های تبلیغاتی عبور خواهند کرد، این است که اغلب احساس می کنند آن پیام ها برای «همه» طراحی شده اند، نه برای خودشان، اما اگر مخاطب حس کند پیام مستقیما با دغدغه ها یا نیازهای خاص او در ارتباط است، احتمال توقف، تأمل و حتی اقدام به طرز چشمگیری افزایش می یابد. اینجاست که شخصی سازی به میدان می آید.
امروزه فناوری بازاریابی این امکان را فراهم کرده که تجربه کاربر تا حد بسیار بالایی شخصی شود. از ایمیل هایی با نام شخصی مخاطب گرفته تا پیشنهادهایی مبتنی بر رفتار خرید قبلی یا صفحات بازدید شده همه اینها می تواند به مشتری نشان دهد که برند، او را می شناسد و برایش اهمیت قائل است.
شخصی سازی صرفا به معنای استفاده از نام مشتری نیست. بلکه باید بتوان محتوای پیشنهادی، زمان بندی، حتی قالب پیام را با سبک زندگی و ترجیحات کاربر هماهنگ کرد. برندهایی که این سطح از هوشمندی را در تولید محتوا دارند، نه تنها بهتر دیده می شوند، بلکه اعتماد بیشتری نیز جلب می کنند.
مطلب مرتبط: چگونه نرخ تعامل با مخاطب را افزایش دهیم
یکی از نمونه های موفق شخصی سازی، کمپین های نتفلیکس است. این برند براساس رفتار تماشای هر کاربر، فیلم ها و سریال هایی را پیشنهاد می دهد که با علاقه مندی او همخوانی دارد. مشابه همین رویکرد را برندهای دیگر هم می توانند در زمینه محتوای بازاریابی پیاده کنند.
در پایان، شخصی سازی یعنی شنیدن صدای مشتری، حتی پیش از آنکه او لب به سخن باز کند. برای مخاطبانی که وقت ندارند در میان انبوه پیام ها جست وجو کنند، این برند است که باید پیام مناسب را، در لحظه مناسب و با زبان خودشان، پیشکش کند.
دعوت به تعامل سریع و ساده: وقتی زمان حکم می دهد
مخاطبانی که سرشان شلوغ است، فرصت بررسی طولانی ندارند. آنها اگر بخواهند با برندی ارتباط برقرار کنند، انتظار دارند این فرآیند ساده، شفاف و سریع باشد. در این میان، دعوت به اقدام (CTA) نقش کلیدی بازی می کند. این بخش باید آنقدر شفاف باشند که مخاطب لحظه ای درنگ نکند.
به عنوان مثال، یک دکمه «همین حالا امتحان کن» بسیار اثرگذارتر از جمله ای پیچیده مثل «اگر مایل بودید، می توانید با کلیک بر اینجا تجربه خود را آغاز کنید» عمل می کند. مخاطبان پرمشغله نیاز دارند بدانند که در ازای کلیک، چه چیزی به دست خواهند آورد و چند مرحله تا رسیدن به نتیجه باقی مانده است.
همچنین باید توجه داشت که مسیر تعامل باید کوتاه باشد. اگر مشتری برای ثبت نام، خرید یا حتی دریافت اطلاعات بیشتر باید از چندین صفحه عبور کند، به احتمال زیاد در همان قدم اول انصراف خواهد داد. سادگی در طراحی مسیر تعامل، همان کلیدی است که قفل بی حوصلگی را باز می کند.
از سوی دیگر، ایجاد حس فوریت نیز می تواند مخاطب را به اقدام سریع تر ترغیب کند. عباراتی مثل «فقط تا پایان امروز» یا «تخفیف ویژه ۲۴ ساعته» بدون آنکه تحمیلی باشند، حس محدودیت زمانی را القا می کنند و در مخاطب انگیزه برای اقدام فوری ایجاد می نمایند.
در مجموع، اگر برند شما نتواند تعامل با مخاطب را در کمترین زمان و با بیشترین وضوح ممکن طراحی کند، شانس از دست دادن او بالاست. در بازاریابی برای افراد پرمشغله، هیچ چیز به اندازه «ساده و سریع بودن» پاسخ نمی دهد.
سخن پایانی
در روزگاری که زندگی بسیاری از افراد با تقویم های پر، نوتیفیکیشن های بی پایان و دغدغه های پی در پی گره خورده است، بازاریابی دیگر آن بازی آرام و پرحوصله گذشته نیست. مخاطب امروز نه وقت دارد و نه حوصله. پس برندهایی که همچنان با روش های قدیمی و پیام های طولانی به میدان می آیند، خود را از رقابت کنار می کشند؛ بی آنکه خود بدانند.
اما راه حل چیست؟ همانطور که در طول مقاله دیدیم، بازاریابی برای مشتریان پرمشغله، بیشتر شبیه گفت وگویی کوتاه و مؤثر در راهرویی شلوغ است: باید مختصر بود، بجا بود و درست در لحظه مناسب وارد شد. از ایجاد پیام های چکیده و غنی گرفته تا زمان بندی هوشمندانه، از بهره گیری از تصویر و ویدئو تا شخصی سازی تجربه کاربر، همگی ابزارهایی هستند که می توانند حتی در ذهن شلوغ ترین مشتریان نیز جایی برای برند شما باز کنند.
مطلب مرتبط: 6 تکنیک افزایش تعامل با مخاطب
نکته طلایی این است: بازاریاب موفق کسی است که نه تنها باهوش باشد، بلکه ملاحظه کار هم باشد. یعنی مخاطب را درک کند، وقتش را هدر ندهد و پیامش را با زبان ساده، گرم و هدفمند به او برساند. در این مسیر، حتی کوچک ترین بی توجهی به خلق و خو و نیازهای مخاطب، می تواند به قیمت از دست رفتن فرصت های بزرگ تمام شود. شاید بتوان گفت که در دنیای پرشتاب امروز، بازاریابی دیگر فقط علم دیده شدن نیست، بلکه هنر «درست دیده شدن» است. و این هنر، برای مخاطبی که سرش شلوغ است، ارزشمندتر از هر چیز دیگر است.
منابع: