هنگامی که برای بازرسی به زیرزمین خانهام آمدند از من پرسیدند: خب! اینجا که چیزی نیست، ما که دستگاه نمیبینیم. من پاتیلها و ظرفها و لگنها را به آنها نشان دادم. نمیدانم حالتی که آنها در آن موقع داشتند، از عصبانیت بود یا از تعجب. حدود سال 62 تصمیم گرفتم در جای بزرگتری تولید صنعتی مواد غذایی را پی بگیرم بنابراین...
برای آنکه بتوانم هزینههای زندگیام را تامین کنم، شبانهروز کار میکردم. صبحهای زود قبل از آنکه بچهها بخواهند به مدرسه بروند برگههای تبلیغات تدریس خصوصی را با سریش به دیوارهای محله میچسباندم. یک روز برحسب اتفاق، یکی از دانشآموزان من را در حال چسباندن تبلیغ به دیوار دید. شاید اگر کس دیگری جای من بود خجالت میکشید...
با شروع فصل تابستان و تعطیلات مدرسه، هر روز صبح زود مجبور بودم چهار خط اتوبوس سوار شوم تا از امیریه به نارمک، محل کارم بروم. از فشار خستگی فرصت کمی داشتم و تنها میتوانستم در اتوبوس پر از مسافر و آن هم به صورت ایستاده بخوابم.
فرصت کافی برای خوابیدن نداشتم، باید حسابی کار میکردم تا سربار خانوادهام نباشم. شبها...
در یازدهم فروردین سال 1324 در محله امیریه تهران و در خانوادهای معمولی به دنیا آمدم. پدرم از افسران نظامی و مادرم از خانوادهای فرهنگی بود. آناتول فرانس شاعر مشهور فرانسوی در صفحه 63 کتاب تاریخی «اسرار سقوط احمدشاه» از اجداد ما به نامهای حسنخان و حسینخان حکمرانان ایروان در زمان فتحعلیشاه قاجار به «وطنپرستی، جنگاور...
آنها که طاقت شرایط سخت را نداشتند و به آن سوی آبها رفتند و به قول خودشان قدم در گلستان نهادند و با امکانات و حمایتهای آنجا به همهچیز دست یافتند تنها گلخانهای را در آن گلستان به وجود آوردند؛ اما من ماندم ایستادگی کردم و در شورهزار، گلستانی را بنا نمودم.
گروه صنایع غذایی بهروز با همت این انسان توانمند پس از م...
در دستهبندی عوامل مختلفی که در زندگی یک کارآفرین وجود دارد و او را به سوی یک زندگی کارآفرینانه رهنمون میکند، گروهی از عوامل هستند که با توجه به تعاریف متداولی که از یک شخص کارآفرین میشود، شخص با یادگیری و به کاربستن آنها میتواند تبدیل به یک کارآفرین شود، اما در بررسی عوامل موفقیت مهندس سلطان حسین فتاحی قوانینی وجو...
در سالهای دهه 80 به تدریج که کار پیشرفت بیشتری کرد و سیستمهای مدیریتی پیادهسازی میشد، نیاز من هم برای آموختن و کسب مطالب علمی و بهروز، بیشتر شد. شدیدا احساس نیاز کردم و برای اینکه مسیر را اشتباه نروم، با استادان بزرگم، آقایان دکتر ناجیزاده و دکتر شاهمحمدی که از اساتید بنام سازمان مدیریت صنعتی هستند، مشورت کردم....
بعد از تغییراتی که در فرآیندهای فروش، تامین، خدمات پس از فروش و مالی انجام شد، من تصمیم به یک بررسی و بازنگری کلی بر همه فرآیندها و واحدها گرفتم. چون احساس میکردم حالا هر یک از فرآیندها و واحدها بهتر کار میکنند و در مسیر بهبود هستند، اما نیاز به همسویی وهماهنگی دارند. برای اینکه با یک نگاه کلنگر و بلند مدت بتوان همه...
در دهه 80 با توسعهای که در زمینه تنوع محصول و تیراژ تولید به دست آوردیم، متوجه شدم که هزینه بسیار زیادی صرف تأمین مواد اولیه ای کردیم که ضرورت نداشت. به عبارت دیگر بهتدریج محصولات شرکت بیشتر میشد و نیاز به قطعات متنوع و مواد بیشتری پیدا میکردیم، اما برای مدیریت تامین و انتخاب تأمینکنندگان جدید و بهتر، کار مناسب و...
بعد از آنکه شعلهها خاموش شد، همه منتظر واکنش من بودند. من هم بلافاصله یک کمیته تشکیل دادم و گفتم به جای اینکه به دنبال مقصر بگردیم، باید دنبال این باشیم که چطور هرچه زودتر اینجا را دوباره راه بیندازیم. بدون پیشمونتاژ امکان تولید نبود. دو شبانهروز آنجا کار کردیم. خود من تا نیمهشب میماندم و کار میکردم. بچههای واح...
شعار «امرسان زیبا، مطمئن ،جادار» را هم یکی از دوستانم توصیه کرد. یک روز که برای تصمیمگیری جهت این موضوع دور هم جمع شده بودیم، پیشنهاد شد که شعار امرسان را زیبا، مطمئن، جادار بگذاریم که البته برای اینکه حالت موزون هم داشته باشد، من آن را به زیبا، جادار، مطمئن تبدیل کردم. این شعار بسیار مورد قبول واقع شد و به...
قبل از پرداختن به بحث طراحی، اجازه بدهید در رابطه با سیستم اداره شرکت برایتان بگویم. غریبه نیستید، اصلاً سیستمی نداشتیم! بعد از مشورتهای زیاد و جذب آقای مهندس کیوان غیور به عنوان مدیرمهندسی صنایع، چون ایشان خود قبلا شرکت داشتند و در رابطه با دریافت استانداردهای ایزو فعالیت میکردند، تصمیم گرفتیم برای شرکت، گواهینامه90...
بعد از رفتن آقای مهندس ونکی، تصمیم گرفتم واحد طرح و توسعه را به صورت ماتریسی اداره کنم، چون تنوع محصولات را در دستور کار قرار داده بودم و برای پاسخ به بازار حتما باید سرعت و دقت را بالا میبردیم. واحد به سه تیم مجهز شد؛ هر تیم شامل سه نفر بود و برای هر تیم سه محصول جدید تعریف کردیم.
در ساختار ماتریسی اگرچه هر فر...
مهندس پناهی به کارگرهایی که به این ترتیب و بهتدریج به کارخانه منتقل میشدند، آموزش میداد و همین کارگرها باید بعدا شیوه کار با دستگاه را به دیگر کارگران انتقال میدادند. آقای مهندس پناهی سالها مدیریت کارخانه را برعهده داشت و هماکنون برای خود صاحب چندین کارگاه است. روزهای بهیادماندنی زیادی را با هم تجربه کردیم...
روزی با خودم فکر کردم و بعد این طرح را با واحد طرح و توسعه آن زمان در میان گذاشتم و از آنها خواستم نسبت به طراحی قسمت سرمازای آن اعلامنظر کنند. به این ترتیب دوباره برگشتم به کار اول خودم؛ یعنی طراحی. هر روز صبح تا شب در قسمت طراحی با کمک مهندسان کار را پیش بردیم و سه نمونه یخچالفریزر با فریزر پایین سهکشو با رنگهای...