چهارشنبه, ۲۹ مرداد(۵) ۱۴۰۴ / Wed, 20 Aug(8) 2025 /
           
فرصت امروز
درس هایی از الگوی رفتاری رهبران تجاری در سازمان ها

رهبران تجاری چطور رفتار می کنند؟

1 ساعت پیش ( 1404/5/29 )

در هر سازمانی از یک استارت آپ کوچک و پرهیاهو گرفته تا یک شرکت چند ملیتی باسابقه، دو نوع شخصیت در رأس امور وجود دارند که اغلب با یکدیگر اشتباه گرفته می شوند: رئیس و رهبر. 

هر دو ممکن است عنوان یکسانی روی کارت ویزیت شان داشته باشند و در بزرگ ترین اتاق دفتر بنشینند، اما تفاوت میان این دو در عنوان یا جایگاه شان نیست، بلکه در مجموعه ای از رفتارهای رهبری روزمره، اغلب نامرئی اما به شدت تاثیرگذار نهفته است. ریاست یک موقعیت است که به شما داده می شود، اما رهبری یک جایگاه است که باید آن را با هر عمل و هر تصمیم خود به دست آورید. به خصوص زمانی که کشتی سازمان در دریایی توفانی گرفتار می شود، این رفتارها هستند که تفاوت میان یک مدیر که صرفا دستور می دهد و یک رهبر که الهام می بخشد و مسیر را روشن می کند، آشکار می سازند.

درک این رفتارهای کلیدی رهبری نه فقط برای مدیران عامل، بلکه برای هر فردی که می خواهد در مسیر شغلی خود تاثیرگذار باشد، حیاتی است. این رفتارها یک استعداد ذاتی و جادویی نیستند که عده ای با آن متولد شده باشند. آنها مهارت هایی قابل یادگیری و قابل پرورش هستند؛ عضلاتی که با تمرین و تکرار آگاهانه، قوی تر می شوند. 

یک رهبر تجاری واقعی کسی نیست که تمام پاسخ ها را بداند. او کسی است که بهترین سوال ها را می پرسد، محیطی برای رشد دیگران فراهم می کند و مانند یک قطب نمای قابل اعتماد، جهت را به تیمی نشان می دهد که شاید در مه غلیظ تردید و چالش، مسیر را گم کرده اند. ما در ادامه، به بررسی چند مورد از این رفتارهای بنیادین می پردازیم که دی ان ای یک رهبری مدرن و موثر را تشکیل می دهند.

معماری چشم انداز به جای مدیریت وظایف

معماری چشم انداز به جای مدیریت وظایف

هر مدیری می تواند وظایف را تقسیم کند، برای پروژه ها ضرب الاجل تعیین کند و بر پیشرفت کار نظارت نماید. این بخش ضروری مدیریت است، اما رهبری نیست. رهبری واقعی با یک سوال عمیق تر و قدرتمندتر آغاز می شود: «چرا؟». 

مطلب مرتبط: درس های رهبری تجاری از کارآفرینان موفق

یک رهبر بزرگ فقط نمی گوید «چه کاری انجام دهیم»، بلکه یک تصویر شفاف، هیجان انگیز و مشترک از «چرایی انجام آن کار» را برای تیم خود ترسیم می کند. او معمار یک چشم انداز است؛ داستانی درباره آینده ای بهتر که تیم در حال ساختن آن است و نقشی که هر فرد در این ساختن ایفا می کند.

به استیو جابز در اپل فکر کنید. او یک مدیر پروژه فوق العاده نبود، اما یک داستانگوی بی نظیر برای چشم انداز شرکتش بود. او کامپیوتر یا تلفن همراه نمی فروخت؛ او ابزاری برای به چالش کشیدن وضعیت موجود و توانمندسازی افراد خلاق می فروخت. این «چرا»ی قدرتمند، به کارمندان اپل دلیلی برای کار کردن می داد که فراتر از یک فیش حقوقی بود. رهبران بزرگ به تیم خود یک نقشه راه می دهند، نه فقط یک لیست از کارها. این نقشه به هر فرد کمک می کند تا بفهمد وظیفه روزمره اش، هرچند کوچک، چگونه در تصویر بزرگتر و در رسیدن به آن مقصد الهام بخش، معنادار می شود.

ایجاد اعتماد درون سازمانی

ایجاد اعتماد درون سازمانی

در یک ساختار مدیریتی سنتی قدرت از اختیار و کنترل ناشی می شود، اما در یک رهبری مدرن، قدرت از اعتماد و نفوذ سرچشمه می گیرد. یک رهبر موثر، انرژی خود را صرف ساختن یک محیط امنیت روانی می کند؛ فضایی که در آن، اعضای تیم احساس می کنند می توانند بدون ترس از قضاوت یا تنبیه، ایده های شان را بیان کنند، ریسک های هوشمندانه انجام دهند و حتی شکست بخورند. این امنیت، اکسیژن نوآوری و خلاقیت است.

ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت، با تغییر فرهنگ این شرکت از یک محیط به شدت رقابتی و همه چیزدان به یک فرهنگ همه چیزآموز مبتنی بر همدلی این رفتار را به زیبایی به نمایش گذاشت. او به جای پاداش دادن به مدیرانی که همیشه خود را محق می دانستند، افرادی را تشویق کرد که به حرف دیگران گوش می دهند، از اشتباهات خود یاد می گیرند و برای موفقیت همکاران شان ارزش قائل هستند. یک رهبر بزرگ، به جای اینکه بگوید «من به شما می گویم چه کار کنید»، می پرسد «شما چه فکر می کنید؟». او به جای استفاده از قدرت جایگاهش برای ساکت کردن مخالفان، از نفوذش برای ایجاد گفت وگو و شنیدن دیدگاه های مختلف استفاده می کند. این اعتماد سریع ترین راه برای آزادکردن هوش جمعی یک تیم است.

مطلب مرتبط: رهبران تجاری موفق دنیا چه درس هایی برای ما دارند؟

مدیریت استعدادها

مدیریت استعدادها

یکی از بزرگ ترین وسوسه ها برای هر مدیری دخالت در جزییات کار است، اما این رفتار یکی از کشنده ترین سم ها برای انگیزه و رشد یک تیم است. مایکرومنیجمنت یک پیام روشن برای کارمند دارد: «من به تو اعتماد ندارم و فکر می کنم خودم بهتر از تو می توانم این کار را انجام دهم». 

در مقابل، یک رهبر بزرگ مانند یک باغبان ماهر عمل می کند. او بذر استعداد را تشخیص می دهد، بهترین خاک (محیط و منابع) را فراهم می کند، نور و آب کافی (راهنمایی و حمایت) را می رساند و سپس، یک قدم به عقب برمی دارد و اجازه می دهد تا آن گیاه، خودش به بهترین شکل ممکن رشد کند.

رفتار کلیدی در اینجا، توانمندسازی (Empowerment) است. توانمندسازی یعنی دادن استقلال، اختیار و مسئولیت واقعی به اعضای تیم. این یعنی به آنها اعتماد کنید تا راه حل های خودشان را پیدا کنند، حتی اگر متفاوت از راه حل شما باشد. یک رهبر بزرگ، به دنبال خلق پیروان بیشتر نیست؛ او به دنبال پرورش رهبران بیشتر است. 

او موفقیت خود را نه در موفقیت های شخصی اش، بلکه در موفقیت افرادی می بیند که پرورش داده است. این رویکرد نه تنها باعث رشد نمایی افراد می شود، بلکه یک تیم خودگردان و مسئولیت پذیر می سازد که می تواند بدون حضور دائمی رهبر نیز به بهترین شکل کار کند.

برعهده گرفتن مسئولیت ها

برعهده گرفتن مسئولیت ها

این شاید سخت ترین و در عین حال نجیب ترین رفتار یک رهبر باشد. در فرهنگ های سمی، وقتی پروژه ای با موفقیت به پایان می رسد، مدیر اعتبار آن را برای خود برمی دارد و وقتی با شکست مواجه می شود، به دنبال مقصر در میان اعضای تیم می گردد. رهبران واقعی، این هرم را به طور کامل واژگون می کنند. آنها مانند یک چتر محافظ برای تیم خود عمل می کنند.

وقتی مشکلی پیش می آید، آنها پیشقدم شده و مسئولیت را برعهده می گیرند. آنها از عبارت «ما اشتباه کردیم» استفاده می کنند و تمرکز را بر روی پیدا کردن راه حل و نه پیدا کردن مقصر، می گذارند، اما زمانی که موفقیت حاصل می شود، آنها خود را از کانون توجه کنار می کشند و نورافکن را بر روی اعضای تیم خود می اندازند. 

مطلب مرتبط: رهبران تجاری موفق دنیا چه درس هایی برای ما دارند؟

آنها به طور عمومی از تلاش های افراد قدردانی کرده و اعتبار را به کسانی می دهند که کار واقعی را انجام داده اند. این رفتار، یک فرهنگ وفاداری و تعهد بی نظیر ایجاد می کند. تیمی که بداند رهبرش در روزهای سخت پشت او می ایستد، حاضر است برای آن رهبر از هیچ تلاشی فروگذار نکند.

سخن پایانی

تبدیل شدن از یک رئیس به یک رهبر، یک شبه اتفاق نمی افتد. این یک سفر مداوم و یک انتخاب آگاهانه در هر روز، هر جلسه و هر گفت وگو است. این به معنای بی نقص بودن نیست، بلکه به معنای تلاش مستمر برای بهتر بودن است. با تمرین چشم اندازسازی، ساختن اعتماد، توانمندسازی دیگران و پذیرش مسئولیت، شما پایه های یک رهبری پایدار و الهام بخش را بنا می کنید. در نهایت، بزرگ ترین میراث یک رهبر، نه محصولاتی که ساخته یا سودهایی که به دست آورده، بلکه تاثیری است که بر روی انسان ها گذاشته و رهبران توانمندتری است که برای آینده از خود به جا گذاشته است. این، معنای واقعی رهبری در قرن بیست و یکم است.

منابع:

https://www.proofhub.com

لینک کوتاه صفحه : www.forsatnet.ir/u/Fu7lBZY4
به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
نظرات :
قیمت های روز
پیشنهاد سردبیر
آخرین مطالب
محبوب ترین ها
وبگردی
تولید کننده پالت پلاستیکیirspeedyیاراپلاس پلتفرم تبلیغات در تلگرام و اینستاگراممشاور مالیاتیخرید PS5خرید سی پی کالاف دیوتی موبایلاکستریم VXخرید از چینچوب پلاستماشین ظرفشویی بوشکامیونت فورسموزبلاگخرید بلیط هواپیماخرید جم فری فایرخرید سی پیهارد باکسقرص تنوییدتور ترکیهتور تایلند ؛ سفر رویایی به سرزمین لبخندهاسایت معتبر خرید طلا
تبلیغات
  • تبلیغات بنری : 09031706847 (واتس آپ)
  • رپرتاژ و بک لینک: 09945612833

كلیه حقوق مادی و معنوی این سایت محفوظ است و هرگونه بهره ‌برداری غیرتجاری از مطالب و تصاویر با ذكر نام و لینک منبع، آزاد است. © 1393/2014
بازگشت به بالای صفحه