قبل از آنکه انسان کلمه ای برای خطر ابداع کند، سرخی آتش و خون را می شناخت. قبل از آنکه مفهومی به نام آرامش را توصیف کند، آبی بی پایان آسمان و سبز عمیق جنگل را تجربه کرده بود. رنگ اولین زبان مادری ماست؛ زبانی غریزی، جهانی و آنی که مستقیما با قدیمی ترین بخش های مغز ما سخن می گوید، مدت ها قبل از آنکه منطق و واژه ها فرصت دخالت پیدا کنند.
کسب و کارها سال ها و میلیاردها دلار صرف می کنند تا به ما بگویند چه چیزی آنها را منحصربه فرد می کند. آنها داستان می سرایند، شعار خلق می کنند و محصولات شان را تبلیغ می کنند، اما قدرتمندترین برندها رازی را کشف کرده اند که بسیار ساده تر و در عین حال، عمیق تر است. آنها فهمیده اند که می توانند تمام داستان خود را در یک نگاه، تنها با یک رنگ، به ما منتقل کنند.
آیا می توانید فیس بوک را بدون رنگ آبی اش تصور کنید؟ یا مک دونالد را بدون آن قوس های طلایی درخشان بر پس زمینه قرمز؟ غیرممکن است. این رنگ ها دیگر صرفا یک انتخاب تزئینی نیستند. آنها به دی ان ای این برندها تبدیل شده اند؛ یک کد ژنتیکی بصری که هویت، شخصیت و قول آنها را در کسری از ثانیه به ذهن ما مخابره می کند.
در دنیای پرهیاهوی امروز که هر برندی برای جلب ذره ای از توجه ما فریاد می زند، انتخاب رنگ درست، قدرتی شبیه به ابرقدرت است. این هنر انتخاب کردن لحن گفت وگوی خاموش شما با جهان است. ما در این مقاله قصد نداریم یک جعبه مدادرنگی را باز کرده و معنای هر رنگ را لیست کنیم. بلکه می خواهیم به سفری عمیق تر برویم و کشف کنیم که این زبان باستانی چگونه کار می کند و چطور می توانید کلمات درستی را در این زبان انتخاب کنید تا داستان برندتان را نه تنها تعریف، که حکاکی کنید.
ارتباط نامرئی میان رنگ و احساس
چرا یک رنگ می تواند ما را آرام، هیجان زده، گرسنه یا حتی مضطرب کند؟ پاسخ در یک شیمی پیچیده و نامرئی نهفته است که ترکیبی از روانشناسی تکاملی، تداعی های فرهنگی و تجربیات شخصی ماست. رنگ ها، میانبرهای ذهنی هستند. وقتی چشم ما یک رنگ خاص را می بیند، مغز ما بدون آنکه متوجه شویم، یک فایل حجیم از خاطرات، احساسات و معانی ذخیره شده را باز می کند.
مطلب مرتبط: روان شناسی رنگ ها در برندینگ: وقتی رنگ ها حرف می زنند
برندهای هوشمند از این مکانیزم به نفع خود استفاده می کنند. آنها رنگ را نه به عنوان پس زمینه، بلکه به عنوان پیش زمینه استراتژی خود به کار می گیرند. یک بانک را در نظر بگیرید. چرا اکثر بانک ها از رنگ آبی استفاده می کنند؟ چون آبی، رنگ ثبات، اعتماد و امنیت است. رنگ آسمان بی کران و اقیانوس آرام. یک بانک با انتخاب رنگ آبی، پیش از گفتن هر کلمه ای، به صورت ناخودآگاه به مشتریانش اطمینان می دهد که پول شان در جای امنی است.
حالا یک برند فست فود را تصور کنید. استفاده ترکیبی از رنگ های قرمز و زرد یک انتخاب تصادفی نیست. قرمز، رنگ هیجان، انرژی و فوریت است. همچنین به لحاظ فیزیکی متابولیسم بدن را بالا برده و احساس گرسنگی را تحریک می کند. زرد نیز رنگ شادی، خوش بینی و جلب توجه است. ترکیب این دو، یک پیام قدرتمند می سازد: «اینجا سریع، شاد و خوشمزه است. همین حالا بیا داخل!».
این تاثیرگذاری آنقدر عمیق است که می تواند درک ما از یک محصول را تغییر دهد. تحقیقی نشان داد که وقتی یک نوشیدنی یکسان در لیوان هایی با رنگ های مختلف سرو شد، مردم طعم آن را متفاوت گزارش کردند. رنگ، به معنای واقعی کلمه، طعم برند شما را در دهان مخاطب تعیین می کند. درک این قدرت، اولین قدم برای استفاده مسئولانه و هوشمندانه از آن است.
پالت شخصیت ها و انتخاب بازیگر اصلی
هر رنگ، مانند یک بازیگر با شخصیتی منحصربه فرد است. شما به عنوان کارگردان برند خود، باید بازیگرانی را انتخاب کنید که بتوانند نقش موردنظر شما را به بهترین شکل ایفا کنند.
بیایید نگاهی به شخصیت برخی از این بازیگران اصلی بیندازیم. در خانواده رنگ های گرم، قرمز ستاره ای پرشور و هیجان انگیز است. او توجه را طلب می کند و از دیده شدن نمی ترسد. برندهایی مثل نتفلیکس یا کوکاکولا از انرژی بی پایان او برای القای سرگرمی و شور زندگی استفاده می کنند. هم خانواده او، نارنجی، شخصیتی دوستانه تر و اجتماعی تر دارد. او ترکیبی از انرژی قرمز و شادی زرد است و حس خلاقیت و خوش بینی را منتقل می کند. برندهایی مثل فانتا یا آمازون (در لبخند معروفش) از این حس گرم و دعوت کننده بهره می برند.
مطلب مرتبط: راهنمای طراحی هویت برند
در سوی دیگر صحنه، خانواده رنگ های سرد قرار دارند. آبی، بازیگری آرام، قابل اعتماد و حرفه ای است. او حس مسئولیت پذیری و تخصص را منتقل می کند و به همین دلیل است که برندهای حوزه تکنولوژی مثل دل و اچ پی و شبکه های اجتماعی مثل لینکدین و ایکس به او اعتماد می کنند. همتیمی او، سبز، شخصیتی دوگانه دارد. او از یک سو یادآور طبیعت، سلامتی و آرامش است (مانند برندهای مواد غذایی ارگانیک) و از سوی دیگر می تواند نماد ثروت، رشد و موفقیت باشد (مانند اپلیکیشن های مالی).
سپس به بازیگران خاص تر می رسیم. بنفش، شخصیتی لوکس، خلاق و گاهی مرموز دارد. او قرن ها رنگ اشرافیت بوده و امروز برندهایی مانند کدبری (شکلات) از او برای القای حس کیفیت و تجمل استفاده می کنند. در مقابل، سیاه و سفید بازیگران کلاسیک و مینیمالیست هستند. آنها نهایت پیچیدگی در عین سادگی را به نمایش می گذارند. سیاه، نماد قدرت، ظرافت و لوکس بودن است (مانند برندهای مد مثل شانل) در حالی که سفید، نماد پاکیزگی، مدرنیته و شفافیت است (مانند اپل).
انتخاب بازیگر اصلی شما بستگی به فیلم نامه ای دارد که برای برندتان نوشته اید. آیا داستان شما یک کمدی پرانرژی است یا یک درام آرام و متفکرانه؟ آیا می خواهید مخاطب را به هیجان بیاورید یا به او آرامش دهید؟
نقاشی بر بوم استراتژی
انتخاب رنگ، یک فرآیند سلیقه ای و مبتنی بر حدس و گمان نیست. این یک تصمیم گیری استراتژیک است که باید بر سه پایه محکم بنا شود: هویت برند، شناخت مخاطب و تحلیل رقبا.
اول، به درون خود نگاه کنید. شخصیت برند شما چیست؟ اگر برند شما یک انسان بود، چه ویژگی هایی داشت؟ آیا شوخ طبع و بازیگوش بود یا جدی و متخصص؟ آیا مدرن و پیشرو بود یا سنتی و ریشه دار؟ کلماتی که برای توصیف برندتان به کار می برید، شما را به سمت خانواده رنگی مناسب هدایت خواهند کرد.
دوم، به بیرون نگاه کنید. مخاطبان شما چه کسانی هستند؟ رنگ ها در فرهنگ ها و گروه های سنی مختلف، معانی متفاوتی دارند. رنگ سفید در فرهنگ غرب نماد پاکی و عروسی است، در حالی که در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی رنگ سوگواری است. درک پیش زمینه فرهنگی و انتظارات مخاطبان، از انتخاب رنگی که پیام اشتباهی ارسال کند، جلوگیری می کند.
سوم، به اطراف خود نگاه کنید. رقبای شما از چه رنگ هایی استفاده می کنند؟ تحلیل پالت رنگی رقبا دو راه پیش روی شما می گذارد. می توانید رنگی نزدیک به آنها انتخاب کنید تا به مشتریان نشان دهید که شما نیز در همین صنعت و با کیفیتی مشابه فعالیت می کنید. این مسیر امن تری است یا می توانید راه جسورانه تر را انتخاب کنید: یک رنگ کاملا متضاد و متمایز. وقتی تمام بانک ها آبی هستند، یک بانک جدید با رنگ سبز فسفری می تواند توجه ها را به خود جلب کرده و پیام «ما متفاوت هستیم» را فریاد بزند. این یک ریسک است، اما در صورت موفقیت، پاداش آن یعنی تمایز، بسیار بزرگ خواهد بود.
در نهایت، به یاد داشته باشید که شما فقط به یک رنگ محدود نیستید. شما می توانید یک پالت رنگی بسازید: یک رنگ اصلی به عنوان بازیگر نقش اول و یک یا دو رنگ مکمل به عنوان بازیگران نقش دوم که به داستان شما عمق و غنا می بخشند.
سخن پایانی
رنگ، چیزی فراتر از یک پوشش زیباست. رنگ، عصاره هویت برند شماست که به یک زبان بصری و جهانی ترجمه شده است. این اولین چیزی است که مشتری می بیند و آخرین چیزی است که فراموش می کند. یک انتخاب رنگ هوشمندانه، در شلوغی بازار به شما هویتی فوری و قابل تشخیص می بخشد و پیوندی احساسی می سازد که از هر کمپین تبلیغاتی ماندگارتر است.
مطلب مرتبط: شرکت شما چه رنگی است / از قدرت رنگ ها در برندسازی و تبلیغات بهره بگیرید
پس وقتی در حال ساختن یا بازسازی برند خود هستید، انتخاب رنگ را به انتهای لیست کارهای تان موکول نکنید. آن را در قلب استراتژی خود قرار دهید. چون رنگ برند شما، تنها یک انتخاب زیبایی شناسانه نیست؛ این امضای بصری شما، قول شما و دی ان ای شماست که برای همیشه در ذهن مخاطب حک می شود.
منابع: